من ایران و ایرانی را نه فقط دوست داشته بلکه پرستش میکنم...مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد. قدمی بر خلاف رضای خدا و صلاح مملکت برنداشتم ... به تصدیق دوست و دشمن عفت و شرافت سربازی را همیشه محفوظ داشتهام...من نخستین فردی هستم که حساب وجوه دریافتی ایام تصدی خود را به میل و رضای خاطر خود پس داده و از بودجه مصوبه ایالتی فقط آن مقدار به خرج آوردم که استحقاقش را داشتم و برای پرداخت مستمریهای فقراء و ضعفاء لازم و واجب بود، برای اولین دفعه اعانهای که برای قشون گرفته میشد به همان مصرف خودش رسانده؛ اینها بخشی از گفته های محمد تقی خان پسیان است؛ افسری ورزیده و مجرب که جان خود را در راه آرمان هایش گذاشت.
تولد و تحصیلات
محمدتقی پسیان در ۱۲۷۱ خورشیدی در تبریز و در خانواده ای نظامی متولد شد. اجدادش پس از جنگ ایران و روس و جدا شدن شدن قفقاز از ایران، به تبریز مهاجرت کردند. وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در ۱۲۸۴ خورشیدی برای ادامه تحصیل به تهران آمد و وارد مدرسه ژاندارمری شد و در ۱۲۹۱ خورشیدی با درجه ستوان دومی در ژاندارمری مشغول شد.
آغاز فعالیت نظامی
پسیان در ۱۲۹۲ خورشیدی در جنگی در بروجرد مجروح شد و پس از پیروزی از طرف ستاد ژاندارمری به درجه سرگردی رسید. در ۲۳ خرداد ۱۲۹۳ خورشیدی به فرماندهی گردان ژاندارمری همدان رسید و حفاظت از جاده همدان و کرمانشاه به او سپرده شد. در همین سال بود که با رضاخان، ریاست دسته تیراندازان آتریاد همدان، یک برخورد نظامی پیدا کرد و رقیبی سرسخت برای وی به شمار رفت. او تا ۳۰ آبان ۱۲۹۴ خورشیدی در این مسوولیت باقی ماند.
هنگام جنگ جهانی اول و تجاوز قوای بیگانه به ایران، در۱۲۹۵-۱۲۹۴ خورشیدی بهعنوان یکی از فرماندهان نظامی و مخالفان دخالت بیگانگان در ایران، در جنگ معروف مصلی به قوای روس حمله کرد و توانست آنها را در چند نبرد شکست دهد.
حضور در آلمان
پس از سقوط دولت رضاقلیخان نظامالسلطنه مافی رییس دولت موقت در کرمانشاه، بسیاری از افسران ژاندارمری تبعید شدند و پسیان همراه با شمار اندکی از این افراد در ۱۲۹۶ خورشیدی راهی کشور آلمان شد. او در برلین به ادامه تحصیلات نظامی پرداخت و ابتدا وارد نیروی هوایی آلمان و سپس وارد پیاده نظام شد. در آنجا با سیدحسن تقیزاده ارتباط برقرار کرد و مدتی با مجله کاوه همکاری داشت.
بازگشت به ایران
پسیان در چهارم آذر ۱۲۹۸ خورشیدی به ایران بازگشت و از جانب دولت حسن مشیرالدوله در ۳۰ مرداد ۱۲۹۹ خورشیدی با سمت نایب سرهنگی به فرماندهی ژاندارمری خراسان که به لحاظ ساز و برگ و اسلحه و نفرات کامل ترین واحد ژاندارمری بود، منصوب شد.
پسیان در فنون جنگی و دیگر علوم و فنون دیگر مهارت داشت، مخصوصاً وی یک دوره ریاضیات عالی را گذراند و زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی و روسی را آموخت و به ترجمه آثار مختلفی از این زبانها همت گمارد و به انتشار مقالاتی در روزنامه حبلالمتین پرداخت.
شروع قیام
قیام پسیان ریشه در حوادث بعد از جنگ جهانی اول و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی داشت. دشمنی نیروی ژاندارمری و قزاق با قرارداد ۱۹۱۹ باعث پیوند سیاسی میان این ۲ نیرو شد و این اتحاد مصلحتی خود را در جریان کودتای رضاخان نشان داد. پس از کودتا در بسیاری از شهرهای کشور حکومت نظامی برقرار شد، برخی از حکام و والیان برکنار شدند و صاحب منصبان ژاندارمری جای آنها را گرفتند. کلنل محمدتقی پسیان فرمانده ژاندارمری خراسان شد و به دستور سیدضیاءالدین رییس الوزاری وقت، قوام السلطنه والی خراسان را توقیف و روانه تهران کرد. وی وقتی از ریاست وزرایی قوام اطلاع کسب کرد، بیمناک شد به ویژه که اندکی پس از تشکیل دولت جدید به دستور میرزا صدرا ملقب به مجدالسلطنه به نیابت ایالت خراسان منصوب و کلنل که در دوره حکومت سید ضیاءالدین اداره امور ایالت خراسان را در دست داشت، فقط در مقام فرماندهی ژاندارمری باقی ماند و چون این امر را نسبت به خود توهین و یک نوع انتقامجویی از جانب قوام السلطنه می دانست درصدد ظغیان و قیام علیه دولت مرکزی برآمد.
مقاصد اصلاحطلبانه قیام
قیام کلنل پسیان که افسر ورزیده، مجرب و فرمانده نیروی مجهزی به تعداد هشت هزار تن بود و می توانست در آن ایام بحرانی که سراسر ایران در آتش ناامنی و طغیان های محلی در آن می سوخت و در پایتخت تجهیز بیش از ۲، سه هزار سرباز مسلح و کارآزموده برای دولت امکان نداشت، دردسر بزرگی برای دولت قوام السلطنه ایجاد کند. علاوه بر آن مردم خراسان به ویژه اهالی مشهد کلنل را دوست داشتند و بیشتر افراد و عناصر روشنفکر و اصلاح طلب خراسان از وی پشتیبانی می کردند. چنانکه پس از وصول خبر انتصاب نجدالسلطنه به نیابت ایالت خراسان در جلسه ای که به دعوت کلنل در استانداری در مشهد از وجوه طبقات مردم تشکیل شده بود و پس از آنکه کلنل شمه ای از مقاصد اصلاح طلبانه خود را بیان کرد، کمیسیونی شامل ۶ تن از میان جمعیت برگزیده شد. اعضای این کمیسیون در تلگرافخانه تجمع کردند تا علت قیام کلنل و شرایط موافقت و اطاعت او را از حکومت مرکزی را به احمد شاه اعلام کنند.
شرایط کلنل این بود که از بودجه ژاندارمری خراسان چیزی کسر نشود و درجه های افسران ژاندارم طبق تصویب دولت سابق اعطا شود و به کلنل اجازه داده بدهند که برای مدت ۲ سال جهت تکمیل تحصیلات خود به اروپا برود. همان روز خبر رسید که احمدشاه تمام شرایط کلنل را پذیرفته است اما اجازه نمی دهد که او خدمت خود را ترک کند. کلنل از وصول چنین جوابی راضی شد و فوراً امور ایالتی را به نجدالسلطنه سپرد و خود به خارج شهر مشهد منتقل شد.
انتصاب صمصام السلطنه بختیاری به استانداری خراسان
قوام السلطنه که به قیام کلنل پی برده بود، می خواست هرچه زودتر به خودسری وی پایان بخشد. او صمصام السلطنه بختیاری را به استانداری خراسان انتخاب کرد و صمصام السلطنه پیش از حرکت از تهران در تلگرامی کفالت استانداری خراسان را به کلنل واگذاشت. کلنل نیز خطاب به صمصام السلطنه چنین بیان داشت: «پس از یک رشته تلگرافات متقابله در تحت شرایط و اطمینانی با اینکه هیچ حاضر خدمت نبودم و یقین داشتم هیچ فردی در خیال استفاده از خدمات من نیست، فقط و فقط به احترام امر ملوکانه در ۱۳ جوزا از امورات حکومتی کناره گرفته و به ریاست قوای نظامی خدمات صادقانه خود را ادامه دادم. اینک همانطور که پیش بینی شده بود از روز اول در هر دو مورد ما مساعدت هایی منحوس که شرحش موجب اطاله کلام است، مرا از کار بازداشته و بزرگترین قسمت وقت را که بایستی به اصلاحات قوای نظامی مصروف شود، به دفاع گذرانده ام. از حضرت معظم استغاثه و استرحام می کنم که وسایل معافی از خدمت بنده را فراهم فرموده یا اینکه با مستدعیات همراهی فرمایند. خدا شاهد است که این وضع پایدار نمی ماند و ممکن نیست که با این ترتیب امورات مملکت اصلاح شود. من آنچه تکلیف سربازی ام بود، عرض کردم و در مقتبل هر پیشامد ناگواری خود را به کلی بی گناه می دانم و حاضرم در هر محکمه که از روی عدالت قضاوت شود، اظهارات خود را با اسناد مثبته به ثبوت برسانم.» اما با همه اینها کلنل از نظر دولت مرکزی یاغی شمرده شده بود.
دیدگاه نسبت به خارجیها
درباره روحیات کلنل و نظر او نسبت به بیگانگان باید گفت که او نه با خارجیان عداوت داشت و نه تسلیم و نه نوکر آنها می شد، اما روابط او با روس ها در اوایل حکومت سید ضیاءالدین بد نبود. با انگلیسی ها هم روابط کلنل بد نبود و حتی می گویند که کنسول انگلیس در اصلاح بین کلنل و دولت وساطت کرده بود که مورد قبول واقع نشد اما بعد از ظغیان کلنل و قطع روابط او با دولت بدیهی بود که روابط او با کنسول انگلیس تیره شود چراکه به تقاضای آنان وقعی نمی گذاشت و تمام افرادی که با کنسولخانه ارتباطی داشتند، حتی صاحب منصبانی را که مظنون به مراوده بودند، دستگیر و توقیف کرد و تلگرافچی های انگلیسی را از تلگرافخانه مشهد بیرون راند و اقدامات کنسولخانه را تحت تفتیش قرار داد.
پایان کار
خودداری کلنل از سازش با حکومت مرکزی سرانجام فاجعه خراسان را به وجود آورد و کلنل در برابر نیروهای چریک فئودال های خراسان و قاینات که روز به روز بر شمار و قدرت آنها افزوده می شد، مدت ها با فداکاری و رشادت بی نظیری پایداری کرد تا اینکه سرانجام در آخرین نبرد دلیرانه خود با نیروی چریک کردهای قوچانی در جعفرآباد پس از آنکه تنها تا آخرین فشنگ خود جنگید، در ۹ فروردین ۱۳۰۰ خورشیدی کشته شد و نیروهای حکومتی ضمن برخورد با جسد کلنل از قرینه و علامات نظامی او را شناختند و سرش را از تن جدا کرده و به قوچان بردند.