تهران- ایرنا- «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی اولین فیلمی نیست که درام را با تکیه بر موقعیت چالش‌برانگیز شبکه‌های اجتماعی طراحی کرده است، پیش از این فیلم‌هایی چون «شنای پروانه»، «جشن دلتنگی و «رخ دیوانه» تاثیرات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی فضای مجازی؛ به‌ویژه شبکه‌‎های اجتماعی را زیر ذره‌بین برده‌اند. 

در تمام این فیلم‌ها شاهد شکل گیری همان جامعـه شـبکه‌ای هستیم که ون دایک (استاد علوم ارتباطات دانشگاه توئنته هلند) در کتابی به همین نام از آن سخن می‌گوید. به گفته وی در «جامعـۀ شـبکه‌ای، روابط در شـبکه های اجتماعی و رسـانه ‌ای شـکل می‌گیرد و به تدریـج جایگزیـن ارتباطـات چهره به چهـره می شـود یا در کنـار آن روابط بـه تکمیل آن هـا می پـردازد؛ بنابرایـن ایـن شـبکه ها در حـال شـکل دادن واحدهای جامعـه (افراد و سـازمان‌ها) هسـتند و سـاختارهای آن را دسـتخوش دگرگونـی بزرگـی می کننـد. 

او اعتقـاد دارد جامعه به طـور فزاینـده سـازماندهی می‌شـود و ارتباطـات خـود را تغییـر می‌دهـد و ایـن تغییر بـه واسـطه فنـاوری اطلاعـات و ارتباطـات محقـق می‎‌شود. با این وجود ارتباطات رو در رو از بسیاری جهات به عنوان مهم ترین نوع ارتباط باقی می ماند (معصومه نیک‌نیا، مقاله جامعه شبکه‌ای: بنیادها و کارکردها. فصلنامه نقد کتاب، سال دوم، شماره ۵، بهار ۱۳۹۴).

در فیلم قهرمان شبکه‌های اجتماعی مهم‌ترین بحران را شکل می‌دهند. مساله برگرداندن یا تصاحب سکه‌های طلا زمانی اهمیت پیدا می‌کند که در بستر رسانه‌ها تبدیل به یک موضوع اجتماعی می‌شود. افکار عمومی از طریق تلویزیون با یک فرد گمنام آشنا می‌شوند و از مسیر شبکه‌های اجتماعی قصه‌اش را دنبال می‌کنند. روایت «قهرمان» فرایند مصاحبه رحیم با شبکه تلویزیونی فارس را با جزییات دقیق تعریف می‌کند.

می‌بینیم که او کت بر تن کرده و در شمایل یک قهرمان دارد توضیحاتی را ارائه می‌کند. حتی می‌شنویم که کلمه «وام» را به جای «پول نزول» بر زبان می‌آورد. اما انتشار تصاویرش در شبکه‌های اجتماعی را نمی‌بینیم. مخاطب نمی‌داند کاربران این شبکه ها درباره این شخصیت چه قضاوتی داشته‌اند. فیلم قهرمان صرفا این قضاوت‌ها را از زبان دیگران بیان می‌کند و بدین ترتیب مخاطب با واسطه در جریان بازخوردها قرار می‌گیرد.

در مقام مقایسه فیلم شنای پروانه  محمد کارت تصویر واضح‌تری از واکنش‌های مردم جامعه ارائه می‌دهد. در سکانس‌های آغازین فیلم می‌بینیم عکس‌ها و ویدئوهای خصوصی پروانه در کوچه و بازار دست به دست می‌شود و این اتفاق قهرمان زن داستان را به مرز جنون می‌رساند. مقایسه این دو فیلم یک نکته دیگر را هم آشکار می‌سازد. شنای پروانه از یک ماجرای ملتهب سخن می‌گوید. انتشار عکس‌های خصوصی پروانه آبرو و اعتبار او و خانواده‌اش را تهدید می‌کند. ولی در فیلم قهرمان قضاوت افکار عمومی خطر چندانی را متوجه شخصیت اصلی (رحیم) نمی‌کند.

رحیم در ابتدا به واسطه برگرداندن سکه‌های طلا به عنوان فردی نیکوکار معرفی می‌شود. در ادامه این سوال مطرح می‌شود که شاید کل داستان تخیلی بوده و اصلا کیفی گم نشده که بخواهد پیدا شود. در این وضعیت رحیم نزد افکار عمومی تبدیل به یک فرد عادی می‌شود که کار قهرمانانه‌ای انجام نداده است. در بدبینانه‌ترین حالت او یک سارق است که سکه‌های طلا را برداشته و پس نداده است. ادامه این وضعیت بدبینانه این است که حکم آزادی‌ رحیم منتفی می‌شود و به زندان برمی‌گردد. در سکانس‌های آغازین دیده‌ایم او در زندان زندگی آرامی دارد و برای بیرون آمدن از زندان خودش را به آب و آتش نمی‌زند. همچنین وقتی بحث بازگشتش به زندان پیش می‌آید، آنچنان که باید و شاید افسرده و ناراحت نمی‌شود. شاید کارگردان از این تمهید استفاده کرده نشان دهد او در زندانی وسیع‌تر از زندان اولیه گرفتار شده است. ولی به هر حال فیلمنامه قهرمان نتوانسته اهمیت دراماتیک موضوع بازگشت به زندان را در قالب دیالوگ‌ها و کشمکش‌ها و قصه‌های فرعی نمایان سازد.

تجربه نشان داده کاربران شبکه‌های اجتماعی درباره شهروندان عادی جامعه (به خصوص شهروندان طبقه آسیب‌پذیر اقتصادی) نگاه سخت‌گیرانه‌ای ندارند. موج تخریب‌ها و توهین‌ها بیشتر متوجه سیاستمداران، سلبریتی‌ها و افرادی است که موقعیت اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی بالایی دارند. بنابراین رفتار یک زندانی مالی حتی اگر غلط و اشتباه باشد، موضوعی نیست که خوراک تخریب‌کنندگان شبکه‌های اجتماعی را فراهم کند. نیمه اول فیلم که در آن صداوسیما رحیم را بدل به یک قهرمان شکست‌ناپذیر می‌کند، نسبت به نیمه دوم منطق قوی‌تری دارد. در نیمه دوم از سقوط یک قهرمان صحبت می‌شود. در حالی که این سقوط اولا قابل لمس نیست و ثانیا در دنیای واقعی برای چنین شخصیتی اتفاق نمی‌افتد.  

دزدی، کلاهبرداری و تنهایی زیر سایه شبکه‌های اجتماعی

در سینمای ایران فیلم‌های دیگری هم داشته‌ایم که تهدیدهای شبکه‌های اجتماعی را به تصویر کشیده‌اند. در فیلم رخ دیوانه (ابوالحسن داوودی، ۱۳۹۳) همه چیز از یک قرار اینترنتی آغاز می‌شود. چند جوان است که در شبکه‌های اجتماعی با هم در ارتباط اند، بر سر دزدی از یک خانه با هم شرط بندی می‌کنند و در واقع شبکه‌های اجتماعی بستری می‌شوند برای انجام یک سرقت توسط جوانانی که همدیگر را نمی‌شناسند.

در فیلم جشن دلتنگی (پوریا آذربایجانی، ۱۳۹۷) فیلمساز همزمان چند آسیب متنوع از اینستاگرام را بررسی می‌کند. شخصیت‌های فیلم از طریق این شبکه یا مشغول کلاهبرداری هستند (مثل جوانی که می‌خواهد با خودکشی دنبال‌کنندگانش را بالا ببرد و صفحه‌اش را بفروشد) یا واقعیت را به شکل دیگری جلوه می‌دهند. (دختری که معلولیتش را از دیگران پنهان می‌کند.) در داستانکی دیگر اینستاگرام زمینه تنها شدن آدم‌ها را فراهم می‌کند.

مرور محتوای این چند فیلم نشان می‌دهد فضای مجازی راهش را به فیلم‌های سینمای ایران باز کرده است. اینترنت تمام جنبه‌های زندگی انسان‌ها را تحت تاثیر قرار داه است و این تاثیرگذاری از زندگی واقعی به دنیای فیلم‌های سینمایی هم منتقل شده است.

اکثر این فیلم‌ها چهره سیاه و تاریک شبکه‌های اجتماعی را به تصویر کشیده‌اند. اما فضای مجازی در جامعه ما بارها زمینه‌ساز اتفاقات مثبت و سازنده شده است. بسیاری تصمیم‌های غلط با فشار افکار عمومی اصلاح شده است. همچنین کاربران شبکه‌های اجتماعی پس از مشاهده یک رفتار اشتباه بسیاری چهره‌ها را وادار به عذرخواهی کرده‌اند. در بحران‌های طبیعی مثل سیل و زلزله بارها و بارها شبکه‌های اجتماعی با جذب کمک‌های مردمی به یاری حادثه‌دیدگان شتافته‌اند. این جنبه مثبت و مفید شبکه‌های اجتماعی در فیلم‌های داستانی و مستند کمتر نمود داشته است.