شمس الدین محمد حافظ شیرازی که در سال ۷۲۶ هجری شمسی در شیراز به دنیا آمد و بنا بر روایتی در سال ۷۹۱ شمسی در شیراز درگذشت جزو افتخارات ملت ما است که اینچنین چهرههایی در آن به وجود آمد و درخشید.
رویکردهای حافظ به فرهنگ و شخصیتهای باستانی
استاد و عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد به خبرنگار ایرنا گفت: حافظ ادب مُغانه را با عرفان اسلامی درآمیخت و دیرینگی روحِ ایرانی را در جسمِ شعر خویش دمید. بیهوده نیست که استاد اسلامی نُدوشَن، دیوان حافظ را شاهنامهای دیگر برشمرده است.
دکتر بتول فخراسلام افزود: علاوه بر پیر مغان، خرابات، جام و می که خاستگاهِ آیین مهر باستانی را دارد و به جز آتش، آتشکده و شعله زرتشت که در شعر حافظ همواره فروزان است، رویکردهای حافظ به شخصیتهای باستانی، رنگ و عطر ایران کهن را در چشم انداز زیبای خویش به جلوهگری واداشته است.
وی ادامه داد: رویکرد نوستالوژیک شاعر با واکنشی ژرف و دریغ آمیز از نبودنها و نداشتنها و فاصلهها، از مهمترین اندیشههای کلامی حافظ است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: حافظ با رویکرد خیامی، باور باستانیِ والای شادبودن را یادآور میشود که شادی، مایه افزایش شور کوشش و زندگی است. بطوریکه میگوید
جایی که تخت و مَسنَد جم می رود به باد گر غم خوریم، خوش نبُوَد، بِه که مِی خوریم
وی افزود: حافظ با رویکرد اعتباری و عبرتگیری از شخصیتهای باستانی به خواننده گوشزد میکند که یاد بزرگان را در دل و ذهن و زبان خویش باید زنده نگاه داشت.
دکتر فخراسلام ادامه داد: حافظ با رویکرد اخلاقی که در کالبد "پند" در شعرش نمایان میسازد، میکوشد نارسایی و ناهنجاریهای رفتاری جامعه را نشانه گیرد و با یادی از نیکان و پاکان باستان و یادآوری روش زندگی آنان در ابلاغ پند و پیامها از الگوی ادبی ایرانی بهرهمند گردد.
جمشید جز حکایتِ جام از جهان نبُرد زنهار دل مبند بر اسبابِ دنیَوی
وی گفت: گاهی هم با رویکرد عارفانه و نمادین از شخصیتهای ایران کهن سخن میگوید
دلی که غیب نمایَست و جام جم دارد ز خاتمی که دَمی گم شود، چه غم دارد؟!
عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد افزود: حافظ از افراسیاب، سیاوش، جمشید، فریدون، کیخسرو، کاووس و رستم یاد کرده است و با رویکرد ادبی و هنری خواننده را به بیداری و آگاهی فرا میخواند.
فراخوانی به شاد بودن در شعر حافظ
وی ادامه داد: در سده ی هشتم هجری فراخواندن به شادی از پیامهای فرهنگی مهم حافظ است بطوریکه میگوید
تا بتوان خاطر خود شاد دار نیست بدین یک دو نفس اعتماد
دکتر فخر اسلام گفت: استاد زرین کوب معتقد است لذت جویی حافظ، به سبب جُستن دریچهای به سوی "آفاق از خود رهایی" است و به همین دلیل رند واقعی در نظر حافظ کسی است که خود را تسلیم عیش و عشرت کند.
وی افزود: لذت میتواند دریچهای به سوی"آفاق از خودرهایی" بگشاید، آفاق گستردهای که از یک سو به نور و از دیگر سو به ظلمت منتهی میشود و دعوت حافظ به غم نخوردن، بازگرداندن جامعه از تاریکی به "خودِ جامعه" است چرا که او خواهان قوام جامعه میباشد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: هجوم مغولان ویرانهای از کشور به جا گذاشت. جامعه پس از مغولان، جامعهای خسته و ناامید است. جامعهای که امید از همه کس و همه جا بریده و پایبندی به اصول انسانی و ارزشهای اخلاقی را نیز بینتیجه دریافته است. فرد این جامعه از کندوکاو بقایای بنای هویتش، جز به غباری دست نیافته و در هرچه مینگرد، خشم را در چپاول وحشیانه بیگانگان میبیند.
وی گفت: اینجا دلیل دعوت به شادبودن از سوی حافظ آشکار میشود. این شاعر در دعوت به شادبودن از گذرا بودن دنیا گفتهاند و از این واقعیت که این دنیا همان دنیایی است که شاهان پیش از ما را به عَدَم سپرده، یعنی این شاهان و این بیدادگران هم فانی هستند، پس زمانی که هیچ کاری از دست تو بر نمیآید، دل خوش دار که دنیا به سُنَّت دیرینه خود عمل خواهد کرد. به نداشتهها میندیش و داشتهها را شکرگزار باش.
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش می باش که نیستی ست سرانجام دو کمال که هست
عشق در نگرش حافظ
دکتر فخر اسلام افزود: حافظ رسالت آدمی را در عشق و عشق ورزی میداند و باور دارد کسی که عاشق نشده، به مقصود اصلی نرسیده است و همچنین بر این باور است که کسی که عشق را تجربه نکرده و عاشق نیست، با مُرده تفاوتی ندارد و باید بر او نماز میّت خواند
هرآن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشق بر او نمُرده به فتوای من نماز کنید
وی ادامه داد: حافظ عشق را آن امانت الهی میداند که خدا در قرآن مجید از آن نام برده است و می گوید "آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام منِ دیوانه زدند". همچنین خواجه شیراز، زیباترین یادگار جهان را عشق میخواند و در نگاهش جاودانگی با عشق پیوند میخورد و میگوید
از صدای سخنِ عشق ندیدم خوش تر یادگاری که درین گنبدِ دَوّار بماند
این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: دکتر خرمشاهی معتقد است ۲ پیام مهم شعر حافظ "عشق" و "رندی" است. با چنین جایگاهی که عشق در نگاه حافظ دارد، جای شگفتی نیست که به عشق مقام والاتری نسبت به عقل میدهد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
وی افزود: حافظ آشکارا از عاشق بودن خویش سخن می گوید و آن را "هنر" و "فن شریف" میخواند
عشق میورزم و امّید که این فنّ شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
دکتر فخر اسلام ادامه داد: حافظ شرط ماندگاری عشق را کشش دو سویه میداند و میگوید
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
و همچنین به گونه ایهام آرزو میکند که جهان لبریز از نوای عاشقان باشد و میگوید
عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
شاخ نبات، همسر یا معشوقه حافظ ؟َ!
عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد گفت: گروهی شاخ نبات را همسر حافظ دانستهاند که به نظر درست نمیآید که البته حافظ برای همسرش شعرهایی سروده است، از جمله شعر "آن یار کزو خانه ما جای پری بود، سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود" که در سوگ همسرش گفته است.
وی افزود: گروهی شاخ نبات را نام معشوقه حافظ دانستهاند که شاید چندان دقیق و درست نباشد. چرا که از گذشته تاکنون کمتر کسی معشوقه خویش را به همه معرفی میکند و اغلب پنهانی به آنان عشق ورزیده میشود.
دکتر فخر اسلام ادامه داد: واژه شاخ نبات مفهوم دیگری هم می تواند داشته باشد چرا که یکی از هنرهای حافظ آن است که مفهومی عارفانه را در شیء یا ابزاری نمادین در فرهنگ بومی منطقهای میگنجاند و تصویری رمزآلود میآفریند. به عنوان مثال دل پاک عارف را که میتواند رازهای هستی را در خود پدیدار سازد به "جام جهان نمای جمشید" و "جام جم" تشبیه میکند.
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
وی گفت: گروهی بر این باورند که "شاخ نبات" در فرهنگ استان فارس یا شیراز رمز "لطف" و "عشق" است. در باورهای عارفانه فقط یک نفر است که "لطیف" و "عاشق" خوانده میشود "هوالطیف" و "هوالعاشق" و او خداست؛ بنابراین حافظ میگوید "این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند".
این استاد زبان و ادبیات فارسی افزود: شاید بتوان گفت حافظ شاخ نبات را رمزی از عاشق راستین، خدای مهربان قرار میدهد و باید دقت داشته باشیم که لفظ "شاخ نبات" در غزل عرفانی حافظ آمده، نه در غزل عاشقانهاش و لفظ "اجر صبر" در این بیت هم اشاره عرفانی به معنای "اجر صبر در فراق خدا" را دارد و در باورهای عارفانه بارها حافظ میگوید عذاب خدا را میتوان تاب آورد ولی فراق او را چگونه؟
وی ادامه داد: بنابراین خدا به عارف، اجر صبر میدهد. حال حافظ میفرماید اجر و پاداش من از صبوریِ فراق خدا همین سخن دلنشین من است .پس میتوان شاخ نبات را معشوق عرفانی حافظ یعنی "خدا" دانست.
دکتر فخر اسلام گفت: اما در تاریخ، گویا کریم خان زند معشوقی به نام شاخ نبات داشته که در جوانی میمیرد و به سفارش کریم خان او را در نزدیک مقبره حافظ به خاک می سپارند و این رخداد پس از گذر سال ها این تصور اشتباه را موجب می گردد که شاخ نبات، معشوقه حافظ در کنار او به خاک سپرده شده است.
راز مقبولیت و عظمت حافظ
عضو دیگر هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد گفت: در باره اینکه حافظ که بود و راز مقبولیت او چه بود زیاد سخن گفته شده است. حافظ ویژگیهای بسیار منحصر به فرد دارد یکی اینکه تا قبل از حافظ، غزلهایی که سروده میشد، بهمعنای غزل بهمعنای معاشقه و عشقورزی است ولی حافظ در حقیقت خمیرمایه و درونمایه غزل را تا حد بسیار به طرح مسائل اجتماعی به خصوص مبارزه با ریاکاری و مقولههایی از این قبیل تبدیل کرد.
دکتر تقوی بهبهانی افزود: طرح مسائل اجتماعی تا قبل از حافظ اغلب در آثاری به صورت "مثنوی" مانند بوستان سعدی یا به شکل "نثر" مانند سیاستنامه و قابوسنامه که راه و رسم زندگی و امثال آن را بیان میکند، بوده است ولی حافظ نگاهش را به مسائل اجتماعی در "غزل" بیان کرده است و این یکی از نوآوریها و شگردهای بزرگ حافظ است.
وی ادامه داد: از عظمتهای دیگری که حافظ دارد این است که زبانی را برگزیده که متناقضنما یا پارادوکس است که این مسئله موجب شده است وقتی فرد وارسته، زاهد و عابد یک غزل حافظ را میخواند استنباط بسیار معنوی و مطابق با باورهای خویش از این غزل داشته باشد و برعکس ممکن است کسی که اهل اعتقادات دینی، مذهبی، سیر و سلوک و عرفان نباشد او هم متناسب با اعتقادات خود استنباطی داشته داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفت: ایهام در شعر، هنر بزرگ حافظ است که از این جهت هنر بیشتر خود را نسبت به شاعران دیگر نشان داده است.
وی افزود: به هر حال حافظ به غزل اعتبار داد. غزل و سایر قالبهای شعری مثل قصیده که قبل از غزل در زبان فارسی بخصوص در سبک خراسانی مطرح بود، برای مدح ممدوح به کار میرفت و دارای اغراق و بزرگنمایی بود که حافظ این را به غزلی تبدیل کرد که در آن حرفها و پیامهایی را که بر زبانش جاری میشد بیان میکرد و مدح برای او یک مسئله جانبی و حاشیهای بود.
دکتر تقوی بهبهانی ادامه داد: نکته دیگری که در مورد شعر حافظ باید گفت این است که حافظ فرد پرگویی نبود و این هنر بزرگ حافظ است، تمام دیوان حافظ در حدود ۴۵۰ غزل است که برخی از غزلهای منسوب به حافظ از او نیستند و در مجموع بیش از چهار هزار بیت شعر از حافظ باقیمانده است در حالی که بسیاری از شاعران ما حتی ۵۰ هزار تا صد هزار بیت هم دارند ولی هیچکدام نفوذ و گستره حافظ را ندارند.
اختلاف در قرائت و معنای ابیات حافظ
این استاد دانشگاه گفت: حافظ شعرهایش را جمعآوری نمیکرد و دلیل اصلی این کار مشخص نیست و شاید جنبههای ایهام گونه شعرهایش علت آن بوده است چرا که ممکن بود برایش دردسر ایجاد کند و به گفته "محمد گل اندام" که از دوستان حافظ و همدستان او بوده زمانی که حافظ را به نوشتن و چاپ اشعارش تشویق میکرده، حافظ او را به آرامش اوضاع مملکت حواله میداده و میگفته که این روزگار، روزگار خونریزی است و سر فرصت این کار را انجام خواهد داد که موفق نشد این کار را انجام دهد و بعد از وفاتش این دوست وفادارش این کار را انجام داد و غزلهای ناب را جمعآوری کرد.
وی افزود: حافظ هنرمند بزرگی بود و خودش اشعارش را ویراستاری میکرده و تغیراتی را در آن به وجود میآورده است و پژوهشگران معتقدند بسیاری از اختلاف قرائتهایی که امروز در شعر حافظ است ناشی از دخل و تصرف خود اوست.
دکتر تقوی بهبهانی ادامه داد: از سوی دیگر چون در آن زمان صنعت چاپ نبوده است افرادی که به آنان نساخ یا نسخه نویس گفته میشد، شعرهای حافظ را مینوشتند و میفروختند و در مواردی که معنی برخی ابیات و واژگان را نمیفهمیدند، کلمات را به سلیقه خود تغییر میدادند که دستکاری آنان موجب این اختلاف در قرائت و معنای ابیات حافظ شده است.