تهران- ایرنا- دکتر علی شریعتی می‌گفت آن چیزی که پاریس را پاریس می‌کند اول از همه دانشگاه و منابع فرهنگی آن است. ارزش پاریس به طیف گسترده کسانی است که آنجا کار فکری می‌کنند. 

مهندس محمدتوسلی از فعالان سیاسی به شرح چند خاطره از ملاقات‌های خود با دکتر علی شریعتی می‌پردازد که در ادامه می‌آید:

اوایل تابستان ۱۳۴۲ در راه آمریکا به پاریس رفتم و مهمان دکتر علی شریعتی و همسرش خانم پوران شریعت رضوی شدم. 

در اروپا ساختمان‌ها به دلیل بارندگی زیاد، شیروانی‌های  شیب‌دار دارند که معمولا زیر آن‌ها واحدهای کوچکی در می‌آورند. دکتر شریعتی و خانواده‌اش در یکی از همین واحدهای کوچک زیرشیروانی زندگی می‌کردند. آشنایی با سبک زندگی دکتر شریعتی برای من بسیار جالب و آموزنده بود.

زندگی آنها بیش از آن چه تصور می‌کردم ساده بود. خانه ایشان دو اتاق داشت. یکی اتاق خوابشان بود که خیلی کوچک بود و فقط یک تخت روی آن قرار داشت. بین این دو اتاق هم فضایی آشپزخانه شده بود. یک اتاق هم بود که اتاق نشیمن و کار دکتر شریعتی بود. تصور نمی کنم مساحت کل این واحد از ۲۵ تا ۳۰ متر بیشتر بود. 

مطبخ شریعتی

در گوشه اتاق دکتر شریعتی یک میز کوچک قرار داشت که انباشته از کاغذ بود. دکتر شریعتی برای من تعریف می کرد که یکی از فعالیت هایش در آن سال ها سردبیری روزنامه ایران آزاد بوده است. این روزنامه به عنوان ارگان نیروهای ملی خارج از کشور منتشر می شد و دکتر شریعتی از طریق این روزنامه، افکار و اندیشه های ملی و دینی را بدون این که خیلی حساسیت به وجود بیاورد منعکس می کرد.

در واقع مسائل را به صورت فرهنگی و پایه ای مطرح می کرد و طبیعی بود که جریان چپ و نیروهای مارکسیست با این روزنامه مخالف بودند. برای این که آن ها نیز برای اعضای خود کار فرهنگی می کردند و بذرهای تفکرشان را از این طریق در ذهن دانشجویان می پاشیدند و این نشریه می توانست با آن ها مقابله کند. بنابراین طبیعی بود که آن ها مخالف باشند و معمولا در نشریات خود به بعضی از مقالات این نشریه پاسخ دهند. آن ها در یکی از پاسخ های خود گفته بودند خوراک روزنامه ایران آزاد در مطبخ ایران آزاد پخته می شود. دکتر شریعتی با خنده به من گفت مطبخ ایران آزاد همین میز است.

تضادهای پاریس

 در مدت چند روزی که در پاریس بودم دکتر شریعتی مرا به قسمت های مختلف شهر می برد و می کوشید مرا با با فضای دانشگاه پاریس، فضاهای فرهنگی و قسمت های مختلف پاریس آشنا کند. یعنی هم شانزلیزه، برج ایفل و مرکز شهر را که نمادهای ظاهری پاریس بودند را دیدیم و هم حاشیه های شهر که فقر و فساد بسیاری داشت.

شریعتی می خواست به من نشان دهد که چگونه یک شهر می تواند برش های اجتماعی متفاوتی داشته باشد. او می گفت آن چیزی که پاریس را پاریس می کند اول از همه دانشگاه و منابع فرهنگی آن است. ارزش پاریس به طیف گسترده کسانی است که آن جا کار فکری می کنند. 

محمد توسلی

سیگار پشت سیگار

با دکتر شریعتی قبلا و در کنگره دانشجویی لوزان آشنا شده بودم. او ویژگی های خاصی داشت که برخی بارز بود. مثلا سیگار کشیدن ایشان کاملا چشمگیر بود. هنوز سیگار تمام نشده بود سیگار بعدی را روشن می کرد. ویژگی دیگر خونسردی و آرامش ایشان بود. همین باعث می شد که نسبت به برخی از مسائل، عمیق نگاه کند. کمتر صحبت می کرد ولی خوب صحبت می کرد. هر چند گاهی صحبت هایش طولانی می شد اما خسته کننده نبود. 

در این کنگره با اصرار من قرار شد پیام دانشجویان دانشگاه تهران را بنویسد. من با مشورت با آقای جزایری نظرات اصلی خودم را به دکتر شریعتی گفتم و توضیح دادم که این موارد حتما باید منعکس شود.

این پیام می بایست در جلسه افتتاحیه مراسم خوانده شود. یک روز تا افتتاحیه مانده بود. در این مدت هر موقع از دکتر در مورد پیام می پرسیدم می گفت می نویسم! مدتی بعد سوال می کردم می گفت می نویسم!

سر قولش ماند

هنوز چند ساعت بیشتر به برگزاری کنگره باقی نمانده بود و ایشان هنوز پیام را ننوشته بود. با ناراحتی گفتم دکتر بالاخره این پیام چه شد؟ دیگر زمانی نداریم! گفت: نگران نباش می نویسم.

شاید نزدیک یک ساعت به آغاز کنگره مانده بود که دیدم یک گوشه نشست و متن بسیار قوی و زیبایی نوشت. 

این پیام را که من به نمایندگی از دانشجویان دانشگاه تهران در کنگره قرائت کردم کنگره را به دریایی از شور و احساس مبدل ساخت.

این موضوع یکی از توانایی های دکتر شریعتی را به من نشان داد که چگونه می تواند مطالب را در ذهنش آورده و در زمان کوتاهی به بهترین وجهی آن را تدوین کند.

منبع:

شصت سال ایستادگی و خدمت، خاطرات مهندس محمد توسلی، نشر کویر

برچسب‌ها