رسانههای محلیِ جریان اصلی(Main Stream) در وضعیت کنونی جامعه ایران تا حدودی به ورطه فراموشی سپرده شدهاند؛ اما توجه و تأمل در خصوص اهمیت این رسانهها در فضای ارتباطی فعلی، بیشتر از هر زمان دیگر حیاتی است.
همهگیری کرونا در نقاط مختلف ایران و جهان، پدیدآمدن بحرانهای زیست محیطی نظیر کمبود آب در مناطق جنوبی ایران و موارد دیگر، رسانههای محلی را به کانون توجه شهروندان و روزنامهنگاران کشور تبدیل کرده است.
جامعه ایران نیز همانند سایر نقاط دنیا از یک جامعه «تودهای» به جامعه «شبکهای» تبدیل شده و در یک زیست بوم جدید ارتباطی قرار گرفته است. در جامعه شبکهای، صداهای خاموش مانند صدای مردم روستاها و شهرهای کوچک، بسیار سریعتر از گذشته با ابزار شبکههای اجتماعی شنیده میشود و این پیامها بدون محدودیت و سانسور توسط روزنامهنگاران آزاد، فعالان اجتماعی و شهروندخبرنگاران در فضای شبکه منتشر میشود.
برای رهایی و برونرفت از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فعالیت جامعه مدنی،آزادی رسانهها و استقلال روزنامهنگاران محلی یک ضرورت انکارناپذیر است.گرچه همانطور که پیشتر از آن سخن به میان آمد، کنشگران اجتماعی در جامعه شبکهای به کنشگری خود ادامه میدهند، اما نباید از اهمیت رسانههای محلی رسمی که در حال اطلاعرسانی و تحلیل و تفسیر وقایع و رویدادها هستند، غافل شد.
آنطور که در فضای کنونی رسانههای جریان اصلی در استانها دیده میشود، پیکر این رسانهها روز به روز نحیفتر میشود و صدایشان کمتر مورد استقبال مردم قرار میگیرد. البته بررسی این مسئله خود نیاز به یک پژوهش جامع دارد.
محدودشدن آزادی رسانهها توسط مسئولان استانی، تهدیدشدن استقلال خبرنگاران و روزنامهنگاران محلی، وابستگی رسانههای محلی به نهادهای قدرت، فقدان آموزش خبرنگاران و روزنامهنگاران و حوزهای نبودن کار خبرنگاران، منجر شده است تا رسانههای محلی رسمی با بیانگیزگی به فعالیت خود ادامه دهند و در بسیاری از مواقع به سخت خبر (Hard News)، صحبتهای مسئولان ارشد استان و اخبار دست دوم روابطعمومیها اکتفا کنند. گرچه برخی از خبرنگاران در سطح استان با نقد مسئولان و نهادهای قدرت، جهت همصدایی با مردم تلاش زیادی میکنند.
بنابراین در چنین وضعیتی رویگردانی مردم از رسانههای محلی امری طبیعی بهنظرمیرسد؛ نکته تأمل برانگیز در این فضا، اعتماد مردم به کانالهای و صفحههای فعال در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی است که صرفا با مشارکت شهروندخبرنگاران به امر اطلاعرسانی مشغولاند و در میان انتشار پیامهای سرگرمی،آگهی و غیره رویدادهای استانی را به مردم اطلاعرسانی میکنند. اما پاسخ به چند پرسش درباره فعالیت این کانالها ضرورت دارد:
۱- آیا صاحبان این کانالها و صفحهها که بهعنوان فعالان اجتماعی مشغولاند، روزنامهنگارند؟
۲- آیا افراد مذکور آموزش روزنامهنگاری دیدهاند؟ این افراد تا چه میزان با اخلاق روزنامهنگاری آشنا هستند؟ چه میزان سواد و دانش روزمره دارند؟مگر این محملها تنها محلی برای تبلیغات و درآمدزایی نیست؟
۳- نفوذ این کانالها در میان مردم استان بیشتر است یا رسانههای محلی؟
پاسخ به این پرسشها، میتواند گرهای از مشکلات این روزهای رسانههای استانی باز کند. «بیمحلی» مسئولان به رسانههای رسمی محلی، نتیجهای جز اعتماد بیش از حد مردم به کانالهای فعال در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی، دامنزدن به شایعات و اخبار جعلی (Fake News)، افزایش بحران در سطح استانها و ناامیدی مردم از دستگاه حاکم در جامعه را ندارد.
بهمنظور ترمیم این گسست ارتباطی، باید سیاستها و راهبردهای جدیدی برای تقویت رسانههای رسمی محلی بهکار گرفت تا مرجعیت این رسانهها نزد مردم استانها بازگردانده شود و سپس کانالها و صفحههای فعال در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی وارد رقابت با رسانههای محلی رسمی شوند.
این سخن بهمعنای نقض فعالیت کنشگران اجتماعی و کانالها و صفحههای فعال در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نیست. به همین منظور متن خود را نیز با جملهای از هارولد اوانس (Harold Evans) سردبیر پیشین روزنامه ساندی تایمز به پایان میبرم که میگوید:«خبر مردم است». این سخن معنایی غیر از وابستگی محتوای خبر به دغدغه مردم ندارد.