تهران- ایرنا- نمایشگاه یا فروشگاه؟ پرسشی که قریب به دو دهه است با عمر ۳۳ نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران همراه بوده‌است. پرسشی که از مطالبه بدنه ناشران برخاسته و حال که برای نخستین‌بار مدیری حاضر به انجام آن شده پای عمل که رسیده اغلب مطالبه‌گران عرصه را خالی کردند! اما چرا؟

دهه نخست برگزاری نمایشگاه کتاب تهران (اتفاقی که گام نخستش را در سال ۱۳۶۶ برداشت) دهه آزمون‌وخطا بود. سال‌هایی که عجین شده بود با نخستین گام‌های حرفه‌ای‌گری برای برگزاری نمایشگاهی که مقرر شده بود جامعه بزرگ ناشران کشور را نمایندگی کند و در محیطی ثابت و زیر چتری واحد، خود بدل به جولانگاهی برای ارائه تمامی آثار منتشرشده طی بازه زمانی یک یا دوساله کشور ‌شود.

جولانگاهی که عطش سیری‌ناپذیر عاشقان کتاب را برای دسترسی فراگیر به مجموعه آثار فراهم می‌ساخت. این خود یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های قدرت گرفتن نمایشگاه کتاب تهران حتی در همان گام‌های نخستش بود. جایی‌که چشم‌انداز متعالی‌اش پاسخ‌گویی به فقر ویترین در کشور تصویر شده بود.

اما ورود این رویداد به دهه‌دوم حیات خود هم‌زمان با مراوده بیشتر، اشراف عمیق‌تر و شناسایی تام و تمام رخدادها و رویدادهای عجین شده با یار مهربان در قامت فعالیت‌های جهانی شده بود. دیگر نه‌تنها ناشران که برخی از کتاب‌خوانان حرفه‌ای نیز با نمایشگاه‌های بزرگ کتاب دنیا مانند نمایشگاه کتاب بولونیا، نمایشگاه کتاب فرانکفورت، نمایشگاه کتاب دهلی، نمایشگاه کتاب شیکاگو و... آشنا شده بودند.

همین مساله آرام‌آرام دوگانه نمایشگاه یا فروشگاه را ابتدا میان بدنه ناشران جاری ساخت! اینکه آیا برگزاری چنین رخدادی باید هدفش صرفاً ارائه کتاب و فروش آن به مخاطبان تنها به دلیل برطرف نشدن همان زخم دیرینه -فقر ویترین- باشد یا می‌توان همسو با جریان‌سازترین نمایشگاه‌های بزرگ کتاب جهان، عرصه نمایشگاه کتاب تهران را به محلی برای رد و بدل شدن دانش، اطلاعاتِ روزآمد سواد حوزه نشر از یک‌سو و از سوی دیگر گام برداشتن جدی برای ورود به بازار جهانی کتاب و خریدوفروش حق رایت (حق مالکیت معنوی و فکری) آثار برای ترجمه آثار فارسی‌زبان به زبان‌های دیگر و ترجمه آثار زبان‌های دیگر به زبان فارسی در نظر گرفت.

همین مؤلفه‌ها بود که آرام‌آرام زمزمه دوگانه نمایشگاه یا فروشگاه را از شکل نجوا گونه آن به مطالبه‌ای جدی به‌ویژه میان بدنه ناشران بزرگ کشور که در جریان روند نشر حرفه‌ای کشورمان آرام‌آرام خود را از بدنه دولت جدا می‌کردند و در قالب تشکل‌ها و نشرهای خصوصی با قدرت گرفتن تلاش می‌کردند تا نه‌تنها به شکل پایاپای در بازار رقابتی عرصه نشر، دوشادوش ناشران دولتی حرکت کنند که با استفاده از خلاقیت‌های مختلف و متعدد در سایه رونق نشر خصوصی گوی رقابت و سبقت را از ناشران دولتی بربایند.

همان‌ها بودند که برای ورود هرچه بیشتر به بازار جهانی نشر می‌کردند تا مدام این دو گانه را تکرار کنند که نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران باید جدای از فروشگاه‌های کتاب باشد!

اما مسئله آن بود که با قرار گرفتن در پایان دهه دوم حیات نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران هنوز آن آسیب اصیل بدنه نشر -فقر ویترین- برطرف نشده بود و آرام‌آرام آسیب کلان دیگری نیز خود را در سایه رشد مساله اقتصاد نشر میان بدنه ناشران، مخاطبان و علاقه‌مندان به کتاب نشان می‌داد و آن مساله اقتصاد نشر بود.

اقتصادی که قرار بود با همراهی و ورود بدنه ناشران خصوصی در قالب اتحادیه و شکل‌گیری صنف واحد ناشران و کتاب‌فروشان به‌دنبال تقویت بن‌مایه‌های اقتصادی خود در گام نخست و دو دیگر در نوردیدن بازارهای جهانی در قالب ردوبدل کردن رایت کتاب باشد؛ اما مسئولان که حسب وظیفه نگاهی فراتر از دغدغه صنف ناشران و کتاب‌فروشان را دارند ضمن تأیید مطالبه آن‌ها مدام بر مساله فراگیر بودن و توجه به عموم مردم و مخاطبان که درحقیقت ولی‌نعمتان بازار کتاب هستند و بی‌حضور آن‌ها چرخی به نام اقتصاد نشر نای و توانی برای حرکت نخواهد داشت؛ با این مساله در قالب صبر و شکیبایی برخورد می‌کردند و کماکان مدار نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بر قرار فروش آثار منتشرشده در قالب یارانه و تخفیف به مخاطبان و دوستداران کتاب استوار بود.

ورود به دهه سوم حیات نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در کنار افزایش آگاهی عموم و علاقه‌مندان یار مهربان و مخاطبان و خریداران کتاب، نوای برخی از آن‌ها را نیز با قاطبه ناشران برای تفکیک و جداسازی فضای نمایشگاهی و فروشگاهی از بزرگ‌ترین رخداد فرهنگی کشورمان یعنی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با خود به‌همراه داشت.

اما نکته اصلی آن بود که این‌بار برای تحقق این مطالبه نه‌تنها آسیب اصلی فقر ویترین در کشور که از گام‌های نخست نمایشگاه خود به سدی برای عدم تحقق این دوگانه بدل شده بود با توجه به افزایش جمعیت، رشدی پیدا نکرده بود که حال اقتصاد نشر در سایه بدنه تحریم‌ها، گرانی‌ها و نوسانات گاه‌وبیگاه ارزی و افزایش افسار گسیخته قیمت کاغذ که تأثیری مستقیم بر رشد قیمت کتاب داشت و اقتصاد نشر را به سمت بدنی نحیف و لرزان پیش می‌برد.

بدنه‌ای که اگر یارانه و کمک‌های دولتی چه در حوزه کاغذ و چه در بحث معافیت مالیاتی یا رایگان کردن حامل‌های انرژی و نظایری از این دست از کمک‌هایی که به فراخور دولت‌های مختلف اجرای آن‌ها قوت و ضعف بیشتری پیدا می‌کرد به عامل مؤثر دیگری برای عدم تحقق آن مطالبه بدل شد. تا آن که تیر و ضربه آخر را کرونا بر بدنه فعالیت‌های اقتصادی کشورمان از جمله اقتصاد نشر وارد کرد.

دو سال کلنجار رفتن با این ویروس مرگ‌بار تنها برای شرط بقا و حیات؛ زیست بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی را دست‌خوش تغییر قرار داد و در این‌ میان شاهد برچیده‌ شدن فعالیت برخی از ناشران حتی ناشران خوش نامی بودیم که نتوانستند خرج‌ودخل خود را در این شرایط اقتصادی یکی کنند و به ناچار عطای کار فرهنگی را به لقای آن بخشیدند. آن عده از ناشران دیگر نیز که باقی ماندند مجدانه تلاش کردند تا همسو با متعادل نگه‌داشتن قیمت کتاب، کج‌دارمریز هم که شده چرخ لنگ نشر خود را در قالب اقتصاد لرزان حوزه کتاب و نشر با خود همراه کنند.

اگر در این‌ میان نبود برگزاری 2 دوره نمایشگاه کتاب تهران در شکل مجازی و یا تزریق‌های مسکن واره طرح‌های فصلی شاید سیل برچیده و بسته شدن ناشران از لیست انتشاراتی‌های فعال در کشور آماری بسیار بیشتر از آنچه که امروز با آن روبرو هستیم را به ما نشان می‌داد.

در کوران مبارزه برای شکست ویروس کرونا در سال ۱۴۰۰ قرار داشتیم که با روی کار آمدن دولت سیزدهم شاهد اتکای دولت بر سه شعار مدیریت جهادی، انقلابی و مردمی بودیم. اتفاق و رخدادی که نمط رویکردهای سیاسی در همه عرصه‌ها از جمله عرصه فرهنگ را با امیدواری بیشتری میان فعالان و مصرف‌کنندگان کالاهای فرهنگی با خود به‌همراه داشت و در نهایت با توفیق تفوق بر شکست کرونا در سایه تسریع روند واکسیناسیون و گام برداشتن جامعه به سمت ایمنی نسبی، سرانجام اسفند ۱۴۰۰ مقرر شد تا گام سی‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بعد از دو سال وقفه بار دیگر به شکل حضوری و فیزیکی برگزار شود.

این‌جا نخستین جولانگاهی بود که مدیران عرصه فرهنگ و هنر دولت سیزدهم برای تحقق مطالبه ناشران پای به میدان گذاشتند و بر این نمط تأکید کرده‌اند که بخش فیزیکی نمایشگاه سی‌وسوم کتاب تهران قرار است فقط شکل نمایشگاهی داشته باشد و محلی برای عرضه دانش و اطلاعات عرصه نشر و ردوبدل کردن حق رایت برای توسعه فرهنگ نشر در دو بازار ملی و بین‌المللی باشد و بخش فروش به فضای مجازی منتقل شود.

اما... اما نکته عجیب آنجا بود که حال که بعد از ۳۳ سال از برگزاری نمایشگاه کتاب تهران شاهد ورود مدیران دولتی برای تحقق آن مطالبه بودیم این‌بار قاطبه ناشرانی که تا پیش‌ از این و طی دو دهه اخیر مدام بر تفکیک دوگانه نمایشگاه و فروشگاه اصرار می‌ورزیدند خود زمانی‌ که بنا بر برداشتن گام عملی و اجرایی شد پا پس کشیدند و همان مؤلفه‌های غریب آشنای اقتصاد لرزان و فقر ویترین را بهانه کردند تا برخلاف تلاش متولیان امر فرهنگ دولت سیزدهم برای برگزاری بخش نمایشگاهی بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی کشور در قالب شکل فیزیکی و انتقال بخش فروشگاهی نمایشگاه کتاب تهران به فضای مجازی بگویند که باید در بخش فیزیکی نیز شاهد فروش کتاب باشیم چرا که.... و پاسخ همان دلایل آشنای پیشین بود!!!

در نهایت باید ما نیز مانند یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم امیدوار باشیم تا با برطرف‌شدن دغدغه ناشران بعد از وقفه دوساله نمایشگاه از گام‌های بعدی این رویداد، شاهد تفکیک دوگانه نمایشگاه و فروشگاه این رخداد بزرگ فرهنگی کشور در سال آتی یا سال‌های بعد باشیم. و از همه مهمتر امیدوار باشیم تا بدنه ناشران نیز بیش از پیش پای حرف و سخن و مطالبه‌شان بنشینند. امید به آن روز.