تهران- ایرنا- "سردار دلها" دلاورمرد جبهه‌های نبرد بود؛ اما خاطرات همرزمانش نشان می‌دهد که هر جا محرومان و ضعفا نیز نیاز به یاری داشتند و یا بحرانی رخ می داد، حاج قاسم سلیمانی به صورت جهادی وارد عمل می‌شد .

همرزمان شهید سردار حاج قاسم سلیمانی درباره او می گویند که سردار دلها نه طاقت جنایات و جرائم غیرانسانی داعش را داشت  و نه بی‌پناهی انسان ها را تاب می آورد.

او هر گاه از جبهه های جنگ بازمی گشت، به نیازمندان کمک می‌کرد، حضورش در روستای محل تولدش با کارهای جهادی همراه بود و علاوه بر ساخت و تعمیر خانه روستائیان، تا جایی که از دستش بر می‌آمد به احداث مکان‌های فرهنگی و مدرسه می پرداخت؛ با صفا و صمیمیتی که با رزمندگان داشت، آنها نیز به عشق او به میدان می‌آمدند و بدون چشمداشت به یاری نیازمندان می‌شتافتند.

سیل ویرانگری که فروردین‌ماه ۱۳۹۸ رخ داد، یکی از بحران هایی بود که در جریان آن، شهرهای استان خوزستان یکی پس از دیگری زیر آب می‌رفتند. حاج قاسم که سرگرم نبرد با دشمنان اسلام بود، عازم میدانی دیگر و این بار برای یاری مردم سیل‌زده شد. 

در همان روزها که خوزستان سخت محتاج کمک بود، با فراخوان سردار سلیمانی، نیروهای حشد الشعبی با ۱۰۰ خودرو به کمک مردم خوزستان و لرستان شتافتند چه کسی جز این رادمرد می‌توانست اینگونه نیروهای عراقی را برای کمک به مردم به صف کند.

بوسه سردار بر دستان راننده 

یکی از همرزمان سردار سلیمانی در سوریه می‌گوید: پس از وقوع سیل خوزستان، با رزمندگان به شوش رفتیم، حاج قاسم پس از ورود به منطقه، با مردم صحبت و آنان را به آرامش دعوت کرد. زمانی که قرار بود سوار بالگرد شود، راننده او به سوی سردار دوید و دست حاج قاسم را بوسید که سردار یکدفعه برگشت، او را در آغوش گرفت و به صورت و دستش بوسه زد. راننده که اختلاف درجه سازمانی زیادی با سردار داشت، از این اقدام حاج قاسم شوکه شده بود به حدی که از فرط خوشحالی نمی توانست رانندگی کند و مدام بر دست خود بوسه می زد و می گفت سردار دست مرا بوسیده است.

به گفته سردار "حمید کمالی"، حاج قاسم در آن سفر پس از شوش عازم دزفول شد،  به دیدار مادر پنج شهید در این شهر  رفت و  بر پای مادر شهدا بوسه زد. او  سپس برای ادامه سرکشی به مناطق سیل زده رفت و به نیروهای، حشد الشعبی، سپاه، ارتش و زرمندگان گفت: الان دفاع حرم برای ما خوزستان است، همه نیروها با شنیدن سخن حاج قاسم از خود بی خود شدند و با اشتیاق همانند جبهه های جنگ به مناطق سیل زده رفتند تا مردمی گرفتار سیل را نجات دهند. 

سردار سلیمانی و تکریم خانواده‌های شهدا

این همرزم سردار سلیمانی در خاطره ای دیگر از شهید سلیمانی، می گوید: حاج قاسم در آخرین سفر هوایی که از تهران به سمت سوریه داشت و بنده او را همراهی می‌کردم، در طول مسیر مدام قرآن تلاوت می‌کرد، ذکر می گفت و به محض شنیدن صدای اذان مغرب در راهرو هواپیما شروع به اقامه نماز کرد. در حالی که سردار مشغول راز و نیاز با معبود خود بود یک کودک در کنار وی راه می رفت و بازی می‌کرد حاج قاسم در اوج معنویت دست نوازش و محبت بر سرکودک کشید و کودک نیز لطف او را بی پاسخ نگذاشت.

به گفته سردار کمالی، حاج قاسم عِرق خاصی به خانواده شهدا و فرزندان آنها بخصوص خردسالان داشت و اگر کسی کودکی را از جایی که نشسته بود بلند می کرد تا مسئولی جای او بنشیند بسیار ناراحت و معترض می شد و جایگاه خانواده شهدا را بالاتر از مسئولان و مقامات می دانست.حرف و عمل سردار سلیمانی یکی بود، صحبت ها و رفتار های او  ما را منقلب می کرد ما سرباز این شهید والا مقام هستیم.

گسترش نیروهای مقاومت به برکت خون حاج قاسم 

 فرمانده تخریب و شناسایی سوریه و عراق و همرزم شهید سلیمانی نیز می‌گوید: به برکت خون حاج قاسم نهضت های منطقه و نیروهای مقاومت مصمم شدند تشکیلات خود را گسترش دهند و محکم پای کار بایستند. دو دسته نیروی حشدالشعبی را ایران تشکیل داد. هشت مرجعیت نیز توسط آیت الله سیستانی و مرجعیت عراق تشکیل شده بود که به ما ملحق شدند. پس از یکدست شدن این نیروها، هم اکنون بالغ بر   ۲۰۰ هزار نفر نیروی طرفدار ایران و هم پیمان با حاج قاسم، امور سیاسی عراق را به دست گرفته و خوب پیش می روند.

سردار حاج مهدی زمردین می افزاید: اگرچه ما سردار و یک وزنه بزرگ در مقاومت را از دست دادیم اما خون ایشان آنقدر پر برکت بود که فکر نمی کردیم تا این حد جنبه جهانی داشته باشد و انقلاب دیگری رقم بخورد؛ ما به عشق حاج قاسم نفس می کشیم. آنقدر این شهید والا مقام بین مردم محبوب و عزیز است که وقتی آنها متوجه می شوند ما سرباز سردار هستیم برای ما احترام ویژه ای قائل می شوند و همه این ها به برکت خون شهدا است.

فوتبال‌بازی داعش با سر شهدا 

 فرمانده تخریب و شناسایی سوریه و عراق در نقل یکی دیگر از خاطرات مشترک نیروهای مقاومت با سردار سلیمانی می گوید: سردار "عوض شهابی‌فر" فرمانده ارشد کهگیلویه و بویراحمد از رزمندگان بسیار شجاع در هشت سال دفاع مقدس و در سوریه و عراق است؛ وی در حلب برای ستون‌کشی به منظور دور زدن نیروهای داعش جلوتر از همه حرکت می‌کرد و با افزایش درگیری‌ها دلاورانه جلوتر از بقیه رزمندگان در میدان نبرد پیش می‌رفت که یکباره توسط یک داعشی به رگبار بسته شد و ۲۸ تیر به وی اصابت کرد . ما با تصور اینکه فرمانده  به شهادت رسیده عقب‌نشینی کردیم و تصمیم گرفتیم فردا برای انتقال پیکرش به میدان برویم که اگر پیکر او توسط نیروهای داعشی برده نشده بود،  او را به پشت جبهه منتقل و به خانواده‌اش تحویل دهیم؛ چراکه داعشی ها پس از مواجه شدن با پیکر شهدای ما سر را از تن آنها جدا می کردند و بعد از به آتش کشیدن بدن، با سر شهدا فوتبال بازی می کردند. اما  پس از رفتن به میدان متوجه شدیم وی هنوز زنده است که بی درنگ او را به بیمارستان منتقل کردیم و سپس برای ادامه  روند درمان به تهران اعزام شد.

دلاوری های سردار شهابی فر تا شوخی های حاج قاسم در میدان نبرد

سردار زمردین ادامه می دهد: شهابی فر پس از درمان برای ماموریت به عراق، پیش ما آمد. در عملیات "جوف الصخر" جایی که مرکز فرماندهی داعش بود در مسیر کربلا تا بغداد جاده ای قرار دارد که شیعیان از بغداد برای زیارت ضریح امام حسین ع به عراق می‌آیند و همانند پیاده روی که در مسیر نجف تا کربلا وجود دارد از مسیر بغداد تا کربلا، مدینه الصدر و کل بغداد نیز پیاده روی وجود دارد در این مسیر در ۳۰ کیلومتری کربلا یک منطقه به نام جوف الصخر وجود دارد که روبروی آن مقبره دو طفلان مسلم قرار دارد و اهالی آن اهل تسنن و وهابی هستند حتی آمریکایی ها جرات نداشتند برای پاکسازی به این منطقه بروند، در آنجا تک تیراندازان حدود ۳ هزار نفر از شیعیان امام علی (ع) را به طروق مختلف به شهادت رسانده بودند که حاج قاسم دستور داد ما در جوف عملیات انجام دهیم تا امنیت کربلا تامین شود چراکه حدود چهار ماه تا  اربعین بود .

این عملیات را از چند محور آغاز کردیم و قرار بود عملیات در آن سوی آب را نیز نیروهای مقتدا صدر انجام دهند که کمی کوتاهی کردند. بعد از انجام چند عملیات به جلو پیشروی کردیم و عملیات خوب و موفقیت آمیزی رقم خورد؛ جوف دست نیروهای حشدالشعبی افتاد و در همین حین در یک محور در کنار سردار شهابی‌فر بودیم، در عملیات ها وی تا حدی به دل دشمن می رفت و بقیه نیروهای حشدالشعبی با ترس به دنبال ما می آمدند که یکباره دیدیم شهابی‌فر تخته گاز تیربار را به دست گرفت و به تنهایی به جلو رفت و آن منطقه را فتح کرد ؛ او بقدری سریع جلو می رفت که ما می گفتیم سردار صبر کن تا نیروها برسند با هم در منطقه جلو برویم، اما او می گفت نه من باید شهید شوم . با خنده به او می گفتیم ما چه گناهی کرده ایم که با تو در یک عملیات هستیم باید  مراقبت جان خود باشیم یا تو، خلاصه عملیات با موفقیت انجام شد و ما باز گشتیم.

پس از بازگشت، حاج قاسم و معاونانش از ما گزارش کار خواستند، به آنها گفتیم هر کس با شهابی فر به عملیات برود شهید می شود چون او سرش را پایین می اندازد و بی پروا برای مقابله با دشمن به میدان می رود. یک شب حاج قاسم ما را صدا زد و گفت: سردار شهابی می گوید می خواهم شهید شوم شما چه کاری انجام می دهید؟ به شوخی گفتیم ما چند کار بلدیم، شهید فهمیده را هم ما به زیر تانک هل دادیم چند نفر از دیگر رزمندگان را ما شهید و زخمی کردیم شهابی‌فر را از پشت سر بزنیم یا بمب کنار جاده ای، به شهابی گفتم حالا چرا می خواهی شهید شوی؟ به شوخی گفت من از لرهای بزرگ لک هستم اگر من شهید شوم طایفه ام یکماه برای من مراسم برپا می کنند و هر شب چلو گوشت می دهند ما گفتیم ما به تو چلوگوشت می‌دهیم دست از سر ما بردار گفت نه باید در منطقه شهید شوم این نمونه ای از خاطراتی است که خنده بر لب ما می‌آورد و از خستگی ما می‌کاست.

تدبیر سردار و جلوگیری از شهادت ۱۳۰ رزمنده 

فرمانده تخریب و شناسایی در سوریه و عراق می‌گوید: در یکی از عملیات ها در سوریه که موفق شده بودیم بسیاری از مناطق را آزاد کنیم، یک تپه سوق الجیشی وجود داشت که رزمندگان به سردار اصرار می کردند که آن تپه را هم بگیریم و کار داعش را یکسره کنیم، داعشی‌ها سنگرهای خوبی روی آن تپه درست کرده بودند و به شدت در آنجا مبارزه و از آن مکان محافظت می کردند، همه می گفتیم حالا که تا اینجا آمده ایم و حال نیروها مساعد است تپه را هم از دست نیروهای داعش آزاد کنیم اما سردار سلیمانی با قرآن یک استخاره گرفت  و پاسخ داد نه. 

در مرکز عملیات، نیروهای روس از ما دستور می گرفتند، نیروهای ایرانی، حزب الله  و ارتش سوریه نیز برای انجام عملیات ها با هم هماهنگ بودند هنوز یک ساعت از اصرار ما به حاج قاسم برای حمله به تپه نگذشته بود که نیروهای روس بدون اطلاع و هماهنگی با ما این تپه را بمباران و آنجا را کن فیکون کردند و همه داعشی ها را کشتند. با خود گفتیم خدایا سردار چه علم لدنی دارد و به خدا وصل است، اگر به ما اجازه حمله داده بود احتمالا همه ۱۳۰ رزمنده ای که در عملیات بودند، به شهادت می رسیدند.

سردار زمردین با بیان اینکه حاج قاسم بسیار دل نارک بود و  وقتی رزمنده ای به شهادت می رسید با تمام وجود ناراحت می شد و می گریست چراکه آنها را همانند فرزندان خود دوست داشت و می گفت خانواده ها آنها را به ما سپرده اند ما اگر کوتاهی کنیم جواب خانواده ها را چه کسی می خواهد بدهد، افزود: جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب نظیر و نصرتی، باقری در عملیات ها مشتاقانه کنار ما بودند و به شهادت رسیدند.

پذیرایی حاج قاسم از رزمندگان 

 فرمانده تخریب و شناسایی سوریه و عراق درباره سایر ویژگی های شخصیتی شهید سلیمانی می‌گوید: سردار مرد مهربانی بود و همیشه در سفرهایی که به عراق و سوریه داشتیم با شیرینی های سنتی کرمان از رزمندگان پذیرایی می‌کرد.

سردار زمردیان با بیان اینکه سردار سلیمانی اهل شوخی و خنده بود و در عملیات ها موجب دلگرمی ما می شد، افزود: او از دروغ متنفر بود و با افرادی که حرفی بدون پشتوانه و مستند می زدند، برخورد می کرد.

اگرچه جسم خاکی سردار دلها در تروری ناجوانمردانه از میان ما رفت ولی منش و رادمردی این شهید والا مقام تا ابد در اذهان ما جاودانه خواهد ماند. راهش پررهرو باد. 

به گزارش ایرنا، سرباز ولایت و امت اسلامی سردار سپهبد پاسدار حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده فداکار، شجاع و بی‌نظیر نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بامداد (جمعه ۱۳ دی ۹۸) در پی حمله هوایی نیروهای متجاوز و تروریست آمریکایی در نزدیکی فرودگاه بغداد پس از عمری مجاهدت، فداکاری و نقش‌آفرینی‌های ماندگار و پرافتخار در راه اعتلای اسلام و دفاع از قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و سرافرازی ایران عزیز به شهادت رسید.