تهران- ایرنا- اصول دوگانه سیاست خارجه آمریکا در پیام رئیس‌­جمهور آمریکا در سال ۱۸۲۳ به کنگره اعلام شد. این دو اصل بر تشکیل مستعمرات جدید و دخالت سیاسی دولت­ های اروپایی در قاره آمریکا تاکید دارد. آمریکا تاکنون از این دکترین در توجیه اقدامات خشونت‌بار خود در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین استفاده کرده است. 

حملات نظامی آمریکا در آمریکای لاتین
تاریخ توسعه آمریکا نیز داستان مقاومت خونین و اشک‌بار مقاومت آمریکای لاتین است.
ایالات­‌متحده آمریکا پس از شکل‌گیری که با بیرون کردن سرخپوست‌های آمریکای شمالی از قلمروشان همراه بود یک سیاست گسترش در مقابل مکزیک، همسایه جنوبی خود اتخاذ کرد. آمریکا در جنگ نیمی از قلمرو مکزیک از جمله تمامی یا بخش‌هایی از ایالات امروزی کالیفرنیا، نوادا، یوتا، نیومکزیکو، تکزاس، آریزونا، کلرادو و وایومینگ را تصرف کرد.
مکزیک برخی از منابع چشمگیر معدنی خود را از دست داد که این مساله بر توسعه اقتصادی این کشور نیز تاثیر بسزایی گذاشت. در اواخر قرن نوزدهم آمریکا یک حمله دیگر انجام داده و در جنگ اسپانیا - آمریکا، پورتوریکو را در دریای کارائیب تصرف نمود و کوبا را نیز اشغال کرد.
در اوایل قرن بیستم تجاوزهای مکرر آمریکا در آمریکای لاتین رفته رفته کشورهای این منطقه را تحت نفوذ آمریکا قرار داد. در ۱۹۰۳ ایالات‌­متحده با اجبار و زور، بندر کوبا در دریای کارائیب یعنی گوانتانامو را اجاره نمود و آن را به نخستین پایگاه نظامی خود در خارج از خاک این کشور تبدیل کرد.افزون بر اینکه تا امروز، واشنگتن از پس دادن این بندر به کوبا خودداری کرده است.
در ۱۹۱۵، آمریکا به بهانه محافظت از «جوامع دور از وطن» در برابر ناآرامی‌های محلی، نیروهایش را برای اشغال «هائیتی» اعزام کرده و تا سال ۱۹۳۴ از آن خارج نشد.
جمهوری دومینیکن نیز از ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴ تحت اشغال آمریکا بود. آمریکا این کار را برای جمع‌آوری بدهی‌های دولت‌های این کشور انجام داد.
واشنگتن در سال ۱۹۶۵ نیز بار دیگر و در پی سرنگونی دولت تحت حمایت آمریکا در جمهوری دومینیکن با جنگ داخلی، به این جزیره حمله کرد و ۴۰ هزار تن از نیروهایش را به بهانه «احیای نظم» به آنجا اعزام  کرد.
همچنین، در ۱۹۸۹ نیروهای ویژه‌اش را تحت پوشش «حفاظت از جان و مال شهروندان آمریکا» برای حمله به پاناما اعزام کرد و با سرنگونی حکومت نظامی در آنجا، تلاش کرد کنترل دائمی کانال پاناما را به دست گیرد.

دکترین مونرو از کجا آغاز شد؟

اصول دوگانه سیاست خارجه آمریکا در پیام مونرو، رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۸۲۳ به کنگره اعلام شد. این دو اصل بر تشکیل مستعمرات جدید  و دخالت سیاسی دولت‌های اروپایی در قاره آمریکا تاکید دارد. آمریکا تاکنون در توجیه کارهای خود در دریای کارائیب (از جمله در مسأله کوبا)، از این دکترین یاد کرده است

اصول دوگانه سیاست خارجه آمریکا در پیام مونرو، رئیس­‌جمهور آمریکا در سال ۱۸۲۳ به کنگره اعلام شد. این دو اصل بر تشکیل مستعمرات جدید و دخالت سیاسی دولت‌های اروپایی در قاره آمریکا تاکید دارد.
اعلام دکترین به سبب دو مسأله بود، یکی آن‌که دولت روسیه کشتی‌های غیر روسی را از رفت وآمد در کرانه‌های شمال غربی آمریکای شمالی باز داشته بود (در آن زمان روسیه آلاسکا را در دست داشت) و دیگری ترس از اتحاد دولت‌های اروپایی(پروس، اتریش و روسیه) که ممکن بود به کمک اسپانیا بشتابند و کشورهای تازه آزاد شده آمریکای لاتین را بار دیگر زیر فرمان خود درآورند.
زمانی که اروپاییان در رقابت‌های استعماری خود در حال جنگ‌های خونین بودند و انقلاب‌های درونی آن‌ها برای برقراری حکومت‌های مدرن‌تر و دموکرات‌تر به اوج خود می‌رسید، ایالات­‌متحده آمریکا فضا را به خوبی درک کرد و خود را از مخاصمات اروپایی دور نگه داشت و هم‌چنین مناطق نفوذ خود را در قاره آمریکا (آمریکای لاتین) مشخص نمود که این امر باعث شد انرژی خود را متمرکزتر برای افزایش قدرت و ثروت در اختیار داشته و کم‌ترین صدمه را دریافت کند.
آمریکا تاکنون در توجیه کارهای خود در دریای کارائیب (از جمله در مسأله کوبا)، از این دکترین یاد کرده است.

غارت و تحریم­‌های بی‌رحمانه‌ آمریکا

واشنگتن تعرفه‌­ها و تحریم‌­های تبعیض‌­آمیز را بر کشورهای آمریکای لاتین اعمال کرده و می­‌کند و توسعه اقتصادی آنها را بیشتر محدود می­‌نماید.
ونزوئلا  از سال ۲۰۱۵ تاکنون بیش از ۴۳۰ تحریم از سوی آمریکا و متحدانش دریافت کرده و اقتصاد این کشور بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار آسیب دیده است.

تا سال ۱۹۳۰، کنترل تقریباً ۱.۴ میلیون هکتار از زمین‌های کاستاریکا، گواتمالا، هندوراس و پاناما و همچنین بیش از ۲۴۰۰ کیلومتر از راه‌آهن و گمرک، مخابرات و دیگر خدمات اساسی این کشورها در اختیار شرکت آمریکایی «یونایتد فروت» قرار داشت.
در سال ۱۹۴۷، شرکت­‌های آمریکایی به تنهایی ۳۸ درصد از هندوراس، ۲۲.۷ درصد از گواتمالا، ۱۶.۵ درصد از کاستاریکا و ۱۲.۳ درصد از پاناما را تشکیل می­‌دادند. این کشورها که توسط ایالات‌­متحده استثمار و غارت شده‌­اند، به اقتصاددانان عقب­‌مانده آمریکا به عنوان تامین­‌کننده مواد خام و زباله برای کالاهای اساسی آمریکا تبدیل شده‌اند.
علاوه بر این، واشنگتن تعرفه­‌ها و تحریم­‌های تبعیض‌آمیز را بر کشورهای آمریکای لاتین اعمال کرده و می‌­کند و توسعه اقتصادی آنها را بیشتر محدود می‌­نماید.
در سال ۱۹۶۲، آمریکا تحریم­‌های تجاری را علیه کوبا اعمال کرد که منجر به محاصره «جزیره» گشت و تا اواسط سال ۲۰۲۱، خسارت اقتصادی حدود ۱۵۰ هزار میلیون دلار به کوبا وارد شد.« برونو رودریگز» وزیر امور خارجه کوبا گفت: «این محاصره اقتصاد ما را خفه کرده، باعث کمبود کالا شده و توسعه کشورمان را با مشکل مواجه نموده است.
ونزوئلا همچنین از سال ۲۰۱۵ تاکنون بیش از ۴۳۰ تحریم از سوی آمریکا و متحدانش دریافت کرده و اقتصاد این کشور بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار آسیب دیده است. تحریم­‌ها درآمد ونزوئلا را تا ۹۹ درصد کاهش داده و تأثیرات منفی بر همه حوزه­‌های اقتصادی و اجتماعی گذاشته است.
 

آمریکای لاتین در سایه دکترین مونرو

ردپای واشنگتن در همه کودتای نظامی ۲۰۰۹ در هندوراس، برکناری «فرناندو لوگو» از پاراگوئه در ۲۰۱۲ و «دیلما روسف» از برزیل در ۲۰۱۶، استعفای اجباری «اوو مورالس» در بولیوی در ۲۰۱۹ و بحران سیاسی جاری در ونزوئلا مشاهده می‌شود

با ورود به قرن بیست و یکم، در حالی که کشورهای آمریکای لاتین از بحران‌­های مکرر سیاسی و اقتصادی بهبود می­‌یابند، روابط آنها با واشنگتن به تدریج بحث­‌برانگیز می‌­شود.
۳۳ کشور این منطقه در سال ۲۰۱۱ «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» را تاسیس کردند؛ نخستین سازمان منطقه‌ای در قاره آمریکا که قید عضویت ایالات‌­متحده و کانادا را زد.
آمریکا در مواجهه با افول مداوم نفوذ خود، وادار به بازنگری در سیاست‌های خود در قبال آمریکای لاتین شد.
«جان کری»وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال ۲۰۱۳ در مقر «سازمان کشورهای آمریکایی» گفت که دوره دکترین مونرو به سر آمده و از طلوع دوره‌ای جدید خبر داد که «منافع و ارزش‌های مشترک» آمریکا و دیگر کشورهای این منطقه مشخصه برجسته آن است.
ردپای واشنگتن در همه کودتای نظامی ۲۰۰۹ در هندوراس، برکناری «فرناندو لوگو» از پاراگوئه در ۲۰۱۲ و «دیلما روسف» از برزیل در ۲۰۱۶، استعفای اجباری «اوو مورالس» در بولیوی در ۲۰۱۹ و بحران سیاسی جاری در ونزوئلا مشاهده می‌شود.
«برنی سندرز» نماینده دموکرات مجلس سنای آمریکا در ماه فوریه اذعان کرد که ایالات­‌متحده دولت‌های آمریکای لاتین و حوزه کارائیب را تضعیف یا سرنگون کرده است.
به گفته سندرز در ۲۰۰ سال گذشته انگلیس تحت دکترین مونرو فعالیت کرده و این پیش‌فرض را اتخاذ کرده است که آمریکا، به عنوان قدرت برتر در نیم‌کره غربی این حق را دارد تا در امور هر کشوری که ممکن است منافع ادعایی ما را تهدید نماید، مداخله کند.
این سیاستمدار انگلیسی تاکید کرد: تحت این دکترین، ما دست‌کم ده‌ها دولت را تضعیف و سرنگون کرده‌ایم.

 


در سال ۲۰۲۰ آمریکا «مائوریچیو کلاور-کارون» را که رویکردی تندخو و جنگ‌طلب دارد، به ریاست «بانک توسعه بین آمریکایی» برگزیده و سنت دیرینه انتصاب رئیس این پست از میان افرادی با ملیت آمریکای لاتین را زیر پا گذاشت. واشنگتن این کار را برای اعمال فشار دیپلماتیک بیشتر بر کشورهایی  مانند ونزوئلا انجام داد.
با آغاز همه‌گیری کرونا، آمریکا - که در آن زمان کانون جهانی همه‌گیری بود - به سرعت تعداد نامشخص و ثبت‌نشده‌ای از مهاجران آمریکای لاتین را بدون رعایت تدابیر حفاظتی دیپورت کرده و خطر شیوع بیماری در کشورهایی با نظام بهداشت ضعیف‌تر را افزایش داد.
مهمتر اینکه ایالات‌­متحده در واکنش به درخواست کمک منطقی کشورهای آمریکای لاتین برای مدیریت همه‌گیری، تصمیم به نادیده گرفتن آن‌ها و حتی قطع همکاری‌ با کشورهایی خارج از این منطقه گرفت و با ادعای دروغین «تله بدهی» یا «استعمارنو»، یک موضوع مربوط به سلامت را سیاسی کرده و آن‌ها را وادار کرد تا موضعی اتخاذ کنند که علیه توسعه‌شان بود.
«میگل دیاز-کانل» رئیس‌جمهوری کوبا در این زمینه تاکید کرده است: آمریکا نمی‌تواند درک کند که آمریکای لاتین و حوزه کارائیب تغییر کرده‌اند و دکترین مونرو نمی‌تواند دوباره اعمال شود.

منابع:

https://b۲n.ir/m۱۵۵۸۲

https://b۲n.ir/f۹۷۱۳۸

https://b۲n.ir/q۰۴۹۳۴

https://b۲n.ir/a۷۹۰۶۸