لقمان خالدی کارگردان، مستندساز در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در پاسخ به این پرسش که سینمای مستند در چه شرایطی میتواند منشأ اثر باشد یا در جامعه تغییرات ایجاد کند، بیان کرد: در روانشناسی، روانشناسان برای تغییر فرد اولین کاری که میکنند این است که او را با رفتارهای خود روبرو میسازند و علاج در روانشناسی زمانی رخ میدهد که فرد ببیند در زندگیاش چگونه رفتار میکند.
یک معتاد تا زمانی که درک نکند اعتیادش تا چه اندازه برای زندگیاش مخرب است، شروع به تغییر نمیکند. مستند (در معنای صحیح بر پایه واقعیت و نه یک مستند تخیلی) هم همین کار را برای جامعه میکند؛ یعنی در این نگاه مستندساز می تواند به نوعی جامعه را روانکاوی کند که همچون یک آینه دوربین خود را رو به جامعه قرار دهد و جامعه خود را در آن بدون هیچ اضافاتی ببیند؛ و جامعه از این طریق با دیدن خود در آینه مستندساز به مشکلات واقف میشود.
وی افزود: ممکن است در این چنین مستندهایی لزوماً راهکاری ارائه نشده باشد اما همین که جامعه به مشکل اشراف پیدا می کند و به دنبال راهی برای درمان می گردد، دستاوردی است.
این مستندساز در توضیح این پرسش که چرا عمده رویکردمستندسازی در سینمای ایران، مستندهای اجتماعی است و اقبال نسبت به سوژههای سیاسی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و موارد دیگر کم است، توضیح داد: در دورهای طولانی تولید مستندهای تاریخی در کشور وجود داشت اما پس از آن به این دلیل که متاسفانه جشنوارهها اقبال زیادی به فیلمهای اجتماعی داشتند، بسیاری از مستندسازان به این سمت کشیده شدند.
در نتیجه بخشی از دلیل این اقبال به مستندهای اجتماعی تأثیر جشنوارهها و رویکرد داورانی است که به موضوعات اجتماعی روز بیشتر توجه نشان میدهند.
ماهیت مستند حقیقتگویی است
خالدی در پاسخ به این پرسش که تا چه اندازه میتوان از مستند برای هدایت و ارتقای کیفیت فرهنگ یک جامعه بهره گرفت و این موضوع چه مؤلفههایی را میطلبد، بیان کرد: ما در جامعهای زندگی میکنیم که متاسفانه در بسیاری از موارد از دروغ گفتن برای پیش برد کارها استفاده می کنند و عمدتا تمایل به شنیدن حقیقت نداریم و به نظر می رسد این رفتار بخشی از زندگی فرهنگی ما است که علاقه به گفتن دروغ داریم (از طرف دیگر دروغ گفتن را نقد میکنیم).
وی افزود: وقتی این رویکرد در جامعه وجود دارد، نمیتوان انتظار دیده شدن مستندهای از جنس حقیقت را داشت، چرا که عمده رویکرد و ماهیت مستند حقیقت گویی است. از طرف دیگر وقتی مستندسازان می خواهند مستندی را در این شرایط بسازند با اما و اگر و باید و نباید و خطوط قرمز بسیاری سروکار دارند.
بر این اساس دوراهکار مهم برای مستند ساز وجود دارد: این که مستندی را برای تأمین معیشت بسازد و یا اینکه مستندی بسازد که ممکن است هیچ وقت دیده نشود.
وی تاکید کرد: در چنین شرایطی وقتی قرار است که در چهارچوبی اثری تولید شود که نمیتواند همه چیز را بیان کند، تماشاچی با یک گارد به تماشای فیلم مینشیند؛ علاوه بر این گارد وقتی که تماشاچی در یک فرهنگ تملغ گویی زندگی و به آن عادت کرده، مستندی که او و رفتارش را نقد کند باب میل وی نیست و بی شک آن اثر بر او تاثیری ندارد و نتیجه همه این موارد این است که جامعه رشدی اساسی نخواهد داشت.
مستند نمیتواند سراسر مجیزگو یا تأییدکننده باشد؛ مستند چارهای جز بازتاب دادن حقیقت و واقعیت ندارد و مخاطب باید پذیرنده این موضوع باشد.
مستندهای ما باید اول در کشور خودمان دیده شود
خالدی در ادامه در مورد این که سینمای مستند امروز ایران و مستندسازان چه جایگاهی در سینمای مستند جهان دارند، خاطرنشان کرد: مستندهای ما آن سوی دنیا خوب دیده میشود و جایزههای مهم جهانی را میگیرند و اتفاقات خوب دیگر... اما حرف من این است که وقتی مستند ما در ایران نتواند اثرگذاری خوبی داشته باشد، چه فایدهای دارد که در خارج از ایران دیده میشود یا مورد اقبال قرار میگیرد؟
وی افزود: بحث فرهنگی بسیار زیاد مهم است اما موضوع مهم دیگر این است که فیلمهای مستند ما در کشور خودمان دیده نمیشوند. بر این اساس چگونه میتوان انتظار اثرگذاری از آثار مستند داشت؟
عفونتی که در بدن باشد هم نیاز به یک آنتی بیوتیکی دارد که مستمر خورده شود تا اثر کند؛ مستند برای جامعه همان آنتی بیوتیک است که باید دائماً تولید شود تا تاثیرش را در جامعه بگذارد.
این فیلمساز یادآور شد: وقتی مستندساز، رسانه، خبرگزاری و ... هرکدام ساز خودشان را بزنند، هرگز موجی ایجاد نمیشود و تغییری در جامعه صورت نمیگیرد.
قرار نبود که مسئلۀ مستندسازان جایزه باشد
وی در انتها و در پاسخ به این پرسش که باتوجه به نزدیکی رویداد جشنواره سینما حقیقت، روند کیفیت این جشنواره از آغاز تا به امروز را چگونه میبینید، گفت: به رغم این که جایزههای اصلی این جشنواره را گرفتهام و از این بابت خوشحالم اما احساس میکنم که جشنواره سینما حقیقت و سایر جشنوارهها در ایران مسیر مستندسازی را به انحراف کشیده اند.
قرار نبود که مسئله برای مستندسازان در تولید مستندسازی جایزه باشد. مستندهای ما قرار بود برای این جامعه آگاه سازی کنند. به نظر من جشنوارهها به خصوص جشنواره حقیقت قرار بود ویترینی برای مستندهای ایرانی باشند که مستندسازان را دورهم جمع کرده و فیلمهای آنها به نمایش گذاشته شود.
خالدی تاکید کرد: باید صرف این انرژی که آن فیلم جایزه گرفته و آن فیلم دیگر جایزه نگرفته است، حذف شود و به جای آن این مسئله که چه فیلمی میتواند به جامعه یک پیام درست و حسابی منتقل کند، اهمیت بیابد.
وی افزود: یعنی در خروجی این جشنوارهها فیلمی که بتواند در جامعه تاثیری مهم بگذارد، اهمیت پیدا کند.
اگر هیئت انتخاب و داوری جشنواره سینما حقیقت بر این مبنا فیلمها را انتخاب کنند که کدام فیلم میتواند تأثیر بیشتری در جامعه بگذارد، مطمئناً جشنواره سینما حقیقت و سایر جشنوارهها تاثیربیشتری در ارتقا تولیدات دارند.
این کارگردان در انتها خاطرنشان کرد: متاسفانه جامعه ما این رویکرد را دارد که فیلمی را میبیند که جایزه گرفته است و وقتی جشنوارهها فیلمی را پررنگ میکنند، فیلمهای دیگر به حاشیه رفته و طرد میشوند.
حتی رسانههای ما وقت نمیگذارند که درباره فیلمی که جایزه نگرفته و بنابراین دیده نشده، صحبت کنند، در صورتی که رسانههای خارج از ایران اینگونه نیستند و حتی فیلمی که در جشنوارهای مهم جایزه نگرفته را رشد میدهند و به مرحلهای میرسانند که بسیار پربینندهتر از فیلم جایزه گرفته میشود.
لقمان خالدی (۱۳۵۷) کارگردان، مستندساز، و تدوینگر سینما فعالیت فیلمسازی خود را از انجمن سینمای جوان کرمانشاه، آغاز کرد. فوکوس، خصوصی، و من مسافرم، زندگی من، مشترک مورد نظر، کمی بالاتر، نسا، فصل هرس و شیب تند از جمله مستندهای ساختۀ خالدی در مقام کارگردان هستند.
دیپلم افتخار بهترین تحقیق و پژوهش و من مسافرم دوره ۲۶ جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، تندیس حافظ بهترین مستند مشترک مورد نظر دوره ۱۲ جشن دنیای تصویر، جایزه ویژه هات داکس کانادا برای مستند نسا، تندیس بهترین مستند کمی بالاتر از بیست و دومین دوره فستیوال فید مارسی، تندیس بهترین کارگردانی نهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت برای مستند فصل هرس، بهترین فیلم نهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت برای مستند فصل هرس از جمله افتخارات کارنامه هنری خالدی است.