به گزارش ایرنا، کهگیلویه و بویراحمد جزو معدود استانهای عشایرنشین کشور است که هنوز نتوانسته در تصویری که از خود نشان می دهد بین محرومیت و سبک زندگی عشایری مردمانش تفکیک قائل شود.
در طول سالیان گذشته همواره تصاویر و گزارشهایی کاملا واقعی با شرحی که تنها بخش کوچکی از مسائل مردم کهگیلویه و بویراحمد محسوب میشود منتشر شده و همین هم برنامه ریزان و دست اندرکاران و حتی احساسات عمومی را درباره اولویت های زندگی مردمان این دیار به اشتباه انداخته است.
به عنوان مثال روستای بید انجیر از توابع بخش سرفاریاب چرام یکی از نقاط استان است که این روزها گزارش و خبرهای زیادی از آن منتشر می شود. گزارشهایی که بدون اشاره به ویژگی های زندگی عشایری و حتی ملزومات زندگی در میان جنگل های انبوه و سرسبز زاگرس تمامی نمادهای زندگی در این روستا را به فقر تعبیر میکند.
در حالی که مردمان بیدانجیر مردمانی خودکفا و تولید کننده هستند و این روزها تنها نیازشان آب پایدار و جاده است و اگر این ۲ زیرساخت حیاتی برایشان فراهم شود میتوانند نماد خودکفایی زندگی عشایری آنگونه که شنیده ایم باشند.
برای آنکه دقیقتر درباره این موضوع صحبت کنیم شما را دعوت می کنم تا با من به روستاهای بیدانجیر از توابع بخش سرفاریاب سفر کنید.
برای رفتن به بید انجیر دو راه پیش رویمان است یا باید به دهدشت و از آنجا به سرفاریاب و بید انجیر برویم که پیمودن این مسیر حدود پنج ساعت زمان لازم دارد. مسیر دیگر از جاده پاتاوه دهدشت است که یک و نیم ساعت طول می کشد، ولی مسیر سختی هایی دارد که هر کسی نمی تواند آن را انتخاب کند.
در این مسیر قبل از آخرین تونل بعد از لوداب باید وارد جاده خاکی شد. جاده ای که برای پیدا کردن آن باید از بومیان منطقه کمک گرفت چون تابلویی ندارد.
مسیر پر پیج و خم و ناهموار است و بیشتر به راههای مال رو (راه عشایری)شبیه است.
انتهای جاده آبادی کوچک آبریز قرار دارد. و رودخانه مارون در پایین دست این آبادی قرار گرفته است. یکی از ویژگی های روستای آبریز این است که نقطه مرزی سه شهرستان ، بویراحمد چرام و کهگیلویه است.
ارابه مرگ
آن طرف رودخانه نیز روستایی به نام اندرون قرار دارد که مردمانش تمایل دارند خدمات خود را از شهر یاسوج دریافت کنند با این حال تنها راه دسترسی آنها به این سمت رودخانه "جره" است.
"جره وسیله ای سنتی با کارکردی شبیه تله کابین است که مردم پایه و بنیان آن را گذاشته اند و استفاده از آن شرایط خاصی دارد".
مثلا برای آنکه سبد به خوبی روی طناب جره حرکت کند باید حتما یک نفر آن را با دست به پیش ببرد این بدان معناست که کهنسالان و زنان عملا به تنهایی قادر به حرکت دادن آن نیستند.جوانها هم برای حرکت دادن سبد جره در معرض خطر قطع انگشتان و یا حوادثی از این دست هستند.
آنچنان که دهیار روستای آبریز میگوید:طی سالهای گذشته تعداد مجروحان جره به بیش از ۷۰ نفر می رسد و عبور از رودخانه نیز تاکنون بیش از هفت کشته بر جا گذاشته است. غرق شدگانی که گاهی جسدشان هم پیدا نشده است.
آن سمت رودخانه روستای بیدانجیر است. بیدانجیر مجموعه ای از ۱۶ روستا و آبادی است که در کوه و دره ها پراکنده هستند.روستای اندرون نزدیکترین آبادی بید انجیر به رودخانه مارون است.
خانه هایشان از سنگ و گل و سقفهایشان هم با چوب بلوط ساخته شده است. گاز ندارند و از نفت سفید و هیزم برای گرم کردن خانه هایشان استفاده می کنند.
بخش زیادی از روستا هم از سکنه خالی شده است ولی به رغم تمامی مشکلات مردم این روستا دوست دارند حداقل هایی از جمله مرکز بهداشت، مدرسه برای فرزندان، اینترنت و غیره برایشان فراهم شود تا مجبور نباشند به شهر بروند.
به گونه ای از مهاجرت به شهر می گویند که گویی این بزرگترین کابوسشان است.
برای دخترم
زبیده خانم یکی از زنان روستای اندرون است که می گوید : با رنج و سختی دخترم را بزرگ کرده و به دانشگاه فرستاده ام اما کلاسهای دانشگاه به خاطر کرونا غیرحضوری است و اینجا در خانه هم اینترنت آنتن نمی دهد و نگران تحصیلش هستم.
او برای خودش دنبال هیچ چیز نیست اما تلاش می کند که دختری که با خون دل بزرگ شده و به دانشگاه رفته مجبور به ترک تحصیل نشود.
البته این همه مشکلات روستا نیست. وقتی مدرسه راهنمایی در نزدیکی روستا نباشد بچه ها مجبورند به روستاهای اطراف بروند که نزدیکترین مدرسه به روستای اندرون حدود پنج کیلومتر فاصله دارد و آنچنان مسیر سختی دارد که خیلی ها قید درس خواندن را می زنند.
در حسرت ادامه تحصیل
رامین یکی از بچه های روستای اندرون است که به گفته خودش عمیقا از اینکه به خاطر دسترسی نداشتن به مدرسه تا کلاس ششم خوانده و مجبور به ترک تحصیل شده، ناراحت است.
البته مردم در روستاهای بید انجیر مشکلات دیگری هم دارند.
مثلا قرار گرفتن در منطقه دور از دسترس باعث می شود با کوچکترین بارش باران، برق روستا قطع شود و قطع برق به معنای قطع همان اینترنت کم جان و تلفن است و این قطعی گاهی طولانی و خسته کننده می شود.
اما آنچه در خصوص مردم روستاهای بیدانجیر جالب توجه است تلاش جمعی برای پیگیری مشکلات عمومی است. بدان معنی که همه با وجود مشکلاتی که دارند اما متفق القول نداشتن راه ارتباطی و آب پایدار را مهمترین مشکل خود می دانند.
بعد از روستای اندرون به سمت روستاهای تل سیاه و چال باغ حرکت می کنیم.
آب در کوزه
تل سیال ، روستایی که شغل مردمش دامداری است و بزرگترین مشکلشان هم کمبود آب است و این هم درد بزرگی است که آب برای مردمان این استان در کوزه و خود باید گردجهان به دنبالش بگردند.
این درد بزرگی است که در میان کوه های سر به فلک کشیده و جنگل های انبوه و پرپشت زاگرس تشنه باشی و هر لحظه و هر ثانیه ات با ترس اجبار به گذاشتن و گذشتن از همه دارایی های ارزشمند زندگی عشایری و قرار گرفتن در سیل آدمهای شهری بگذرد.
حتی تصورش هم ترسناک است؛ افتادن وسط زندگی شهری در خانه استیجاری، بدون شغل و درآمد آن هم برای آدمهایی که صبح زیر سقف آسمان بیدار می شوند و کوه و دشت را می پیمایند و نیازشان جز به خداوند به هیچ کس نیست و شب با خیالی آسوده و بدون نگرانی برای نان فردا سر بر بالین می گذارند.
مهاجرت تلخ
بیدانجیر زمانی ۴۰۰ خانوار داشته که به دلیل همین مشکلات نیمی از این روستاها خالی از سکنه شده و نیم دیگر هم تاکنون در برابر مهاجرت مقاومت کرده اند. زندگی در حاشیه شهرهای استان، برایشان مثل کابوسی می ماند که حتی تصورش هم لرز به تنشان می اندازد.
ستاره خانم می گوید: ما اینجا زندگی خودمان را ساخته ایم و پدران و مادرانمان اینجا زندگی کرده اند اما اگر به شهر برویم دوام نمی آوریم.
او ماه آخر بارداری است و علاوه بر تمام نگرانی و ترسهای همه زنان باردار باید نگران دیر رسیدن به بیمارستان و حوادث احتمالی حین انتقال و حتی هزینه ۶۰۰ هزار تومانی انتقال تا بیمارستان هم باشد. نگرانی هایی که فکر کردن به آن لذت تولد فرزند را به حاشیه می برد.
برای آنکه بدانیم ریشه این مشکلات کجاست به سراغ بخشدار سرفاریاب می رویم.
علی محمودی بخشدار سرفاریاب می گوید: منطقه بید انجیر در گذشته شامل بیش از ۴۰۰ خانوار بوده که به دلیل مشکلات فراوان بسیاری از خانواده ها مهاجرت کرده و اکنون حدود ۸۰ خانوار در روستاهای منطقه پراکنده هستند.
محمودی می افزاید: از ابتدا تا انتهای جاده حدود ۱۵ کیلومتر است که متاسفانه به دلیل عدم زیرسازی آسفالت ، عبور و مرور از آن به سختی صورت می گیرد .
به گفته بخشدار علاوه بر هزینه های بالای جاده سازی در این منطقه موازی کاری برخی ادارات متولی هم مزید بر علت شده و مانع رفع مشکلات می شود.
محمودی می گوید : مردم بید انجیر دارای دفترچه عشایری هستند ، به همین دلیل راهداری اعلام می کند که جاده سازی در این روستاها وظیفه اداره کل امور عشایری است و امور عشایری هم اعلام می کند که چون روستاهای این منطقه کد دار هستند پس جاده سازی بیدانجیر بر عهده راهداری است ! و هر کدام ما را به دیگری پاس می دهند و نهایتا این مردم هستند که دچار مشکل می شوند.
اما اینکه چرا در همه سالیان گذشته و با وجود مشکلاتی که به سادگی قابل حل بوده اند اقدامی اساسی انجام نشده نیز به تغییرات زندگی و دست نخورده ماندن آیین نامه و بخشنامه ها بر می گردد.
این بدان معناست که تعریفی که در قانون مبنای خدمت رسانی به این مردم است، بسیار قدیمی است و هنوز تعریفشان از عشایر مردمانی دور از شهر است که با تغییر برخی ساختارهای زندگی عشایری بروز رسانی نشده است و برای حفظ آخرین بازمانده های عشایری باید این قوانین و تعاریف بازنگری شوند.
در نهایت به این بر می گردیم که کهگیلویه و بویراحمد در ارایه تصویر واقعی خودش نتوانسته بین محرومیت و زندگی عشایری تفکیک قائل شود.
برخلاف ظاهر زندگی در بیدانجیر که اقتضای زندگی عشایری است، مردمان این روستا توانمند و خوساخته هستند.
اگر دیوار و سقف خانه هایشان سیاه است نه به دلیل فقر که ناشی از دود بخاریهای هیزمی و نفتی است و برای زندگی در چنین جغرافیایی غیر از این هم راهی وجود ندارد.
اگر قرار باشد مصالح ساخت خانه عشایری همانی باشد که در وسط شهر استفاده می شود، اگر بنا باشد گاز تا دل جنگلها کشیده شود آن وقت زندگی عشایری معنا و مفهوم واقعیش را از دست خواهد داد. حتی مردمان این روستا به دنبال جاده با آن استانداردهای ذهنی ما هم نیستند. آنها می خواهند جاده بین روستایی شان امن و مطمئن باشد و دلشان می خواهد شرایطی فراهم شود تا فرزندانشان که از روستاها رفته اند دوباره به خانه برگردند.
کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۷۱۳ هزار نفر جمعیت دارد که بیش از ۴۰ درصد این جمعیت در روستاها زندگی می کنند.