«بازگشت کنشگر: نظریۀ اجتماعی در جامعۀ پساصنعتی» یکی از آثار برجستۀ آلن تورن جامعه شناس شهیر فرانسوی است که به تازگی به فارسی ترجمه شده است. این کتاب از آنجایی که تصویر جدیدی از جامعه شناسی به دست می دهد به لحاظ تئوریک اهمیت بسزایی دارد و مطالعه آن برای اهالی علوم اجتماعی و به ویژه جامعه شناسی ضروری است. تورن در این کتاب، جامعه شناسی کلاسیک را مورد انتقاد جدی قرار می دهد و در برابر آن می کوشد تا جامعه شناسی نوینی را ارایه کند؛ جامعه شناسی ای که بر آن نام جامعه شناسی کنش می گذارد.
در ادامه می کوشیم تا بخش ها و فصل های اصلی این کتاب را به صورت مختصر معرفی کنیم.
معرفی کتاب
کتاب بازگشت کنشگر از سه بخش اصلی تشکیل شده است. بخش نخست این کتاب «بازنمایی نوین زندگی اجتماعی» نام دارد که این بخش متشکل از چهار فصل است: ۱. از جامعه به کنش اجتماعی ۲. جهش جامعه شناسی ۳. بحران در مدرنیته ۴. آیا زندگی اجتماعی کانونی دارد؟
تورن در این بخش نشان می دهد که چگونه بازنمایی جامعه شناسی کلاسیک از زندگی اجتماعی منسوخ شده است. او نشان می دهد که چگونه جامعه شناسی کلاسیک برای بیش از یک سده مفهوم «نظام اجتماعی» را به مهمترین مولفۀ تحلیل جامعه شناختی بدل کرد و نقش کنشگران اجتماعی را به حاشیه برد به نحوی که کنشگر تنها در پیوند با الزامات نظام و ایفای نقش های اجتماعی معنا می شد.
مکاتب بزرگ جامعه شناسی کلاسیک از جمله ساختارگرایی، کارکردگرایی و تکاملگرایی با رویکردی ایدئولوژیک امکان کنشگری اصیل را نفی و اینگونه وجود کنشگر را انکار کردند. مهمترین نقطۀ گسست در این جریان فکری، شکلگیری جنبش ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه بود که جامعه شناسی کلاسیک توان تبیین نظری آن را نداشت. این جنبش زمانی به وقوع پیوست که بسیاری از نظریه های جامعه شناسی امکان شکلگیری هرگونه جنبش مدنی اصیل را منتفی میدانستند.
تورن در بخش نخست کتاب، سرآغازهای علم جامعه شناسی را با ظرافتی تمام ترسیم می کند و آن را همزمان با پیدایش درک جدیدی از امر اجتماعی می داند. به تعبیر او «جامعه شناسی به مثابه شیوه خاصی از تحلیل زندگی اجتماعی شکل گرفت. بنابر تصویری که جامعه شناسی ترسیم می کرد، نظام اجتماعی مجموعه ای در حرکت بود که از سنت به مدرنیته، از باور به خرد، از بازتولید به تولید و در گسترده ترین صورت بندی و به تعبیر فردیناند تونیس از جماعت به جامعه گذار می کرد. در تمامی این برداشت ها، جامعه بر پایه مدرنیته شناخته می شد. در نتیجه، کنشگران یا در جایگاه کارگزاران پیشرفت تعریف می شدند یا در جایگاه موانع نوسازی.» (۱).
تورن در مبحثی با عنوان «فروپاشی جامعه شناسی کلاسیک» می نویسد: «در اروپا جامعه شناسی که همزمان تکامل گرا و کارکردگراست، در خلال نیمه نخست سده بیستم فروپاشید. این فروپاشی بیش از آنکه برآمده از انتقادات روشنفکری باشد، برآیند دگرگونی های تاریخ بود. پس از رکود بزرگ، سربرداشتن نازیسم و برپایی اردوگاه های کار اجباری در اتحاد شوروی و همچنین در آلمان، اروپا باور خود به مدرنسازی و عقلانی سازی را از دست داد. عبارت هایی مانند «بحران پیشرفت» و «افول خرَد» نشان از وسعت ابعاد توهمزدایی اروپایی دارد. تاریخ سده بیستم به خوبی نشان داد که به هم آمیختن نظام اجتماعی با دولت تا چه حد وهم آلود است زیرا آنچه امروز بر سیاره زمین حکمفرمایی می کند، بورژوازی حاکم بر دولت ها نیست، بلکه دولت هایی صنعتیساز و اقتداگرا است، دولت هایی که یا کمونیست یا ملی گرا هستند. در همان حال، جامعه شناسی به جایگاه کنشگر به مثابه قهرمان تاریخی شک کرده است. از این زمان به بعد پرولتاریا، بورژوازی و ملت همگی به برساخت هایی ایدئولوژیک شبیه اند؛ به عروسک های خیمه شب بازی که نخ آنها در دست دارندگان قدرت سیاسی است.» (۲)
عنوان بخش دوم کتاب «جامعه شناسی کنش» است. این بخش متشکل از پنج فصل است: ۱. هشت پادنهاد جامعه شناسی کنش ۲. جنبش های اجتماعی: هدفی جزئی یا مساله کانونی تحلیل جامعه شناختی؟ ۳. دو چهرۀ هویت ۴. تغییر و توسعه ۵. روش جامعه شناسی کنش: مداخلۀ جامعه شناختی
تورن در این بخش نظریۀ جدید «جامعه شناسی کنش» را ارایه می کند. جامعه شناسی کلاسیک برای مطالعۀ جامعۀ صنعتی طراحی شده بود اما درک مناسبات جامعۀ پساصنعتی از گذر جامعه شناسی کنش ممکن می شود؛ جامعه شناسی که بیش از مطالعۀ نظم اجتماعی بر تغییر اجتماعی تمرکز دارد و مطالعۀ جنبش ها را بر مطالعۀ ساختارها تقدم می بخشد. در این نظریۀ جدید مفاهیم «تاریخمندی»، «جنبش اجتماعی» و «سوژه» جایگزین مفاهیم «جامعه»، «تکامل» و «نقش» شده و در کانون بازنمایی نوین از زندگی اجتماعی قرار می گیرد.
در نهایت بخش سوم کتاب «پرسش از اکنون» نام دارد. این بخش دربرگیرندۀ چهار فصل است: ۱. تولد جامعۀ برنامه ریزی شده ۲. منازعه های اجتماعی جدید ۳. افول جنبش های اجتماعی ۴. جنبش های اجتماعی، انقلاب و دموکراسی.
در این بخش تورن به آخرین تحولات جوامع نوپدید می پردازد و از جمله به بررسی پیرامون جنبش های اجتماعی، انقلاب و دموکراسی مبادرت می ورزد. او نشان می دهد که هر چند در مدرنیتۀ متقدم میان این سه مفهوم تفاوتی گذارده نمی شد: «سنت غربی تا مدت ها تفاوتی میان جنبش های اجتماعی، دموکراسی و انقلاب قایل نبود. انگاره جنبش اجتماعی – با تأکید بر واژۀ اجتماعی – درواقع وجود خارجی نداشت زیرا جنبش ها سیاسی بودند. از سوی دیگر، تفاوتی میان دموکراسی و انقلاب گذارده نمی شد. انقلاب به معنای نابودی رژیم سابق، از بین بردن تبعیض ها یا سلطه خارجی بود؛ دموکراسی نیز تجلی سیاسی انگاره پیشرفت به شمار می آمد و نمادی از برتری یافتن خرَد بود.» (۳)
تورن نشان می دهد که ظهور فاشسیم، توتالیستاریسم، ظهور دولت های اقتدارگرای ملی گرا و برآمدن سرمایه داری افسارگسیخته پس از پایان جنگ جهانی دوم به ما نشان داد که این مفاهیم تا چه می توانند متفاوت و حتی واگرا باشند.
به طور کلی هدف اصلی کتاب آن است که کانون تحلیل اجتماعی را از ساختار به سوژه ها تغییر دهد. سوژگی چیزی نیست، جز ظهور و بروز کنشگری های اجتماعی که در پیوند با الگوهای فرهنگی و درون تاریخمندی جامعه قرار دارد. به باور تورن تنها گرویدن به سوژه است که می تواند فرهنگ تحول یافته را مقدمۀ خلق کنشگرانی کند که با باورها و منازعه های خود سوژگی را گسترش می دهند. تورن در کتاب بازگشت کنشگر می کوشد تا نشان دهد که جامعه، تاریخ و سیاست چیزی نیست، جز برآیند کنش فردی و جمعی کنشگران اجتماعی. به بیان دیگر جهان اجتماعی آینه گردان کنش کنشگران اجتماعی است و اصالت یا استقلال ذاتی و ابدی ندارد.
منابع
۱-آلن تورن(۱۴۰۰). بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پسا صنعتی، ترجمه: سلمان صادقی زاده، تهران: ثالث، ص ۹.
۲-همان، صص ۲۲، ۲۳.
۳-همان، صص، ۲۱۱، ۲۱۲.