به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، فیلمهایی چون شبی که ماه کامل شد، ماجرای نیمروز، به رنگ ارغوان، سیانور، بادیگارد، دیدن این فیلم جرم است و . . . تماما آثاری با محوریت جاسوسی و امنیتی هستند اما این مفاهیم در بسیاری از دقایق فیلم، به روح ملودرام نزدیک شده و از دایره شمول یک تریلر خارج میشوند. در بسیاری از این فیلمها، نهتنها تعلیق، عنصر پررنگ اثر نیست بلکه ریتم و تمپو نیز به آن درجه استاندارد تریلر نرسیده و نمیتوانند این ویژگی بارز تریلر در سراسر جهان را در فیلم منعکس کنند.
این دشواری که دومینوی تولید آن، از فیلمنامه گرفته تا اجزای اجرا را شامل میشود، تولیدات چندانی در سینمای ایران ندارد. چرا که تمامی این مراتب، تبحر خاصی را میطلبد که هماهنگی و اجرای آن در شکل تجهیزات و نیروهای متخصص، از فراوانی چندانی در سینمای ایران برخوردار نیست.
برخلاف هالیوود که کمپانیهای کوچک و بزرگ آن، علاقمندی خود را به ساخت چندین تریلر در طول سال نشان میدهند، در ایران، این گونه محبوب، حداقل در شکل اجرا، طرفداران چندانی ندارد و به همین دلیل است که در بررسی تاریخ تریلر جاسوسی، تنها به ۳ فیلم میرسیم که در ادامه، نگاهی به هر یک از آنها خواهیم داشت.
قلادههای طلا
ابوالقاسم طالبی این فیلم پرحاشیه را در سال ۹۰ جلوی دوربین برد. فیلم با ریتمی تند که در آن تلاش شده بود تا برای نخستینبار، برخی استانداردهای بینالمللی تریلر رعایت شود. اگرچه فیلم در شکل اجرا، خیلی جلوتر از بحثهای محتوایی قرار داشت و عمده حواشی فیلم نیز به شکل محتوایی آن بازمیگشت.
با این حال اما قلادههای طلا، نوآوری خوبی در حوزه فیلمبرداری و موسیقی داشت و توانست هوشمندیهای خوبی در برخی صحنههای شلوغ بیرونی و تعقیب و گریزها از خود نشان دهد. برای تقابل و فرارهایش مهندسی داشت و طراحیهای خوبی صورت گرفته بود. این رویکرد سبب شد تا تعلیق، در سراسر فیلم حضور پررنگی داشته باشد و نبض داستان، آنطور که مخاطب حدس میزد، پیش نرود.
قلادههای طلا به فیلم خوشساختی تبدیل شد که توانست در نخستین گام، سینمای ایران را به بازار تریلر جهانی معرفی کند هرچند که انگارههای سیاسی فیلم و تلاش بسیاری در داخل و خارج از کشور، برای نادیده گرفتن آن، زمینه نمایش جهانی اثر را فراهم نیاورد اما قطعا نخستین گام حرفهای سینمای ایران در این حوزه، به اثر قابل دفاعی تبدیل شد که متاسفانه قربانی حاشیههایش شد و نتوانست آنطور که باید، جریانساز ظاهر شود.
روباه
یک فیلم ضعیف از بهروز افخمی که با شتابزدگی خاصی ساخته شد و هرگز نتوانست چه به لحاظ محتوایی و چه در اشکال اجرایی خود، موفقیتهای قلادههای طلا را به خود ببیند.
روباه اما یک برگ برنده بسیار خوب داشت و آن اینکه برای نخستین بار، عنصر قدرت را در ترازی از هوشمندی با ذهنی سیال ترسیم کرد. بدمن این فیلم، برادر نتانیاهو بود که به ایران سفر کرده و قصد یک سلسله خرابکاری را داشت. زیرکی فوقالعاده این کاراکتر که در بسیاری از لحظات، وی را به عنصری غالب در طول فیلم تبدیل میکرد، یک دهنکجی بزرگ به جریانی بود که تا آن زمان، نیروهای بیگانه و جاسوسهای غربی را کودن نشان میدادند و سعی بر آن داشتند تا از همان ابتدا، با گونهای پیشداوری، حقانیت را به طرف ایرانی بچسبانند.
فیلم افخمی هر چه که نداشت، مهارتورزیهای یک مامور حاذق بینالمللی را به خوبی به تصویر کشید و از آن سو، غلظت هوشمندی نیروهای وطنی و ساختار قدرت داخلی را نیز در محکی جدی و خوب مورد سنجش قرار داد. به جز این مورد، فیلم در مابقی اجزای خود، حرف چندانی برای گفتن نداشت و چندان هم در تاریخ سینمای ایران ماندگار نشد.
روز صفر
نخستین ساخته سینمایی سعید ملکان در مقام کارگردان، یک فیلم خوشساخت و خوشفرم است که تقریبا تمامی قواعد این گونه را در ترازی بالایی از استانداردهای جهانی به تصویر کشیده است.
فیلمی که از ابتدا و با کلیدواژه عبدالمالک ریگی، دامنه توجهات را جلب میکند و کنجکاویهای بسیاری را برمیانگیزاند، با یک افتتاحیه قدرتمند آغاز میشود.
زیبایی روز صفر فارغ از سوژه آن، پرداخت حرفهای و قابهای سینمایی چشمنوازی است که سبب شده تا پختگی یک فیلم اولی در هیچ جای اثر به چشم نیاید. نوسان بالای ریتم و تعلیق نفسگیری که در سراسر اثر مخاطب را رها نمیکند، از دیگر ویژگیهایی است که سبب شده تا این فیلم در کنار امتیازهایی چون فیلمبرداری در خدمت ژانر، تدوین چابک و موسیقی متاثرکننده، به قویترین تریلر جاسوسی کشور تبدیل شود که در صورت پخش منظم بینالمللی، قطعا به افتخارات بیشتری نیز دست خواهد یافت.
فیلمی که این روزها به روی پرده است و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شده است.