اگرچه برنامههای گستردهای در سطوح بالای سیاستگذاری رسانهای و تصمیمگیری باید برای آموزش های فراگیر سواد رسانه تدوین و اجرایی شود، اما از آنجایی که در کوتاهمدت بسیاری از کاربران با ادبیات و محتوای سواد رسانه بیگانه هستند، روزنامهنگاران و افراد تاثیرگذار فضای مجازی میتوانند در این زمینه پیشقدم شوند و شرایط را برای یادگیری و حتی آموزش گسترده مهیا کنند.
سواد رسانه بر اساس آنچه که صاحبنظران و کارشناسان بیان میکنند، درک مبتنی بر مهارت برای شناخت و تفکیک انواع رسانه و محتوای آنها بوده و دارای سطوح مختلف است و برخی از مقولههای مربوط به آن که بیشتر جنبه عمومی دارد، میتواند در رسانههای مختلف ارتباط جمعی منعکس شود.
تا جایی که کارشناسان نیز معتقدند که مطرح کردن برخی از مباحث عمومی سواد رسانه در رسانهها همچون قانون مکث، اجزای پیام و اعتبار منبع، گامی در راستای فراگیری آموزشهای سواد رسانه است.
بیشک برداشتها از یک محتوای رسانهای باید از سوی کابران محک زده شده و درک آنان به مهارت تبدیل شود؛ بر همین اساس محتوای آموزشی رسانهها در ایجاد نگاه انتقادی و ارتقای سطح سواد رسانه کاربران بیتاثیر نخواهد بود.
توجه به مهارتهای مربوط به «فهم و تحلیل رسانهای» در رسانهها نیز موجب خواهد شد تا کاربران بدانند که تا حدودی بیشتر پیامهای رسانهای «ساختگی» بوده و هر رسانه دارای ویژگیها و نقاط قوت متفاوت و نیز یک زبان « ساختاری» منحصر به فرد است.
به ویژه آنکه پیامهای رسانهای به ویژه در کشورهای اروپایی و آمریکایی و دارای نظامهای سرمایهداری در بیشتر موارد برای اهداف خاصی چون کسب سود یا امتیاز تولید میشود و در بطن خود دارای ارزشهای پنهان و دیدگاههاست؛ به این معنا که برای هر رسانهای، زاویه دید و ارزشهای خاصی وجود دارد.
باید توجه داشت که مردم از مهارتها، عقاید و تجارب فردی خود برای ساختن معانی پیامهای رسانهای استفاده میکنند؛ به معنای دیگر انسانهای مختلف از رسانههای یکسان، پیامهای گوناگون دریافت میکنند اما باید بتوانند در مواجهه با محتوای رسانه، رابطه اقتصادی و مناسبات مادی تولید محتوا را بفهمند و بتوانند آن را نقد کنند؛ بر همین اساس به نظر میرسد یکی از کارکردهای جدید رسانهها و ژانرهای تولید محتوای رسانه ای از سوی روزنامهنگاران میتواند معرفی «برساخت اجتماعی» به کاربران باشد.
آن دسته از سبکهای زندگی مصرفی که در رسانهها ترویج میشود و همچنین بازنماییها و کلیشهسازیهای منفی باید از سوی کاربران درک شده و اندیشه انتقادی در خصوص آن تقویت شود و روشنگری در این زمینه باید در زمان حاضر به محتوای رسانههای ارتباط جمعی تبدیل گردد.
فهم و نقد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک پنهان در محتوای رسانهها و فهم و نقد آثار و پیامدهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی محتوا نیز در ردیف مهارتهای تقویت اندیشه انتقادی قرار میگیرد و تولید محتوا در خصوص آن جزو ستونهای مورد انتظار در رسانهها در هزاره سوم است.
تا حدودی همه کاربران فضای مجازی امروزه باید با قانون «مکث ۳۰ ثانیهای قبل از بازنشر پیام» آشنا شوند؛ کاربران باید در قبال هر محتوای رسانهای این سئوال را از خود بپرسند که «از کجا معلوم؟» و حداقل ۳۰ ثانیه در مورد آن باید فکر کنند و نقش رسانهها در ترویج آن بیبدیل خواهد بود زیرا از جنس همان جریانی محسوب میشود که آموزش سواد رسانه را به الزام تبدیل کرده است.
کاربران باید بلد باشند که در مواجهه با هر محتوایی به پنج سئوال پاسخ دهند؛ اینکه «چه کسی این پیام را تولید کرده است؟»، «چه تکنیکهایی برای جلب توجه من به کار گرفتهاند؟»، «افراد مختلف چگونه ممکن است برداشتهای متفاوتی از پیام داشته باشند؟»، «چه شیوهای از زندگی، ارزشها و چه زاویه دیدی در این پیام القاء یا تمسخر میشود؟» و در نهایت «چرا این پیام ارسال شده است؟».
توجه به تفاوت برداشتهای دیگران از پیام با برداشت فرد و سایر برداشتها نیز نخستین موضوعاتی است که باید مورد توجه کاربران قرار بگیرد و رسانه یکی از اصلیترین ابزارها برای متمرکز کردن کاربران روی این موضوع محسوب میشود.
کاربران فضای مجازی در مواجهه با هر محتوایی باید به این چهار پرسش نیز پاسخ دهند؛ اینکه «چه شیوهای از زندگی، ارزشها و چه زاویه دیدی در این پیام القا یا تمسخر میشود؟»، «این پیام منافع چه کسانی را تامین میکند؟»، «چه بازنماییها و کلیشههایی در این پیام به کار رفته است؟» و «این پیام چه اهداف سیاسی یا فرهنگی را دنبال میکند؟».
همچنین به اجزای پیام و اعتبار منبع شامل اعتبار خبرگزاری و اعتبار علمی محتوا نیز باید دقت شود و این اصحاب رسانه، روزنامهنگاران و اینفلوئنسرهای حقیقتجو هستند که میتوانند در خط مقدم این روشنگری قرار بگیرند.
علاوه بر آن به نظر میرسد سواد رسانه امروزه یکی از اصلیترین محورهای نقش آموزشی رسانهها باشد و از آنجایی که توزیع این آموزشها در همه شهرستانها یکسان نیست، رسانههای محلی با کسب نظر از کارشناسان میتوانند در این زمینه نقش اساسی ایفا کنند.
پیوستن رسانههای محلی به زنجیره آموزش سواد رسانه کشور ضمن بهرهگیری از نظر تخصصی کارشناسان، نه تنها نقش آموزشی آنها را تقویت خواهد کرد، بلکه جان تازهای در کالبد نشریههای محلی خواهد دمید.
چرا باید سواد رسانهایمان را بیافزاییم؟
کتاب سواد رسانهای نوشته «دبلیو جیمز پاتر» و ترجمه «احسان شاهقاسمی»، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ابتدای این کتاب با عنوان «چرا سواد رسانهایمان را بیافزاییم؟»، اینگونه مینویسد که سواد رسانهای توانایی شما را برای کنترل گستره وسیعی از پیامهایی که در مواجهههای رسانهای روزمره با آنها روبرو میشوید، افزایش میدهد.
«ما برای بقا در فرهنگ اشباع از اطلاعات، ذهنمان را روی حالت «خلبان خودکار» میگذاریم تا خودمان را در برابر سیلی از پیامهای رسانهای که پیوسته با آنها روبرو میشویم، حفظ کنیم؛ خطر این پردازش خودکار پیامها این است که به رسانههای تودهوار کمک میکند تا فرآیندهای فکری ما را شکل دهد».