این روزها فصل سوم برنامه زندگی پس از زندگی مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است. طرح تجربیاتی از موضوع رازآلود مرگ و معاد که بشر دسترسی به آن ندارد، از جمله مواردی است که در این برنامه به آن پرداخته میشود و باعث شده تا شبکه کم حاشیه چهار بر سر زبان ها بیافتد.
اما پرداختن به این موضوعات خیلی هم راحت نیست و علی رغم اعلام سازندگان که زندگی پس از زندگی را حاصل پژوهش میدانند، این برنامه منتقدان جدی هم دارد که معتقدند اصطلاح مرگ موقت برای چنین تجربههایی درست نیست و نمیتوان آن را به آنچه برای انسان پس از مرگ رخ میدهد، تعمیم داد.
درباره محورهای مهم برنامه و همچنین نظرات منتقدان با عباس موزون تهیه کننده و مجری برنامه زندگی پس از زندگی گفت وگو کردیم. او با حضور در خبرگزاری ایرنا، اهدافش از ساخت این برنامه را تشریح کرد و گفت میخواسته بگوید خودمان را از معصوم دور ندانیم. به گفته وی توضیح شکل عالم غیب کار این برنامه نیست و همین که ثابت کند انسان غیرمادهای درون ماده است به هدفش رسیده است.
در فصل سوم برنامههایی بیشتر دیده شدند که در آنها تجربهگر از تجربه ملاقات با موجودات ماورایی میگفت. اما عباس موزون خودش به تجاربی علاقه دارد که فرد بهشت و جهنم برزخی را نمیبیند.
این مجری و تهیه کننده از حدود ۲۵ سال پیش از ساخت برنامه به موضوع تجربه نزدیک به مرگ علاقهمند شد و پژوهش در این زمینه را آغاز کرد تا اینکه در دی ماه ۱۳۹۵ اولین همایش مرتبط با این قضیه را در شهر یزد برگزار کرد.
صحبتهای موزون حاوی نکات جالب و جذابی است که متن کامل آن را در ادامه می خوانید:
آقای موزون از چه زمانی حس کردید به موضوع مرگ موقت و تجربههای مربوط به آن علاقه دارید؟
همۀ ما در دوران کودکی به امور غیبی علاقه داریم چون تازه از خانه (عالم روح الیه راجعون) وارد این دنیا شدیم و هنوز حال و هوای خانه در روح است، خانه یعنی عالم روح از جایی که آمدیم است. به خاطر همین هنوز تر و تازه است و در بعضی از روایات داریم که بچهها تا کمتر از دو سالگی، موجودات عالم غیب، روح و فرشتگان را میبینند، مثلاً گاهی نوزاد به چپ و راست نگاه میکند یا لبخندی میزند و میگویند دارد میبیند بماند بعضی از تجربهگران مرگ موقت میگویند مثلاً من وقتی در حیاط بیمارستان با دیگران صحبت میکردم و میگویم من زنده هستم و کسی توجه نمیکرد، مثلاً یک بچۀ یکسال و خردهای که دست پدرش را گرفته بود و داشت میرفت من را میدید و تنها کسی که من را میدید آن بچه بود.
به هر حال ما در زمان کودکی تر و تازه هستیم و وقتی ما رشد میکنیم از آن حال و هوا دور میشویم، دو دسته میشویم یک دسته کمتر به مفاهیم غیبی توجه میکنند و بعضی به نقطهای میرسند که اصلاً بیباور میَشوند و متاثر آن چیزی که ابلیس و فرزندان او در دنیا تکثیر میکنند، شبهات و ابهاماتی که ایجاد میشود اصلاً مفاهیم غیبی را فراموش میکنند و حتی میگویند نیست. دسته دومی در تردید میمانند که است یا نیست، دستۀ سوم نه تنها فراموش نمیکنند بلکه علاقمندتر میَشوند و این سوال برای آنها پررنگتر میشود و با علاقه به طرف آن میروند تا آن را پیدا کنند و به نوعی آن را اثبات کنند و به آن دسترسی پیدا کنند، من جزء دسته سوم بودم و هر چه گذشت علاقهمندتر شدم و حتی در دوران نوجوانی که اطلاعات بیشتری از محیط گرفته بودند علاقمندتر شده بودم که فرشته یا روح را ببینم، مثلاً روح کسانی را که فوت شدهاند را ببینم و این علاقه بیشتر شد.
تمام ایسمها از مادی گرایی ارتزاق می کنند. همه می گویند ماده هست و لاغیر. پی ریزی ماده گرایی تجربه است. من اگر این گلیم را از زیر پای تو بیرون بکشم، تمام عمارت پایین می آید. باید تجربه را با خود تجربه از بین ببریم. با خود تجربه می گویند غیر از ماده چیز دیگری هم وجود دارد. آقای مودی و الکساندر این نکته را میگویند. به این دلیل من به تجربهگرایی علاقه مند شدم
این قضیه بود تا تقریباً ۲۳ ساله بودم، افسروظیفه بودم که یک مستند آمریکایی دیدم که یک دکتر روانشناس به نام ریموند مودی در مورد افرادی که روح آنها از بدنشان خارج شده و دوباره به بدنشان برگشته است، تحقیق کرده است؛ وقتی این مستند را دیدم متوجه شدم در همین عالم ماده و تجربه ردپاهایی از عالم غیب وجود دارد و افرادی مانند اینکه عطسه روح زدند و یک لحظه روح از بدن آنها خارج شده و دوباره برگشته است و شواهد آن این بود که تجربهگرهای مختلف از اقوام، نژادها و ملتها و جنسیتها، ردهها و گروههای سنی مختلف موارد مشابهای را دیده بودند.
ایشان به عنوان بنیانگذار این دسته از تحقیقات میآید و این مطلب را پیگیری میکند، بنیانگذاری میکند و یک کتاب مینویسد و یک مستند میسازند. من شاید سال ۷۴، ۷۵ یعنی حدود ۲۵ سال پیش با این مساله آشنا شدم و علاقمند شدم و از ۱۶، ۱۷ سالگی هم تئاتر کار میکردم و از ۱۸ سالگی سینمای جوان بودم و تئاتر، سینما و عکاسی دورههای تخصصی را گذرانده بودم و این برای من یک ایده بودم که هر زمانی که توانستم این ایده را اجرایی کنم و بسازم و زمینههای آن حدود ۴، ۵ سال پیش فراهم شد
تمام ایسمها از مادی گرایی ارتزاق می کنند. همه می گویند ماده هست و لاغیر. پی ریزی ماده گرایی تجربه است. من اگر این گلیم را از زیر پای تو بیرون بکشم، تمام عمارت پایین می آید. باید تجربه را با خود تجربه از بین ببریم. با خود تجربه می گویند غیر از ماده چیز دیگری هم وجود دارد. آقای مودی و الکساندر این نکته را میگویند. به این دلیل من به تجربهگرایی علاقه مند شدم. در آن فضای تجربهگرا یک دکترای آکادمیک دانشگاه غربی توانسته به غیرماده برسد.
تجربه گران «زندگی پس از زندگی چگونه انتخاب می شوند؟
در این برنامه شما با تجربهگرهایی مواجه هستید که یک اتفاق را با جزییات زیاد و دقیق برای شما تعریف میکنند. آن هم اتفاقی که در حالت مرگ موقت فقط خودشان دیدهاند و کسی همراهشان نبوده است. چه تضمینی وجود دارد که حرفها و ادعاهای آنها صادقانه باشد؟ همچنین این تهدید وجود دارد که با هدف جلب توجه به داستان شاخ و برگ بدهند.
راستی آزمایی برای تقویت همین تضمین هاست. وقتی گزارشگری گزاره ای را ارائه می کند، صرف این که محقق شخصا در آنجا نبوده نمی تواند باعث شود گزاره ها مورد تردید واقع شود. فرضیه اول تحقیق مبنایش بر شک است. ما یک فرضیه داریم. حرکت میکنیم که بگوییم این فرضیه رد می شود یا قبول. فرضیه ها برای این نیستند که حتما تایید بشوند. اگر فرضیه رد یا تایید بشود، پژوهش موفق شده است. چون ما میخواهیم فرضیه را به آزمایش بگذاریم. مثالی میزنم. سه سرباز می گویند ما در منطقه دشمن رفتهایم و نقشه تهیه کرده ایم. این که بگوییم چون فرماندهی آنجا نبوده، گزارهها را دور بریزیم معقول نیست. اما با تطبیق دادن این گزاره ها با هم و سنجه های موجود و گزارش های چند نفر دیگر به این نتیجه می رسیم یک سرباز کاملا راست می گوید، سرباز دیگر ۵۰ درصد حرف هایش درست است و سرباز سوم دروغ می گوید. این روش تحقیق وجود دارد. پس اصل روش تحقیق درست است. به تحقیق برنامه «زندگی پس از زندگی» چقدر می شود اعتماد کرد؟ هر چقدر تحقیق پایایی و روایی بیشتری داشته باشد، اعتبارش بیشتر است. محقق اگر متعهد باشد و سوگیری نداشته باشد، تحقیقش قابل اعتمادتر است.
فرض کنید من علاقه مند به ائمه اطهار هستم. یک تجربه گر می آید و یک تجربه بسیار زیبا و عمیق را ارائه می دهد که اشک من هم جاری می شود. اگر من سوءگیری داشته باشم، این تحقیق محل اشکال است. بسیاری از تجربه هایی که ارائه می شود، دل من آن تجربه را دوست دارد. بسیاری از تهیه کنندگان اگر این تجربه را ببینند، می گویند به لحاظ دراماتیک بسیار کشش دارد. این پژوهش خیلی جذاب است و باید انتخاب شود.
ما مواردی داشتیم که همکاران تصویربردار حین کار اشک می ریختند و پس از آن میگفتند چرا این مورد را حذف کردید. من هم گریه کردم، ولی این تجربه به لحاظ پژوهشی سنجههای من را پوشش نمی دهد. مثل این که یک قاضی میداند که فلانی مقتول را کشته، ولی سندی موجود نیست.
ما مواردی داشتیم که همکاران تصویربردار حین کار اشک می ریختند و پس از آن میگفتند چرا این مورد را حذف کردید. من هم گریه کردم، ولی این تجربه به لحاظ پژوهشی سنجههای من را پوشش نمی دهد. مثل این که یک قاضی میداند که فلانی مقتول را کشته، ولی سندی موجود نیست
درباره این سنجه ها و پارامترها و مواردی که در این مرحله حذف کردهاید بیشتر توضیح دهید.
به عنوان مثال، تجربه گری، تجربه ای را بیان می کند که آموزندگی اخلاقی و انسانی بالایی دارد. بنا نیست که من داستان باز باشم. من نمی خواهم فیلم سینمایی بسازم. قلبم گواهی می دهد که این تجربه درست است. ولی آن سنجهها را پوشش نمی دهد. مثلا می گوید من در جایی تنها بودم و خوابیدم و بیدار شدم. بیمارستان هم نرفته است. از همین جا کارم سخت می شود. چون کسی او را ندیده و ادعایش را به کسی نگفته است. ولی اصل روایت بسیار تکان دهنده است.
یقین دارم اگر کس دیگری بخواهد برنامه را بسازد وسوسه می شود که این روایت را بیاورم یا نه. ولی بنده کوچک ترین وسوسه ای ندارم. یک زمانی من فوتبالیست بودم و داوری هم می کردم. وقتی که داور بودم یکی از بازیکنان اهانت کرد. آستینم را بالا زدم و سوت را کناری گذاشتم و به سمتش رفتم که خدمتش برسم. یک لحظه به ذهنم رسید که داورم و داور حق ندارد درگیر شود. کارت قرمز را بالای سر خودم بردم و سوت زدم و از زمین بیرون آمدم. به همه گفتم داور اخراج شد. در قاعده و قانون اول به خودم رحم نمیکنم. این بی رحمی و قساوت را در پژوهش هم دارم.
به نظر می رسد پس از اینکه برنامه دیده شد، تقاضاهایی از شما بوده که برخی موضوعات را در برنامه بگنجانید. موضوعی که سال گذشته در نشست خبری برنامه نیز مطرح شد. آیا امسال هم این تقاضاها مطرح شد؟
مدیر گروه ادب و هنر در آن نشست خبری گفتند به ما می گویند تجربه هایی را بیاورید که مثلا در آن بحث حجاب هم مطرح شده باشد. این صحبت در اینترنت چرخید. من موافق نبودم که آقای نوروزی این حرف را بگوید. چون باعث سوء تفاهم می شد. بعدا این حرف به اسم من نوشته شد. عمدتا مخاطبان در صفحه خودم می گویند چرا راجع به حجاب نکته ای نمی گویید. حرف آقای نوروزی حرف من هم هست. کسانی که می خواهند شیطنت کنند و ایرادی به صداوسیما وارد کنند، دوست داشتند این مطلب را جور دیگری جلوه دهند. کارشان درست نبود.
سلیقهام را در برنامه تاثیر نمیدهم
تفاوت برنامه امسال با فصول پیشین این است که بیش از گذشته به شفا، توسل، شفاعت و دیدار با ائمه و ... می پردازید. در فصول پیشین تجربهگران یک موقعیت را توصیف میکردند و حرفهایشان خیلی دراماتیک نبود. رویکرد جدید شما تعمدی بوده یا اتفاقی؟
میخواهم راجع به این موضوع چند نکته را در قالب الف و ب و ج بگویم. بر خلاف سلیقه مخاطب موافق و بر خلاف تصور مخاطب مخالف علاقه بنده اتفاقا به این تجربهها نیست. بنده به تجاربی علاقه دارم که فرد تجربهگر آن طرف تونل نمیرود. همان هایی که کف خیابان و بیمارستان و خیابان را تجربه میکنند و نه بهشت برزخی می بینند و نه جهنم برزخی و نه نتیجه اعمال مورد علاقه من هستند. بر اساس اهدافی که طراحی کردم، این تجارب برای من موثرتر است. من سلیقه خودم را به برنامه تسری نمی دهم. بی رحمانه کناری می ایستم و هر چه از غربال پژوهش گذشت را پخش می کنم.
می خواهم بگویم که خارج از ماده غیرماده هست و تو غیرماده ای درون ماده هستی. الان درون ماده هستی و بعدا بیرون میروی و زندگی ات شروع می شود. من میخواهم این را بگویم. این که نتیجه اعمال به چه شکل است، اولویت چندم من است. امسال دو تجربه ای را درباره ایمان عبدالمالکی دیدیم که می تواند شناسنامه تجربه های نزدیک به مرگ جهان شود.
هر چه تجربه از ۵۰ سال پیش در آمریکا ثبت شده همه یک طرف و این دو برنامه یک طرف. ارزش این دو برنامه را بنده می دانم و روسای انجمن های ان دی ای جهان. این سه قسمت آغاز ایمان، احراز ایمان و اعجاز ایمان نام دارد. در این بخش اعجاز ایمان یعنی قسمت سوم چیزهایی وجود دارد که مخاطب علاقه مند است. موجودات ماورایی و معصوم و فرشته و دوزخ و نتیجه اعمال می بینیم. بنده به علل مختلف به این بخش ها علاقه ندارم.هر چه تجربه از ۵۰ سال پیش در آمریکا ثبت شده همه یک طرف و این دو برنامه یک طرف. ارزش این دو برنامه را بنده می دانم و روسای انجمن های ان دی ای جهان
تجربه ای که روی زمین باشد را با قدرت می شود برای مخاطب اثبات کرد. هر کسی می خواهد بگوید این تجارب غلط هستند، من میگویم اول برو ایمان عبدالمالکی را رد کن. این برنامه به زودی ترجمه و برای تمامی بنیادهای ان دی ای دنیا ارسال می شود. به آنها می گوییم هر جا دست تان خالی بود این برنامه را ارائه کنید. یک بیمارستان شامل پزشک و پرستار شاهد هستند. چطور یک مغز داخل جمجمه افتاده در تخت می تواند ورای این در و دیوار را ببیند. ولی وقتی روح ان طرف تونل می رود، حوزوی و دانشگاهی میآید وسط و بحث های قرآنی، عرفانی، کلامی و فلسفی مطرح می شود. مخاطب عام با این مسائل آشنا نیست.
من در یک برنامه ۸۰ دقیقه ای می توانم درباره تناسخ صحبت کنم؟ پس آن طرف تونل این مشکلات را دارد. این طوفان هایی که ایجاد می شود، مربوط به آن طرف تونل است. دو قسمت از برنامه ایمان عبدالمالکی روی زمین است. در قسمت آخر او با موجودات ماورایی ارتباط می گیرد. منتقد راجع به یک و دو خودش را به آن راه می زند و راجع به سه حرف می زند. شما با تجربیات این طرف تونل میتوانید با حداقل مخالفان افراد را به غیب مومن کنید. ولی وقتی تجربه آن طرف تونل می رود مخالف حداکثر می شود و برای اثباتش نمی توانی عامه را قانع کنی.عامه می گویند این آقا دکتر و علامه است و دارد نقد می کند. حتما یک چیزی می داند. آنها نگاه می کنند که چه کسی رزومه اش بیشتر است.
تجربههای بدون سند را کنار می گذاریم/ نمیخواهیم فیلم داستانی درست کنیم!
یعنی شما به دنبال تحریک احساسات مخاطب نیستید؟
نه. بنده شخصا با شنیدن تجربهای گریه میکنم ولی چون اسناد کافی ندارد کنارش می گذارم. کسانی که بیرون از سازمان هستند میگویند ما می خواهیم درباره این موضوعات فیلم داستانی بسازیم و چیزهایی هم قاطی اش کنیم. من گفتم دارید این موضوع را نابود می کنید. با من و بی من این کار را نکنید. این موضوع واقعی است نه داستانی.
برای اشک گرفتن از مخاطب برنامه نساختیم
عکس این قضیه هم اتفاق میافتد.تجربه گر چیزی را تعریف میکند و مخاطب می گوید چرا این فرد بی حال بود و این جوری تعریف کرد؟ انگار قرار است ما مخاطب را احساساتی کنیم و آنها هم اشک بریزند و بخندند. در حالی که داستان ما این نیست. این واقعه برای فرد رخ داده و اطلاعات درستش باید به مخاطب برسد. همین قدر که ثابت بشود فرد از بدن بیرون رفته به نظر من آموزنده است.
تجربه گر چیزی را تعریف میکند و مخاطب می گوید چرا این فرد بی حال بود و این جوری تعریف کرد؟ انگار قرار است ما مخاطب را احساساتی کنیم و آنها هم اشک بریزند و بخندند. در حالی که داستان ما این نیست. این واقعه برای فرد رخ داده و اطلاعات درستش باید به مخاطب برسد. همین قدر که ثابت بشود فرد از بدن بیرون رفته به نظر من آموزنده است
همین که ثابت کنیم انسان بیرون از بدن وجود دارد تمام است. اگر قرار بود ذائقه شخصی ام را تزریق کنم که نمی کنم، می گفتم دوست ندارم آن طرف تونل بیایم. وقتی از تونل رد میشوی من با تو کاری ندارم. چون حوصله ندارم. می خواهم وجود عالم غیب را ثابت کنم. همین که از بدنت بیرون آمدی، کفایت میکند. این که عالم غیب چه شکلی دارد، کار من نیست، علاقه من نیست. دنبالش نیستم.
حاضرم با منتقدان برنامهام مناظره کنم/ از همه نوع منتقد باید یاد گرفت حتی معاند!
همان طور که خودتان اشاره کردید افراد زیادی از حوزه و دانشگاه نسبت به محتوای برنامه شما نقد دارند. حاضر به مناظره با منتقدان هستید؟
بله. من بزرگواری را به گفتگوی زنده در اینستاگرام دعوت کردم. البته اسمش را نمی گویم. گفتند شما بدون دوربین پیش ما میآیید. ما ضبط می کنیم. من نفهمیدم چه مساله ای دارند؟ گفتم بیایید در منظر عام گفتگوی زنده داشته باشیم. زندگی ایشان شده است زندگی پس از زندگی. صفحه ای در اینستاگرام ایجاد کرده اند. ایشان قبل از این برنامه اصلا در فضای مجازی نبود و مطلبی نمی نوشت. بعد از آن کارخانه ای افتتاح کرده اند و درباره این برنامه پست اینستاگرامی تولید می کنند. خواب و خوراک ایشان این برنامه شده است. من منتقد را معلم می دانم و چهار دسته بندی برای منتقدان دارم. منقد دلسوز که حرفش وارد است، منتقد دلسوز که نقدش ناوارد و ناقص است و منتقد غیردلسوز که با لحن تحقیر کمکی می کند دسته اول تا سوم هستند.
دسته چهارم اصلا منتقد نیست و لباس منتقد پوشیده. او معاند است. مثل جامعه مادیگرایی که نه مقابل این برنامه بلکه مقابل ان دی ای در دنیا ایستاده اند. آنها کلا با این موضوع عناد و خصومت دارند. من معتقدم هر چهار نفر این ها کمک کننده به محتوا هستند. از همه منتقدان باید یاد گرفت.
در برنامه میثم عباسیان او جایی میگوید که امام رضا(ع) من را به این دنیا برگرداند و جلوی مرگ مرا گرفت. در حالی که بر اساس اعتقادات دینی ما عمردست خداست. شما برای این نکته که توسط یکی از منتقدان مطرح شده چه پاسخی دارید؟
جمله عمر دست خداست هم درست است و هم غلط. در سوره انعام آیه ۲ آمده است که ما شما را از خاک آفریدم و سپس برای شما یک اجلی و یک اجل مسمی قرار دادیم. دو جور مرگ وجود دارد. این سوال شما پرسش خوبی است. می شود کسی برود و برگردد؟ این سوال مبنای این تجارب را تبیین می کند.
حضرت امام باقر(ع) این موضوع را تشریح می کنند. ایشان فرموده اند اجل مسمی عمری است که از قبل برای شما تعیین شده است. مثلا این عمر ممکن است صد سال باشد. شرکتی که لامپ تولید می کند می گوید این لامپ صد هزار بار می تواند روشن و خاموش شود و این قدر عمر می کند. اما به شرطی که درست با این لامپ رفتار کنید.
برای انسان این درست رفتار کردن شامل عبادت و تغذیه و صدقه دادن و کمک کردن میشود. علما زیاد عمر می کنند. چون مستحبات و مکروهات را زیاد رعایت می کنند. آنها تمام صدسال یا نزدیک به همه اش را استفاده می کنند. گاهی خودت با اعمال خودت این صد را تبدیل به عدد کمتر می کنی. کسی چهل و شش سال از عمرش را خودش سوزانده است. اجل حتمی و موقوف است. یعنی بستگی به چیزهایی دارد. ما چون معصوم نیستیم تنظیمات کارخانه را بر هم زده ایم و زودتر از دنیا می رویم. فرد سیگاری و من که اهل صله رحم نیستم زودتر از دنیا می رویم. صدقه چرا بلا را رفع می کند؟ وقتی کسی صد سال را کامل مصرف کرده هر چقدر صدقه بدهد فایده ندارد.
اما ممکن است ده سال عمر داشته باشد و خودش آن ده سال را خراب کرده باشد. آن ده سال با توسل، دعا، خواهش مادر، توکل، شفاعت برمی گردد. خدا خرابکاری ها را تعامل میکند. خدا با مادر پاکیزه و معصوم معامله می کند. یک شفاگیرنده در مشهد داریم که جزو عجایب است.
خودش می گفت من نماز نمیخواندم اما مادر عابدی داشتم. مادر او گفته بود که ۴۰ شب بچه ام را کنار ضریح حرم بگذارید. او بعد از سی و چند شب شفا گرفت. می گفت وقتی حضرت را دیدم، آقا گفت برو دست مادرت را ببوس. اصلا معامله با خود شخص شفاگیرنده نیست. اگر اجل مسمی نرسیده باشد، با شفاعت و توسل می شود عمر را برگرداند.یک عده می گویند چرا ما این همه دعا کردیم اتفاقی نیفتاد. چون آن فرد اجل حتمیاش رسیده و راهی ندارد. شاید منی که دارم دعا میکنم چیزی در چنته ندارم. من خودم این قدر جایگاه ندارم و توسلم قوی نیست. هر دو نکته را باید در نظر بگیریم.
آیا تجربه گران زندگی پس از زندگی علم غیب دارند؟!
نکته دیگر منتقدان این است که علم غیب نزد خداست و پس از آن پیامبر و معصومان علم غیب دارند. در حالی که در برنامه «زندگی پس از زندگی» میبینیم که آدمهای معمولی علم غیب دارند. پاسخ شما چیست؟
علم غیب یعنی چی؟ اگر کلمات را درست تبیین کنیم، پاسخ در پرسش است. علم غیب یعنی آگاهی به عالم دیده ناشدنی که هر کسی ندارد. تمام کسانی که از بدن خارج شدند و برنگشتند به غیب علم دارند. علاوه بر ائمه، بزرگان و اولیا هم علم غیب دارند.
الان واژه چشم برزخی رایج شده که یکی از وجوه علم غیب است. وقتی کسی ارواح را می بیند یعنی آگاهی به عالم غیب دارد. مرحوم آیت الله قاضی به شاگردانش میگوید چرا در منزل این کار را می کنید؟ کسی که از بدن بیرون رفته، در آن مدتی که از بدن بیرون بوده در عالم غیب بوده. او در عالم غیب به غیب علم داشته. وقتی در عالم ماده آمده که مدعی نیست. قبل از این برایش چنین اتفاقی رخ نداده است و الان هم نمی تواند از غیب چیزی بگوید. ارادی هم نبوده. مشکلش کجاست؟
گفته شده که فقط انسانهایی میتوانند صاحب این تجربهها شوند که مراتب روحی متعالی داشته باشند. شما از تجارب آدمهای عادی میگویید که شاید در زندگی مرتکب گناهان زیادی هم شده باشند. آیا این تجربه معنوی برای همه میتواند اتفاق بیفتد؟
یک حوزه تحقیقاتی وسیعی به نام تجربیات دینی داریم که ویلیام جنز غربی این موضوع را در غرب شروع کرده است. تجارب دینی با تجارب فرامادی فرق می کند. آیا فقط اولیا می توانند از بدن خارج شوند؟ طی سلوک برای «خلع اختیاری» است که با خلع غیراختیاری بدون سانحه شروع می شود. افراد بسیار معدودی مثل استاد حسن زاده آملی این تجربه را داشته اند که کتاب انسان در عرف عرفان را نوشتند و بسیاری از تجارب خروج از کالبد را توضیح داده اند.
خلع غیراختیاری برای افراد عادی موضوع جدیدی است. علتش را در کتابم توضیح خواهم داد. در دسته بندی ها و مهندسی داده ها افراد عادی وقتی این گزارش را داشتند به آنها می گفتند خواب دیده ای و توهم بوده. ما الان با توسعه اطلاعات و کشفیات غربی فهمیدیم که بیرون بدن برای افراد عادی دارد اتفاقاتی رخ میدهد. در آن کتاب کشفیات شگفت آوری را توضیح دادم که مجالش نه در برنامه است و نه در یادداشتهای ریز اینستاگرامی.
این کتاب چه زمانی منتشر میشود؟
-اگر خدا بخواهد و تولید اجازه بدهد امسال اولین جلدش بیرون می آید. این کتاب ۵ جلد دارد که شامل یک سه جلدی و دو تک جلدی می شود. در یکی از تک جلدی ها مبانی تجربه ها و شبهات تبیین می شود.
در آن کتاب گفتم که اگر این تجربه ها در دین و گزارشهای افرادی مثل آیت الله دستغیب و دیگران را نادیده بگیریم، می توانیم به پایینترین سطح فولکولور و فرهنگ عامه برویم. این جمله را همه شنیده ایم: چنان می زنمت که پدر جدت بیاد جلوی چشمات. در تمام استان ها این جمله را می گویند. منظورش چیست؟ جز این است که به تجربه دریافتند در سوانح طرف پدربزرگ و اجدادش را میبیند؟
تجربه گر مرگ حتما نباید عارف و سالک باشد
شما بین سرخپوست ها می توانید ان دی ای ها را پیدا کنید. طرف از درخت افتاده و از بدنش خارج شده است. برای خلع غیرارادی حتما نباید سالک باشید. جسم تحت فشاری قرار می گیرد که روح به لطف خدا برای کم کردن فشار فاصله می گیرد. این اتفاق بخشی از فرایند درمان است. اگر روح بماند و درد را تحمل کند، بدن ساقط می شود. من به زبان بسیار ساده این موضوع را گفتم و شرح دادم.
برای خلع غیرارادی حتما نباید سالک باشید. جسم تحت فشاری قرار می گیرد که روح به لطف خدا برای کم کردن فشار فاصله می گیرد. این اتفاق بخشی از فرایند درمان است. اگر روح بماند و درد را تحمل کند، بدن ساقط می شود
در یکی از جزایر ایران جوانی می گفت با موتور داشتم می رفتم، سر یک چهار راه یک ماشین را دیدم که با سرعت می آمد. خوشبختانه ردش کردم. تعجب کردم که چطور این اتفاق افتاد. چون من درست وسط ماشین بودم. چند متر جلوتر خواستم ترمز کنم. دیدم فرمان موتور و خود موتور نیست. یعنی وقتی جسم گیر می کند، یک چیزی جلوتر میرود. این ها نیاز به سلوک ندارد و رحمات خداست. یک ساز و کار در خلقت وجود دارد که دسته بندی اشتباه شده است. فقط اولیا هستند که در خلع ارادی می توانند از بدن خارج شوند. اما در خلع غیرارادی این گونه نیست. در طول تاریخ این بخش از تجارب انسانی جزو خواب و توهم دسته بندی شده است. الان متوجه شده اند که این ها خواب نیست و از جنس دیگر است.
تجربه گران مرگ چه کسانی را می بینند؟
شما از مشاهداتی سخن میگویید که حاصل تجربه زیسته افراد است. اگر زنی فرانسوی روبروی دوربین شما قرار بگیرد، دوست دارد با مسیح ملاقات کند و یک مسلمان شیعه متقاضی دیدار با پیامبر و ائمه است. گفته شده که به این دلیل تجربهها اعتبار دینی ندارد و قابل تعمیم نیست.
این موضوع تبیین نادرست از یک پدیده درست است. در مساله مرگ قطعی حدیث حضرت رسول را داریم که هر کسی هر چیزی را دوست دارد با آن محشور می شود. اگر اسطوره شما هیتلر و چنگیز باشد، با همان ها محشور می شوید. گزارشهای برنامه فرموده حضرت رسول (ص) را برای من سهل و قابل فهم کرد. تبیین غربی اش این است که هر چیزی که دوست داری میبینی.
عده ای می گویند همین ها ثابت می کند که این دیده ها مغزی است. مخالفان ان دی ای حق دارند این برداشت را کنند. اصلا ما کاری نداریم که فرد از بدن خارج شده است یا نه. شما افرادی را در زمان زنده بودن دوست دارید. ولی پیش آنها نمیروید چون وقت ندارید یا باید هزینه صرف کنید. فرض کنید من به شما بگویم تمام موانع شامل زمان و مکان برداشته شده است. هر جا دلتان بخواهد می توانید بروید. کجا می روید؟
فاطمه سرکارزاده تجربه گر فصل یک ما بود. وقتی دو تا ملک می آیند که او را ببرند، می گوید من تمام عمرم آرزو داشتم دیوار چین را ببینم. همان جا اجازه می دهند که او دیوار چین را تماشا کند. من بحث عرفانی و روحی ندارم. حضرت رسول (ص) توضیح واضحات دادهاند. سعید خانی، تجربه گر فصل دو میگوید من هر جا دلم میخواست باشم، در لحظهای بودم.
برخی تجربه گرها اصلا نمی دانستند که از بدن خود فاصله گرفته اند
شما از بدن خارج شدهای. یک عمر حضرت مسیح را صدا زدی که ببینی. خب میبینی. یک عمر هر محرم گفتهای حضرت ابوالفضل(ع). نه برای ایشان محدودیتی وجود دارد و نه برای شما. ما تصور میکنیم انسان که از بدن خارج شد، یک موجود جدید و عجیب و غریب و متفاوت است. اصلا اتفاقی نمیافتد. مثل این است که کلاه من را از روی سرم بردارند و من متوجه نشوم. بسیاری از تجربه گران ما مدتها بعد میفهمند که از بدن خارج شدهاند.
ما تصور میکنیم انسان که از بدن خارج شد، یک موجود جدید و عجیب و غریب و متفاوت است. اصلا اتفاقی نمیافتد. مثل این است که کلاه من را از روی سرم بردارند و من متوجه نشوم. بسیاری از تجربه گران ما مدتها بعد میفهمند که از بدن خارج شدهاند
یک نفر تیر خورده بود و در بیمارستان وقتی خودش را دید پرسید این کیست؟ تو همان آدمی با همان اخلاق و عقاید. اگر حضرت ابوالفضل (ع) را دوست داری، وقتی منعی نیست او را میبینی. من تعجب می کنم که چرا برخی تعجب کرده اند. مگر در آن دنیا محدودیتی وجود دارد؟ طرف می گوید تا جد هشتاد و سوم پدری و سی و پنجم مادری ام را دیدم. هیچ کس تعجب نمی کند. یک امام که وسط میآید، می گویند مگر ممکن است؟
برخی همکارانم می گفتند دیدار تجربه گر با امامان را پخش نکنم
برنامه آقای عباسیان که تمام شد، تعدادی از عوامل من را نصیحت کردند و گفتند چرا سه تا امام را دیده است؟ گفتند این قسمت را پخش نکن. چون مردم تحملش را ندارند. من گفتم نمیتوانم روی حق و حقیقت بایستم. بگذار همه بدانند که حضرت حاضر است. هر جا هستی حضرت هست.
من گفتم اصلا شما بگو کل چهارده معصوم را دیده است. یک انسان عادی می تواند هزار جا متکثر شود. این بزرگان که تماما کرامت هستند. خواستم بگویم این قدر خودتان را از معصوم دور نبینید. این تجربه از فیلترهای تحقیقی رد شده بود.
تجربه مرگ نداشته ام!/ با یک تجربه گر غیر مسلمان درحال مذاکره برای حضور در برنامه هستیم
تا به حال در پژوهش هایتان با تجربه گر غیرمسلمان هم دیدار داشته اید؟
تجربه گران اقلیت تا حالا به ما مراجعه نکردند. یک مورد در یکی از شهرک های تهران بود. ایشان خودشان در ابتدا موافقت کردند. وقتی مراجعه کردیم ممانعت کردند. فعلا در حال رایزنی هستیم و تا زمانی که به تفاهم نرسیم رسانهای نمیکنم.
من بی تجربه هستم. چندین بار گفته ام که تجربه ای نداشتم. ولی باز هم سوال پرسیده می شود
خودتان هم تجربهای شبیه به تجربه مهمانان برنامه داشتهاید؟
من بی تجربه هستم. چندین بار گفته ام که تجربه ای نداشتم. ولی باز هم سوال پرسیده می شود.
ماجرای عدم پخش یک قسمت از برنامه با موضوع خیانت!
برنامه ای بود که ضبط بشود و قبل از پخش سانسور شود؟
یک مورد در فصل یک درباره خیانت بود. در فضاهای خانواده نمی شود این موضوع را پخش کرد. شخص بنده مصر بودم و خیلی هم اصرار کردم که پخش بشود. آسیب های اجتماعی وقتی به سطحی از اشباع رسید، دیگر پنهانکاریاش فایده ای ندارد. آمارها در این حوزه به شکلی است که این برنامه باید پخش بشود. حالا می توانند برچسب مثبت ۱۸ بزنند و پخش کنند. ولی نظر فردی و شخصی مطرح نیست. باید همه مدیران اجماع کنند. اجماع این بود که آن قسمت پخش نشود.
آیا تجربه گران مرگ در برنامه «زندگی پس از زندگی» دیگر سمت گناه نرفتند؟
یکی از آسیب هایی که به برنامه شما وارد است این است که تجربه گرها بعد از حضور در برنامه به شهرت می رسند و همین موضوع ممکن است باعث به انحراف کشیده شدن آنها شود. این موارد را چطور مدیریت می کنید؟
البته از صد نفر سه نفر شماره کارت دادند که موسسه خیریه داشتند. این از آسیب های ممکن الوجود است و حرف شما را قبول دارم و در این خصوص اقدامی هم انجام دادیم. البته برخی از تجربه گرها را به خاطر وجود مشکلی که در خود فرد می بینیم کنار می گذاریم.
در چنین شرایطی از دید مخاطب، آن فردی که چنین تجربه ای داشته محال است به سمت گناه برود.
یک ماه قبل لایوی در اینستاگرام داشتم درباره همین موضوع و گفتم که سه سال قبل از فصل یک در کانال شخصی خودم با عنوان زندگی پس از زندگی این دسته بندی را گفتم و موجود است.
تجربه گرها بر اساس دینی که دارند پنج سطح ارتقایی دارند برای مثال از ته دیگ می آید تا به برنج زعفرانی برسد. ته دیگش این است که می گوید خدایی نیست اصلا و فرد اصلا ضد خدا هست. مثل استاد دانشگاه هنر در امریکا که بعد کشیش شد و در فصل دو نشانش دادیم. او سمینارهایی برگزار می کرد و علیه خدا استدلال می کرد. حالا چنین فردی تجربه پیدا می کند، آیا بعد از اینکه برگشت بلافاصله کشیش و نماز شب خوان می شود؟ خیر. یک سطح حداقلی ارتقا پیدا می کند و به اینجا می رسد که بله این را می دانم که خدایی هست ولی دیگر دین خاصی را قبول ندارم. چرا؟ می گوید من از بدن بیرون رفتم و پیامبر و امامی را ندیدم اما روح هست و خدا را حس کردم. می پرسند دینت چه دینی است؟ می گوید دینی آنجا ندیدم.
حالا فردی هم هست که می گوید خدایی هست ولی دین خاصی را قبول ندارم. این فرد اگر به آن دنیا برود و برگردد، حداقل رشدی که می کند این است که به یک دینی گرایش پیدا کند. اگر کسی هست که می گوید من دینی دارم و شیعه هستم اما نمازش را نمی خواند و من اینها را دیدم و چنین افرادی اگر تجربه دنیای پس از مرگ را داشته باشند به سطحی بالاتر می روند و اگر برگردند نمازشان را می خوانند. یا مثل آقای گرجی پور که از تجربه گرهای امسالمان بودند نمازشان را می خواندند اما آن طرف که رفته بودند به او گفته بودند در کارت ریا داری و این آدم بعد از برگشتن اش انسان درستی می شود. بنابراین ارتقاهای این تجربه گرها مدرج است.
حالا ما چه تمهیدی اندیشیدیم؟ شما می گویید اگر اینطور است چرا مردم متوجه نمی شوند؟ ما دیگر آماری در این باره نگرفتیم چند درصد این را متوجه شدند و چند درصد نه. اما کاری که باید را انجام دادیم و به نظر می رسد هنوز باید تمدیدش کنیم و بیشتر انجامش دهیم. چراکه در بخشی از جامعه هنوز توجهات به آن سمت نرفته است.
ما چه کردیم؟ ۶۴ برنامه در فصل یک و دو و ۶۴ بار از ۶۴ تجربه گر در پایان برنامه یک پرسش ثابت داشتیم که الان که شما به این دنیا برگشتی خطا و گناه داری؟ و به وضوح گفتند که خطا و گناه دارند.
برای تجربه مرگ حتما نباید آدم خوبی بود
در بخش کارشناسی فقط مجری کارش را انجام داده؟ نه کارشناس هم این کار را انجام داده است. آقای خسروپناه را می شناسید که خودشان تجربه گر و کارشناس برنامه هستند. به او گفتیم شما که تجربه گر بودید الان شما جایگاه خاص روحی دارید؟ و برایتان مصونیتی ایجاد شده است؟
در پاسخ گفتند نه، این ارادی نبوده و غیر ارادی بوده است. اتفاقا استدلال جالبی هم داشتند مبنی بر اینکه خیلی از این تجربه گرها می گویند وقتی از بدنشان جدا شدند عذاب دیدند، این به معنی این است که فرد آدم خوبی نبوده است. دیگر نمی توانیم چندین بار این را به مخاطب بگوییم!مخاطب باید هوشیار باشد و این را باید بپذیریم که مخاطبان مان کم لطفی می کنند.
مدتی که در آستان قدس رضوی بودم بارها دیدم که مردم شفا گرفتند و چقدر آستان قدس درباره شفا گرفتن مردم توضیح دهد و باز دوباره وقتی فردی شفا می گیرد لباس هایش را پاره می کنند. آیا آستان قدس کارش را انجام نداده؟ پس قبول کنیم که ما هم هنوز راهی در پیش داریم.
مدتی که در آستان قدس رضوی بودم بارها دیدم که مردم شفا گرفتند و چقدر آستان قدس درباره شفا گرفتن مردم توضیح دهد و باز دوباره وقتی فردی شفا می گیرد لباس هایش را پاره می کنند. آیا آستان قدس کارش را انجام نداده؟ پس قبول کنیم که ما هم هنوز راهی در پیش داریم
ماجرای سخت ترین قسمت «زندگی پس از زندگی» برای مجری برنامه
بیشترین فشاری که بعد از پخش برنامه به شما وارد شده مربوط به کدام قسمت از برنامه بوده است؟
تجربه گری که بیشترین امام را در تجربه خود دیده باشد چه کسی بود؟ همه می گویند آقای عباسیان اما ما در فصل یک تجربه گری داشتیم که چهار امام را دیده بود. مرحوم حاج حسن ظریف از تجربه شان در فصل یک گفتند که از امام رضا (ع) خواستند که به بدنشان برگردند و خیلی سریع چهار امام را در یک جمله برای ما گفتند و عبور کردند اما وقتی به تجربه گری می رسیم که بیان گیرایی دارد. وقتی راوی قوی باشد مجری صحنه را ترک می کند.بخش زیادی از مخاطبان ما نقال دوست دارند.
یکی از انتقادها این است که خروجی برنامه شما این است که عمل خیلی مهم است و ایمان و اعتقاد خیلی مهم نیست. مورد بعدی هم این است که برخی ها بودند که گناهان کبیره داشتند اما در آن دنیا مجازات خیلی سنگینی در انتظارشان نبوده است.
درباره مورد اول، من تا به حال چنین موردی که شما می گویید را نشنیدم چه در صفحه شخصی ام که نزدیک به نیم میلیون نفر مخاطب دارد و چه در اطرافیانم. حتی منتقدان سفت و سختی هم داریم که تا به حال به این موضوع اشاره نکردند.
تجربه گران مرگ نمرده اند که بخواهند جزا و پاداش ببینند/ به آنها مهلت داده اند
درباره پرسش دومتان درست است. اما پرسش اول را هم به این شکل تقلیل می دهم که تناسب جزا و پاداش با اعمال متناسب نیست و یک جورهایی سوال اولتان هم در این می گنجد. وقتی فردی به بدنش برگشته طبق حکمتی این اتفاق افتاده است و حساب شده است و وقتی قرار نیست بمیرد پس چه انتظاری است که جزا و پاداش شروع شود؟
تناسب جزا و پاداش با اعمال متناسب نیست و یک جورهایی سوال اولتان هم در این می گنجد. وقتی فردی به بدنش برگشته طبق حکمتی این اتفاق افتاده است و حساب شده است و وقتی قرار نیست بمیرد پس چه انتظاری است که جزا و پاداش شروع شود؟
تسویه در شرایطی است که شما قرار نیست به این دنیا برگردید. در مرگ قبلی تسویه شکل می گیرد اما دراین نوع مرگ نباید انتظاری برای تسویه داشت. می گویند گناه به این بزرگی کرده چرا گناهش بخشیده شد؟ چه کسی گفته که بخشیده شد؟ به او مهلت داده شده تا جبرانش کند.
عده ای هم می گویند که مرگ موقتی اساسا وجود ندارد و این شبیه به خواب عمیق است.
-تا جایی که من تا به امروز دیدم و حتی در خواص و بزرگانی که مطالب عالی از مرگ ارائه کردند دیدم که دو نوع معنا از مرگ در جامعه رایج است.
همیشه تاکید کردیم که تجربه گران نمرده اند/ برخی منتقدان سال ها تحقیق مارا نمی بینند
اما بنده در دسته بندی هایی که در کتابم هم گفته ام چهار معنا برای مرگ قائلم. مرگ به کدام مفهوم؟ مرگ یا مرگ یا مرگ یا مرگ؟ به خاطر همین بسیاری از نقدها را به خاطر اینکه پاسخ مفصلی دارم جواب نمی دهم. اما آنچه شما می گویید ناظر به یکی از این چهار مفهوم است و آن هم همان مرگی است که از نظر پزشک مهر می خورد و همین را می گویید که موقتش وجود ندارد و این یکی از همان چهار مفهوم است. ما در برنامه مان هم از مرگ موقت خیلی کم استفاده می کنیم.
مرگ موقت را فقط پزشک باید تائید کند و وجود دارد اما بسیار نادر است. اما اینکه فکر می کنید همه اینهایی که در برنامه ما هستند مرگ موقت هستند ناشی از این است که بسیاری از منتقدان هم برنامه ما را اینطور بررسی کردند و می گویند این برنامه همه اش گل و بلبل است! سوال من این است که آیا ندیدی افرادی را که رفتند و عذاب دیدند؟ ندیدی و نقد کردی یا دیدی و این را گفتی؟ این را هم بگویم که منتقدان معلم های ما هستند و از آنها تقاضا می کنم که ما را نقد کنند.
ما در فصل یک ارتباط گیری روح با فرد زنده را داشتیم. اشاره می کنم به رزمنده ای که در جبهه بود و خمپاره ای به سمتش آمد و بدنش را روی هوا می دید اما خمپاره به او اصابت نکرد، در فصل یک گفتیم که اینها مرگ نیستند شما آقای محمد هادی را ببینید و ما چه زمانی گفتیم اینها مرگ موقت هستند؟مرگ موقت مثل آقای ظریف داشتیم که ۳۳ ساعت در سردخانه زیر یخ بودند.متاسفانه دوستانی که نقد می کنند تحقیق و پژوهش های چندین ساله ما را ندیدند که از دانشگاه تا قم و ... را برای تحقیق درباره این برنامه رفتیم.
به تجربه گرانی که ائمه را دیدند گفتیم معصومین را توصیف نکنند
به ماجرای یک تجربه گر خاص برنامه برگردیم؛ آقای عباسیان امام حسین (ع) را در چه شرایطی دیده بودند؟ چون فقط اشاره کردند که با آمدن ایشان فضا حزن آمیز می شد.
نه تنها ایشان بلکه به دیگر تجربه گرهایمان هم می گوییم که معصومین را برای ما توصیف نکنند. چون که علت فلسفلی و شرعی هم دارد.
ارواحی که به مرگ قطعی رسیدند یک پدیده واحد را به تجلیات مختلف می بینند. مشکل ما این است که در این دنیا به دنبال اشکال و صور هستیم اما آن دنیا اینطور نیست. هر فردی یک طوری دیدن امام حسین (ع) را توصیف می کند یکی می گوید امام (ع) را دیدم زیبا و نورانی در باغ نشسته بود و دیگری می گوید ایشان را با قدی بلند دیدم، باید بگویم امام (ع) قدش بلند و کوتاه و نورانی و ... نیست بلکه عمل فرد است که به آن شکل امام (ع) را می بینی.
هر فردی یک طوری دیدن امام حسین (ع) را توصیف می کند یکی می گوید امام (ع) را دیدم زیبا و نورانی در باغ نشسته بود و دیگری می گوید ایشان را با قدی بلند دیدم، باید بگویم امام (ع) قدش بلند و کوتاه و نورانی و ... نیست بلکه عمل فرد است که به آن شکل امام (ع) را میبینی
یا به این ربط دارد که فرد تجربه گر یک عمر کسب فیضش با امام حسین (ع) از زاویه کربلا یا حزن و ... بوده است. پس نباید شکل ظاهری را بپرسیم و مخاطب هم نباید دنبالش باشد چون گمراه کننده است.
شما به این اشاره کردید که به قم مراجعه کردید و با علمای بسیاری درباره این برنامه صحبت کردید. نظر آنها چه بوده است؟
آیت الله فیاضی، تحریری، حجت الاسلام خسروپناه و محمدی و ... از جمله افرادی هستند که شما حضورشان را در این برنامه می بینید. اما از بعد از پخش فصل یک ارتباط های وسیعی با حوزه علمیه قم آغاز کردیم و همان زمان بسیج نخبگان و اساتید حوزه علمیه قم همایش برگزار کردند. بعد از آن مسابقه های متعدد و جلسه های خصوصی با افراد بزرگی داشتیم و اگر ابهامی داشته باشم مراجعه می کنم به علما وعرضه می کنم. برای مثال موضوع بدن های انشایی را آیت الله مفیدی یزدی خیلی خوب برایم باز کردند. آنچه که غربی ها در آن دستشان خالی است و هیچ نمی دانند و دست ما در تحلیل پر است.
این خبر خوش را هم بدهم که ما کتابی را برای دانشگاهها در دست تدوین داریم با محتوای همین تجارب که قرار است یکی از درسهای دانشگاهی شود.
در یکی دیگر از شبهات راهبری که به او خیلی گلوله خورده بوده را می گفتند اگر دچار مرگ شود شهید به حساب می آید. چرا از حالت شهید چیزی رویت نکرده بود یا فردی که خودکشی کرده بود چرا به فراخور آنچه تعریف می کنید رویتی نداشت؟ و اینکه تجربه کرونا هم در این فصل بیشتر بود، آیا به خاطر موضوعیت کرونا بود یا در تجربه هایی که بودند، اینها بهتر بود؟
سوال اولتان را پاسخ دادم که چرا به تناسب نبود و اصلا نوبت حساب و کتاب نرسید که ما انتظار داشته باشیم. اما فردی که مثال زدید اتفاقا من انتظار نداشتم که به تناسب اینجا به عنوان مدافع شهید برود و اگر نمی رفت تعجب نمی کردم. اما همکار ایشان آقای مهدوی که با یک تیر شهید شد گفت به جایی رفتم که آقای مهدوی آنجا بود، یعنی به جایی رفته بود که مقام و جایگاه شهید بود. یعنی نقض فرمایش شما است اما اگر هم نمی رفت هم تعجب نمی کردم. چونکه قرار نیست به آن نتیجه جزا و پاداش برسد.
کرونا به برنامه «زندگی پس از زندگی» خیلی کمک کرد!
ما در فصل قبلی و سال گذشته دو تجربه گر کرونایی داشتیم که یکی از آنها خانم جعفری بودند و چند تجربه گر کرونایی هم داشتیم که به برنامه نرسیدند و یکی از اینها دکتر کلهر بود که کرونا گرفت و نتوانست به برنامه بیاید. حتی خانم عباداللهی بنا بود در فصل دو به برنامه بیاید که نرسید و اینکه در پاسخ به سوالتان باید بگویم انتخابی با ما نیست و یک غربالی می شود و جوی نعمت و رحمت خداوندی است و اینها از فیلتر راستی آزمایی رد می شوند.
شاید منظورتان این باشد که کرونا موضوع مرگ را برای مردم خیلی نزدیک تر کرد و کمکی به برنامه زندگی پس از زندگی کرد و باید بگویم که بله این درست است. بله کرونا یکی از همکاران ما بوده است.
امدادهای غیبی خداوند را در برنامه دیده ام/ بعدها فهمیدیم چقدر خوب شد برخی سوژه ها به برنامه نیامدند
شما قبل از اینکه وارد این حوزه شوید خودتان شخصیتی داشتید. می خواهم بدانم اثر وضعی این کار بر شخصیت خودتان چطور بوده؟ چقدر دنیا و جهان بینی تان در این مدت تغییر کرده است؟
امدادهای غیبی خداوند را زیاد در این برنامه دیدم و گره هایی که به شکلی عجیب حین کار باز شدند. کمک هایی که به کار می شوند حتی سوژه هایی که دوست داریم بیایند و بعد از اینکه نیامدند می بینیم که چقدر خوب شد نیامدند. ما خودمان را رها کردیم و به دست خداوند سپردیم و دائما و روزانه از خدا می خواهیم مراقبمان باشد.
امدادهای غیبی خداوند را زیاد در این برنامه دیدم و گره هایی که به شکلی عجیب حین کار باز شدند. کمک هایی که به کار می شوند حتی سوژه هایی که دوست داریم بیایند و بعد از اینکه نیامدند می بینیم که چقدر خوب شد نیامدند. ما خودمان را رها کردیم و به دست خداوند سپردیم و دائما و روزانه از خدا می خواهیم مراقبمان باشد
اگر فردی مثل آقای نوروزی فردی که خالص است همراهت شود و گروه هم خالص باشد باعث می شود همه کارها روتین انجام شود. قبل از این برنامه به صورت علمی به این تجارب دست پیدا کرده بودم اما عین الیقین نبود و در این مدت به من ثابت شده که کار جایی دیگر گردانده می شود. در این مدت مقداری آرامش بیشتر شده است و خیالم راحت است که اتفاق بدی نمی افتد.
اگر قرار باشد به گذشته برگردید همه این تجربیات را یک بار دیگر تکرار می کنید یا اینکه می گویید نه اینجایش را دیگر تکرار نمی کنم؟
اتفاق هایی که افتاده که از عهده من هم خارج بوده است، باعث شده من یاد بگیرم یعنی شاگردی کردم در اتفاق هایی که پس پرده رخ داده است. برای مثال در فصل یک به تجربه گری قواعد لباس را گفته بودیم اما او همه قواعد را زیرپا گذاشته بود و وقتی آمدیم پیراهن های خودمان را تنش کنیم هیچ کدام اندازه اش نبود.
در همان فصل یادم هست که به فیلمبردارها می گفتیم پیراهن مشکی بپوشند که یکی در قاب دیگری بیاید و خیلی مشخص نباشد و همان روز یکی از فیلمبردارهایمان هر چه پیراهن مشکی داشت با خود آورده بود و تنها لباسی که اندازه تجربه گرمان بود همان لباسی شد که فیلمبردار آورده بود.
برخلاف نظر شخصی ام که دوست نداشتم به خاطر دکور مشکی، تجربه گر مشکی بر تن کند اما خب مجبور شدیم چنین کاری انجام دهیم، چون پس زمینه دکور هم مشکی بود و از لحاظ زیبایی شناسی خوب در نمی آمد.
یکسال گذشت و بعد از پخش فصل دو شبکه به ما گفت مروری روی فصل قبل داشته باشید تا کار را به آرشیو تحویل بدهیم. با همسرم یک بار دیگر فصل یک را دیدیم که اگر مشکلی بوده و لوگویی در خروجی بد کار شده اصلاح کنیم. همه قسمت ها را دیدیم و رسیدیم به روزی که همان تجربه گر با لباس مشکی در دکور مشکی نشسته بود.
موضوع بعدی این بود که گفته بودم این قسمت از برنامه شب نوزدهم یا هجدهم ماه رمضان پخش شود و تدوین گر هر کاری کرد نتوانست آن قسمت از برنامه را به پخش در یکی از این دو شب برساند و نشد تا اینکه به شب بیست و یکم رسید. در همین حین ما تجربه گری داشتیم که حضرت علی (ع) او را شفا داده بود و می خواستیم آن قسمت را برای شب ۲۱ رمضان پخش کنیم.
همان شب که با همسرم مشغول تماشای قسمت های فصل یک بودیم وقتی به این قسمت رسیدیم همسرم پرسید این قسمت چه روزی پخش شد؟ و فکر می کردم پخش نشده چون به دوستان گفته بودم اگر تا ۲۰ ام پخشش نکردند دیگر پخش نکنند و آن شب دیدم که علیرغم میل من در شب ۲۱ رمضان پخش شده بود آنهم با پیراهن مشکی و او هم تجربه گری بود که در حرم حضرت معصومه تجربه اش را از سر گذرانده بود.
اگر به گذشته برگردم دقیقا همین کارها را در برنامه انجام می دهم
هم لباس تجربه گر در برنامه و هم شبی که برنامه اش پخش شد علی رغم میل من بود.پرسش شما را اینجا جواب می دهم که بله اگر باز هم به گذشته برگردم دقیقا همین کارها را انجام می دهم. اما بخشی از اینها را من از کارگردان ها و تهیه کننده های پشت پرده یاد گرفتم و او به من گفت شب شهادت بر تن مهمان هایت لباس مشکی کن و من این را از او یاد گرفتم.
اگر اشکالی در برنامه می بینید به شخص بنده برمی گردد و آن هم به اندازه میزانی از غل و غشی است که در خود من وجود دارد. هر مقدار که خلوصم کم می شود عدم خلوص در کار زیاد می شود و برعکس.
جدی ترین و منصفانه ترین نقدی که درباره برنامه تان شنیدید چه بوده؟
نقد آقای امینی نژاد است که می گویند مراقب باشید به اینجا نرسید که هر باور و اعتقادی که داشتید جایتان خوب است. با اینکه در هر سه فصل هر بار به زبانی به این موضوع اشاره کردیم اما کمیت این مطلب در برنامه ما کم است شاید لازم است چند برابر باشد.
شما فرزند هم دارید؟
بله دو فرزند دارم.
تولید برنامه زندگی پس از زندگی در ارتباط خانوادگی شما تاثیری گذاشته است؟
بله به لطف خدا این اتفاق افتاده است. پسرم کاملا با موجودات غیبی راحت شده و از روح نمیترسد یا اینکه یک بار مشغول غذا خوردن بودیم و شوخی ای شد که الان ساختمان فرو می ریزد، پسرم گفت اگر کارمان خوب بوده که مشکلی نیست و به آرامش میرسی و اوضاعمان بهتر می شود.
پسرم کاملا با موجودات غیبی راحت شده و از روح نمی ترسد یا اینکه یک بار مشغول غذا خوردن بودیم و شوخی ای شد که الان ساختمان فرو می ریزد، پسرم گفت اگر کارمان خوب بوده که مشکلی نیست و به آرامش میرسی و اوضاعمان بهتر میشود
یا گاهی به شوخی می گوید یک باره می بینی همه چیز خوب شده و داری از سقف به پایین نگاه می کنی. در خلقیات و روابط هم اینها را می بینم و دخترم حتی تحلیل هایش در رابطه با وضوعات اجتماعی و سبک زندگی و روابط خانواده ها و افراد تغییرکرده است و اینها تاثیراتی است که از این برنامه گرفتند.یا بحث حلال کردن یا حلال نکردن، اینکه بچه ها خیلی خوب و زیاد حلال می کنند و خیلی زیاد حلالیت می گیرند یا به ما می گویند از فلانی حلالیت بگیر.
پسرم می گفت چهار سالم بود که به آجیل فروشی رفته بودیم و وقتی کسی حواسش نبود از مغازه تخمه ای برداشته بود و خورده بود و بعد از چند سال آمد به من گفت من الان این کار را کردم اشکالی دارد؟ و ما به دنبال پیدا کردن صاحب آن مغازه افتادیم و آخر سر گفتند که رد مظالم بدهید.
موضوع بعدی درباره پسرم این است که هر پولی به او می دهیم را برای دیگران هدیه می خرد. حتی الان که مدتی است کارهای پویانمایی انجام میدهد، از او پرسیدم درآمدت را میخواهی چه کار کنی؟ گفت میخواهم برای خواهرم هدیه بخرم و طوری شده که به او می گوییم آقای کادو.
ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
گفتگو و تنظیم از: آرزو فیروزفر - احسان رحیمزاده