حاج قاسم یاد و خاطره تو در ذهن و قلب ما به زیبایی و لطافت باران حک شده و تو را زیبا، پرمهر و با صلابت به یاد می آوریم. تو شهید شدی تا انسانیت بماند تا صلح جاودانه شود و آرامش همنشین خانه های ما.
سردار تو در راه آرمان هایت، در صراط المستقیم رفتی تا چراغ راه ما شوی، تو سوختی تا روشنایی و راه حق را به ما نشان دهی تو عروج کردی تا انسانیت زنده بماند.
می گویند دل مهربانت طاقت آسیب رساندن به خانواده دشمنان را هم نداشت، میگفتی فقط باید با مهاجمان نبرد کرد و با خانواده آنان کاری نداشت جوانمردی تو در جهاد با دشمن هم مثال زدنیست چه برسد به ابهت و صلابتت.
چطور میشود کسی در میدان نبرد هم دلش برای خانواده دشمنان بسوزد، جز اینکه روح خدا در بند بند وجودش موج بزند.
مرد سایهها
سردار! دشمنان تو را سایه نامیدند چراکه همه جا همچون سایه حضور داشتی و دشمن از سایه ات هم هراس داشت، تو را ژنرال خاورمیانه نامیده بودند چراکه بی نظیر بودی و بی همتا در شجاعت، صلابت و جهاد.
همه می دانند دشمن حتی جرات رویارویی با تو را نداشت و وقتی می فهمیدند شما در عملیات حضور دارید لرزه بر تنشان می افتاد و خود را در آن نبرد شکست خورده می دیدند.
نیک میدانیم که تو ای بزرگمرد تاریخ جسورانه و بی پروا برای خشکاندن ریشه ظلم و برقراری صلح و آرامش سال ها در لباس رزم جهاد کردی و نه تنها امنیت کشورمان بلکه امنیت و حفظ تمامیت ارضی همه کشورهای مسلمان با دستان پر توان و جهاد خالصانه تو و همرزمانت برقرار شد، آرام بخواب که ظلم پایدار نمی ماند و قاسم هایی سر برآورده اند که پرچم مقاومت و رادمردی تو را به دوش خواهند کشید.
سردار ٢ سال در فراق تو به سوگ نشستیم و روزهای جانکاه را یکی پس از دیگری سپری کردیم اما وقتی به یاد نامه ای که برای دخترت نوشته بودی می افتم که گفته بودی "دخترم خیلی خستهام. سی سال است نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشـد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببُرند"، یاد رشادتها و از خودگذشتگیهایت می افتم، چشمانم بارانی می شود و اینگونه خود را دلداری میدهم که سردار دلها چشمانت خسته هستند، آرام بخواب.
حاج قاسم داغ فراقت آنقدر سنگین است که هرگز توان از میان برداشتن آن را نخواهیم داشت، شهد شیرین شهادت گوارای وجود نازنینت باد؛ یاد و نامت مانا و راهت پر رهرو باد.