به گزارش ایرنا، نقدِ ادبی یا سخنسنجی، دانشی برای بررسی ویژگیها و تفسیر نقاط قوت و ضعف یک اثر ادبی و تحلیل و ارزیابی آن در کنار تشریح جوانب پیچیدهٔ آثار ادبی و روشی برای سنجش اعتبار و مقام آنها است.
نقد ادبی به معنای مطالعه، بحث، ارزیابی و تفسیر محصولات ادبی است. نقد ادبی میتواند به شکل یک گفتمان نظری بر اساس نظریه ادبی باشد یا بحث مفصل تری که حالت گزارش گونه در باب یک اثر ادبی داشته باشد. این نوشتههای گزارش گونه اغلب در قالب نوشتههای روزنامهنگاری یا یادداشتهایی در زمان پدیدار شدن آثار ادبی رخ مینماید و در مواردی با قضاوتهایی یا اظهارنظرهایی در مورد خوب بودن یا نبودن، ارزشمند بودن یا نبودن اثر ادبی همراه است.
عده ای از کارشناسان ادبیات بر این باورند ما در فضای رسانه در حوزه نقدِ کتاب، هم کم می نویسیم و هم خوب نمی نویسیم. شاید بتوان گفت، رودر بایستی داریم و فکر می کنیم اگر کتابی را نقد کنیم، به نویسنده آن جسارت کرده ایم یا پنبه کسی را زده ایم. ولی واقعیت این است که کتابِ خوب، از نقدِ خوب، آسیب نمی بیند بلکه نقد، کتاب خوب را تقویت و تبلیغ و کتاب بد را از میدان به در می کند و به نظر می رسد بهترین خدمت به کتاب، نقد آن است و از این طریق ناشر، نویسنده و خواننده هم حساب دستشان می آید.
مجید غلامی پژوهشگر کتاب معتقد است: از جمله تاثیرگذارترین عوامل کیفیتبخشی به کتابهای منتشر شده، نقد کتاب است. در نقد کتاب دو تأثیر عمده کاملاً محسوس است؛ اول بازدارندگی از نگارش بد و دوم استانداردسازی و کیفیت بخشی در نگارش های بعدی. منتقد با نگارش های خود نوعی احساس نبود امنیت برای نگارش های ناپخته و بد ایجاد خواهد کرد و این اتفاق باعث میشود که هر نویسندهای در ابتدای امر وقتی قلم به دست میگیرد و اقدام به نگارش اثری مینماید، بداند که به هر روی، اثرش در معرض نقد منتقدان قرار خواهد گرفت. از این روی با دقت بیشتری اقدام به تالیف، تصحیح و یا ترجمه اثری میکند. این در حالی است که همین عامل در حوزه نشر نیز دست و دل ناشران آثار را میلرزاند. بر همین اساس هنگام چاپ اثر کمالدقت در انتخاب و انتشار را به خرج خواهند داد. شخصاً معتقدم به دلیل انتشار نیافتن نقد و پرداختن به نقد کتاب طی یک دهه گذشته است که حجم انبوهی از کتابسازیها صورت گرفته است.
وی از دیگر مزیات نقد را استانداردسازی و آموزش نگارش خوب دانسته و عقیده دارد: منتقدان با نگاه تیزبین و موشکافانه خود و با جراحی و کالبدشکافی اثر مورد نقد این امکان را هم به نویسنده و هم به خواننده میدهند که با فراز و فرود اثر آشنا شده و خوب و بد اثر را دریابند و از همین حیث با اسلوب تألیف خوب آشنا شوند. نویسنده درمییابد که در آثار بعدی خود چه نکات و ملاحظاتی را باید به کار بندد و خواننده نیز در سیر مطالعاتی خود ملتفت خواهد شد که چه اثر یا آثاری را باید بخواند و یا به چه شکل باید مورد توجه قرار دهد.
میان انبوه آثار چاپ شده پیداکردن اثر خوب بسیار سخت است
اما مرجان فولادوند نویسنده و پژوهشگر ادبیات، اسطورهپژوه و شاهنامهشناس معتقد است نقد، ضرورت ارتقای ادبیات است اما امروز نقد با یک ضرورت مضاعف در حوزه ادبیات روبروست و آن هم نقد واسط در حوزه معرفی اثر به خواننده است.
نویسنده اینک شوکران در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: همیشه یک سویه نقد را به سوی نویسنده دیده ایم، سویه ای که با خوب و بد کردن و قراردادن اثر در ترازوی نقد به نویسنده کمک می کند که نقطه قوت و ضعف خود را درک کند و سویه دیگر را رو به خواننده دیدیم که به او کمک می کند تا متن را بهتر درک کند، مثل نقدهای تفسیری که به خواننده کمک می کند با ظرایف متن آشنا شود، اما امروز شاید یک ضرورت مضاعفی برای نقد داریم، نقد واسط برای معرفی اثر به خواننده است.
فولادوند گفت: در هیچ زمانی در تاریخ بشر به اندازه دوره ای که ما زندگی می کنیم کتاب و مواد خواندنی تولید نشده است چه به صورت کاغذی و فیزیکی و چه به صورت دیجیتال و صوتی یا هر فرم خواندن، امروزه به خاطر عرضه بسیار زیاد آثار مکتوب در هر زمینه ای و عناوین سرسام آور، پیداکردن اثر خوب و یا مناسب با نیاز، از بین انبوه کارهای چاپ شده کار بسیار دشواری است.
نویسنده مجموعه داستان پروانه در چراغانی افزود: این عرصه گسترده برای انتشار کتاب به صورت فیزیکی و غیرفیزیکی موجب شده چاپ کتاب بسیار راحت باشد بنابراین کتاب های خوب، متوسط و ضعیف همزمان با هم وارد بازار می شوند و قاعدتا پیدا کردن کتاب خوب بین اینها بسیار سخت است. همچنین ممکن است مخاطب به یک ناشر اعتماد کند اما آن ناشر برای ادامه حیات خود مجبور شود مرتب عناوین جدیدی با تیراژهای کم چاپ کند پس در میان آثار چاپ شده اش کارهای متوسط و ضعیف هم هست. بنابراین به این نقد واسط یا حتی مدل مرورنویسی بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم.
ادبیات کودک و بزرگسال ما از جریان نقد قوی رنج می برد
این پژوهشگر ادبیات ادامه داد: در واقع این نقدها اولا به ما کمک می کند راحت تر کتاب را پیدا کنیم، دوما کمک می کند با خوب و بد کتاب پیش از تهیه آن آشنا شویم و به ما دیدگاهی داده می شود که چه کتابی را می توانیم انتخاب کنیم. نکته دیگر این است که در واقع اگر جریانی از نقد در کشور ما و یا هر جای جهان شکل بگیرد که مردم به آن جریان اعتماد کنند ابزار قدرتی در دست نقد و منتقدین قرار می گیرد که کمک می کند بازار، ناشر و نویسنده به رعایت معیارهایی برای کیفیت کارشان گردن نهند.
فولادوند گفت: وقتی نقد نداریم و هر کتاب خوب و بد و به عبارتی دوش و دوشاب در کنار هم در بازار هستند هرکدام جلد بهتری دارند و یا از تبلیغات بهتری برخوردار هستند، بدون درنظر گرفتن کیفیت به فروش می رسد. قاعدتا انگیزه نویسنده و ناشر برای نگه داشتن حد کیفی کار کمتر است، اما زمانی که جریان زنده، پویا و قدرتمندی از نقد وجود داشته باشد که مو را از ماست بکشد و به خواننده کمک کند کتاب بهتری را انتخاب کند، نویسنده ها هم احساس می کنند اثرشان و قدرت و ضعف کارشان دیده می شود و این در بازار کارشان بیشتر از تبلیغات سطحی و یک اسم و جلد به دیده شدن متنشان کمک می کند.
نویسنده من و یک گلدان خالی افزود: در شرایطی هستیم که ادبیات ما چه کودک و چه بزرگسال از فقدان یک جریان نقد قوی، زنده و سالم به شدت رنج می برد.
عضو شورای انتخاب نامزد جایزههانس کریستین اندرسن (انجمن نویسندگان کودک و نوجوان) سال ۹۵، ابراز امیدواری کرد: متخصصان بویژه دانشگاهی که به صورت تخصصی در نقد ادبیات کار می کنند و دیگر فعالان هنری در حوزه های خود بر روی نقد آثار آن حوزه کار کنند چون اگر چنین نباشد، کتاب های خوب زیر عناوین بسیار متعدد و انبوه کتاب ها گم شده و قابل دسترسی نخواهند بود.