کرمانشاه - ایرنا - انتشارات آون مجموعه شعر کوتاه با دو زبان کُردی و فارسی با عنوان «بلوط‌ها سربازان سرزمین من هستند یا «به‌ڕۊیەیل سه‌ربازه‌یل وڵات منن» اثر «میثم رجبی» شاعر کرمانشاهی را در ۱۸۸ صفحه و تیراژ هزار نسخه چاپ و روانه بازار کرد.  

به گزارش خبرنگار ایرنا، این مجموعه ادامه سلسله اشعار کوتاه این نویسنده کرمانشاهی است. چند ماه پیش نیز مجموعه دیگر با عنوان «شورش اسب ها در شهر» را منتشر نمود که با استقبال زیادی رو به رو شد، برای همین منظور مولف با رضایت خود فایل پی دی اف کتاب را بصورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار داد.

میثم رجبی جز چند قلم اول شعر کوتاه معاصر ایران است. جدا از کشف چندین فرم جدید در ادبیات که او را در زمره نوآوران ادبیات معاصر فارسی و کُردی قرار داده است از لحاظ محتوایی شعر کوتاه او مشخصه های شعر جهانی را دارا است. برای همین مخاطب با خوانش آثار او که به هستی شناسی، درد و رنج، عشق، آزادی، صلح، فقر، فریب، آخروالزمان و دیگر مفاهیم عمیق انسانی می پردازد، همزاد پنداری می کند.

ساختار بیان این مفاهیم مختص به زمان یا مکانی خاص نیست و هر کجا که مخاطبی آنها را بخواند می تواند با آن ارتباط برقرار نماید. شعر رجبی به سمت ترجمه با دیگر زبان‌ها پیش میرود تا بتواند در گستره جهانی خود را نشان دهد.

میثم رجبی متولد یلدای ۱۳۶۷ استان کرمانشاه، شهرستان اسلام آباد غرب، نویسنده، شاعر، نظریه پرداز و نخبه علمی کشوری(دانش آموخته حقوق و ادبیات) است. علاقه مندی او به هنر از دوران ابتدایی و با نقاشی شروع شده و همین زمینه ای را ایجاد نموده که از طریق دنبال کردن تصاویر کتاب های داستان به خواندن و نوشتن شعر و داستان علاقه مند شود.

رجبی در سنین نوجوانی و جوانی قلم در دست گرفته و از جمله افرادی است که در ادبیات به دنبال خلاقیت و نوآوری رفته و اکنون بنیانگذار مکتب ادبی_فلسفی پایایسم در ادبیات معاصر است. از ایشان تا کنون آثار متعددی به چاپ رسیده که اکثر این آثار در ژانرهای ادبی مکتب پایایسم می باشند.

نمونه ای از شعر در کتاب جدیدش را بخوانید:

جادە قسیەیلێگ دێرێ ئڕاێ وەتن
ڕەوەنی فکرەیلێگ دێرێ ئڕاێ ژەنگانن خوەێ
ئەمان کۊیە
ئەو شەکەت لە جم جۊل بێوەلیفەت تالیقە
هە چۊ م ئەوقەرە شەکەتە
ک قەێرەێگە وە دەردەیل بۊچگ فکر نیەکەێد.

جاده حرفهایی دارد برای گفتن
مسافر فکرهایی دارد برای کلنجار با خویش
اما کوه
آن خسته از تلاطم بیهوده ی تاریخ
همچو من آنقدر خسته 
که دیر زمانیست به دردهای کوچک نمی اندیشد.
 

برچسب‌ها