به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، چهارمین نشست پنجشنبههای نقد کتابفروشی خانه هنر گویه به بررسی رمان محرمانه میلان نوشته فرناز شهیدثالث اختصاص داشت. این نشست با حضور امیرخداوردی نویسنده و منتقد، نفیسه مرادی نویسنده و منتقد، با اجرای مسعود بربر داستاننویس و مدرس داستاننویسی و با حضور سعید اسلامزاده مدیر کتابفروشی گویه پنج شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ برگزار شد.
خداوردی با بیان اینکه رمان محرمانه میلان به مساله مهاجرت توجه خاصی کرده است، گفت: ایرانیها در ذهن خود سابقه دیرینی درباره مهاجرت دارند؛ چراکه مبنای تاریخ، هجرت (هجری شمسی و قمری) است. قاعده بر این است که مهاجرت را امری خوب بدانیم از جمله سوره نسا آیه ۱۰۰ میگوید کسی که در راه خدا هجرت کند، نعمتهای زیادی را روی زمین میبیند. در ادامه میگوید که اگر کسی در هجرت از دنیا رفت، چیز زیادی از دست نداده است زیرا خداوند جبران خواهد کرد.
این منتقد با بررسی مساله هجرت در زمان پیامبر (ص) توضیح داد: اتفاق دیگری هم در صدر اسلام افتاد، پیغمر اسلام (ص) از مکه به مدینه مهاجرت کرد. پیغمبر اسلام (ص) در جنگهای میان مکه و مدینه پیروز میشود و شهر را فتح میکنند. در همه این موارد مسالهای پیش میآید که در محرمانه میلان هم این اتفاق افتاده است. اینکه مهاجرها به شهر ابتدایی بر نمیگردند، حتی اگر آن شهر را فتح کنند.
محرمانه میلان بهانه خوبی است تا درباره اینکه چقدر راحت عرصه را خالی و مهاجرت میکنیم، فکر کنیم. این داستان به خوبی نشان میدهد که دیگر دورانی که مهاجر به سادگی محل را ترک میکرد تا بتواند زندگی جدید برای خود شروع کند، گذشته است
او با تاکید بر اینکه دوران مهاجرت و امکان ایجاد یک زندگی جدید در شهرها گذشته است، گفت: محرمانه میلان بهانه خوبی است تا درباره اینکه چقدر راحت عرصه را خالی و مهاجرت میکنیم، فکر کنیم. این داستان به خوبی نشان میدهد که دیگر دورانی که مهاجر به سادگی محل را ترک میکرد تا بتواند زندگی جدید برای خود شروع کند، گذشته است. بلکه همه ما را در شهر جدید پیدا خواهندکرد.
آثار ژانر با تعلیق به وجود میآیند
خداوردی با اعلام اینکه محرمانه میلان قابلیت تنظیم در قالب فیلم سینمایی را دارد، بیان کرد: اگر بخواهیم این رمان را در بحث انواع ادبی بررسی کنیم، باید گفت که رمان بدنه نیست و رمان ژانر هیجانی است. در دهه ۹۰ به رمان ژانر توجه ویژه شد. علت این توجه ریزش مخاطب در اواخر دهه ۸۰ بود. یکی از دلایل ریزش مخاطب فقدان قصه اعلام میشود، اما این استنتاج کاملا اشتباه است. برای مثال میگویند داستان هوشنگ گلشیری قصه نداشت و احمد محمود قصهگو بود؛ در حالی که همه اینها قصه داشتند. رمانی که در کلاسهای آموزشی به آن ارجاع میدهند ناطور دشت (رمانی به قلم نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر) است که قصه سبُکی دارد، داستان این است که یک پسر از مدسه به خانه میآید. یک سری وقایع با رابطه علی و معلولی در این مسیر مشخص میشود، این حرکت را در آثار سعدی هم میتوانید ببینید؛ حرکت از نطقهای به نقطه دیگر است.
این نویسنده یکی از دلایل ریزش مخاطب کتابخوان در سالهای اخیر را به دلیل فقدان تعلیق در داستان اعلام کرد و ادامه داد: در داستانهایی مثل آثار گلشیری تعلیق نداریم یا در این آثار تعلیق یکی از مسائل کتاب است، اما هویت رمان بر اساس تعلیق نیست. اما آثار ژانر با تعلیق به وجود میآید، اوج میگیرد و به پایان میرسد. این تعلیق است که داستان ژانر را شکل میدهد. گلشیری نمیخواست ژانر بنویسد.
خداوردی با اشاره به آسیبشناسی که توسط چند نویسنده در دهه ۸۰ برای پیدا کردن دلیل ریزش مخاطب انجام شدهاست، توضیح داد: مساله این نیست که در آثار تعلیق یا قصه نداشتیم و برای جذب مخاطب باید این مسائل را اضافه کنیم. چند نویسنده در دهه ۸۰ به این نتیجه رسیدند و آن را به کارگاهها آوردند، از جمله محمدحسن شهسواری، برای اینکه مشکل ریزش مخاطب را حل کند، کتاب حرکت در مه را نوشت. در نتیجه الگوهای پیوند خیلی جدی میشود.
مخاطب از تکرار بیزار است
خداوردی با تاکید بر اینکه تکرار میتواند مهمترین مشکل داستاننویسی باشد، ادامه داد: مشکل اصلی این است که مخاطب از تکرار بیزار است. از اینکه داستان به سمت تکرار برود و شخصیتی را ببیند که قبلا با آن آشنا بوده، بیزار است. مشکل رمان دهه ۸۰ همین تکراری بودن آن است که به اشتباه نام آن را ادبیات آپارتمانی گذاشتهبودند. نتوانستیم از بند تکرار بیرون بیاییم. ادبیات ژانر نتوانست ما را از مشکل تکرار بیرون بیاورد، بلکه ادبیات ژانر هم مشکل تکرار در پیرنگ را داشت.
مشکل رمان دهه ۸۰ همین تکراری بودن آن است که به اشتباه نام آن را ادبیات آپارتمانی گذاشتهبودند. نتوانستیم از بند تکرار بیرون بیاییم. ادبیات ژانر نتوانست ما را از مشکل تکرار بیرون بیاورد
او ادامه داد: مشکل دیگری هم در ادبیات ژانر به وجود آمدهاست، وقتی ادبیات ژانر میخوانیم، نمونه آن اثر را به شکل جذابتر میتوانیم در سینما و ادبیات خارج از کشور پیدا کنیم. چرا باید رمان پلیسی بخوانیم که شخصیت آن از رمان خارجی گرفته شدهاست و سریال آن پخش میشود؟ اگر از قبل میگفتیم صادق هدایت از روی دست غربیها مینویسند امروز بیشتر از تقلید آسیب از آثار دیگر کشورها میبینیم.
این نویسنده با بیان اینکه خواننده رمان ایرانی در حال کاهش است، افزود: خوانندهای را که در دهه ۴۰ و ۵۰ میتوانست با ادبیات فرانسه آشنا شود، با آنها ارتباط برقرار کند، در عین حال ادبیات ایران را هم میخواند، از دست دادیم. خواننده آن دوره یک چیزی را برای خود مهم میدانست ادبیات ایرانی مهم بود، این به روحیه از دست رفته مردم مرتبط است، آن روحیه آرمانخواهی بود که مردم در آن دوره، میخواستند جهان را نجات دهند.
در چنین شرایطی اگر شاهکار ادبی هم بنویسید، خوانده نمیشود
خداوردی درباره شرایطی که مردم در این روزها گرفتار آن هستند، بیان کرد: شاید در یک کشور توسعه یافته مردم به دنبال این نیستند که دنیا را نجات دهند، زیرا دنیای آنها تا حدی نجات پیدا کرده اما در دنیای ما اینکه هر فرد بخواهد فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشد خیلی خطرناک است. در چنین شرایطی اگر شاهکار ادبی هم بنویسید، خوانده نمیشود. دنیایی است که در آن کتاب روانشناسی پرفروش میشود زیرا فرد این کتاب را میخواند تا مشکلات خودش را رفع کند، اما رمان کدام مشکلش را حل میکند؟
این نویسنده با اشاره به تعداد اندک افرادی که در دنیا کتاب میخوانند، گفت: ادبیات به سرگرمی تبدیل شدهاست. اینکه کتابی مانند هری پاتر سرگرم کننده است، باعث شده که فروش زیادی داشتهباشد. نگاهی که دانشجوی دهه ۵۰ به ادبیات و فلسفه داشت، اینکه میخواست آرمانها را بفهمد از بین رفتهاست. در این روزها اگر رمان نتواند فرد را سرگرم کند، شکست خورده است.
به گفته او ادبیات ژانر یکی از نقطههایی است که میتواند نجات بدهد، ادبیات ژانر نمیتواند مخاطب بیاورد اما این کتاب میتواند به سینما و سریال تبدیل شود و این احتمال وجود دارد که بینندگان فیلم و سریال را با کتابهای منتشر شده آشنا کند.
ادبیات ژانر عکس چیزی که به نظر میرسد، میتواند فلسفهای داشتهباشد، فلسفهای که نمیتواند به سینما منتقل شود. ادبیات ژانر میتواند نکتههایی را در خود بیاورد و تاملی در خواننده ایجاد کند که سینما امکان آن را ندارد
خداوردی با طرح این سوال که چرا فرناز شهیدثالث فیلمنامه ننوشت و چرا باید ادبیات ژانر داشت؟ ادامه داد: زیرا ادبیات ژانر عکس چیزی که به نظر میرسد، میتواند فلسفهای داشتهباشد، فلسفهای که نمیتواند به سینما منتقل شود. ادبیات ژانر میتواند نکتههایی را در خود بیاورد و تاملی در خواننده ایجاد کند که سینما امکان آن را ندارد.
محرمانه میلان یک رمان توریستی نیست
نفیسه مرادی در شروع به عنوان کتاب اشاره کرد و گفت: نخستین مواجههای که با رمان محرمانه میلان دارم، با اسم آن است. این عنوان نشان میدهد که در کتاب ارتباطی کم یا زیاد با میلان خواهیمداشت. وقتی که شروع به خواندن رمان میکنیم، از جملههای ابتدایی متوجه میشویم که این فقط یک نام نیست و رمان در ایتالیا میگذرد، اینکه نویسنده یک رمان این ریسک را کند که سیر رمان اولش در مکانی غیر از زادگاهش باشد، بسیار ارزشمند است.
به گفته مرادی اینکه رمان در ایتالیا میگذرد، در عین اینکه میتواند امکاناتی برای نویسنده فراهم کند، محدودیتهای دارد. ممکن است در این مسیر اثر تبدیل به رمان توریستی شود، یعنی رمانی که در آن روایت نوشته شدهباشد و المانهای مکانی و شخصیتهایی را به آن الصاق کند. خوشبختانه چنین اتفاقی برای این رمان نیافتاده است.
تعلیق از غافلگیری جذابتر است
به گفته مرادی کاراکتر اصلی رمان شهید ثالث، فردی ایرانی-افغانستانی است که پدرش اهل هرات و مادرش اهل نیشابود بودهاست. او به قصد اینکه گذشته خود را خط بزند، مهاجرت میکند تا بتواند زندگی جدیدی بسازد.
وی ادامه داد: در پاراگراف اول رمان میبینیم که شخصیت اول رمان نام خود را به تئو تغییر میدهد. از رویاهایی که شخصیت داستان میبیند، یادآوری خاطرات از کتابخانهای که در خانه داشتند، میتوانیم حدس بزنیم که در انتهای داستان شخصیت اصلی به گذشته خود باز میگردد. به نظرم غافلگیری درباره شخصیت جای خود را به تعلیق دادهاست.
این نویسنده با اشاره به مصاحبه فرانسو تروفو با آلفرد هیچکاک درباره تفاوت غافلگیری و تعلیق توضیح داد: در این مصاحبه بحث تفاوت غافلگیری و تعلیق، مطرح است. دو فرد پشت میز نشستند و با هم گفتوگو میکنند، یک ربع قبل از اینکه بمب منفجر شود همه متوجه خطر بمب میشوند و این چالش ایجاد میشود که آیا میتوانند بمب را خنثی کنند؟ این تعلیق از غافلگیری جذابتر است.
مهاجرت مساله اصلی رمان محرمانه میلان است
مرادی محرمانه میلان را یک رمان ضد مهاجرت نامید و ادامه داد: این رمان به دلیل شیوه رمان و اینکه بخش اصلی رمان را کاراکترهای اصلی انجام میدهد، این امکان را دارد که تبدیل به جستار رمان بشود. با خواندن این کتاب، یاد کتاب مواجهه با مرگ نوشته براین مگی و ترجمه مجتبی عبداللهنژاد افتادم. این کتاب کمی بعد از مرگ مجتبی عبداللهنژاد منتشر شد.
این منتقد، مهاجرت را مساله اصلی رمان محرمانه میلان اعلام کرد و افزود: وقتی خرده روایتهای رمان را میخوانیم و داستانهای شخصیتهای اصلی رمان با افکار مختلف را بررسی میکنیم، مواجهه خود و دیگری را نمیبینیم. بلکه میان کاراکترها تعامل وجود دارد. اما در نگاه کلیتر به نوعی کل ایتالیا را علیه شخصیت اصلی رمان میبینم، همه به او اتهام زدند. در پایان داستان فردی که تلاش کرده تا گذشته خود را فراموش کند، برای اینکه نمیخواست کشته شود و دیگری را بکشد، به دلیل مسالهای که نقشی در آن نداشت و بیگناهی او در آن ثابت شدهاست، باید نام و حرفه خود را کنار بگذارد و از صفر شروع کند.
در هر خوانش دنیای داستان مجددا ساخته میشود
فرناز شهیدثالث در این نشست دو بخش از کتاب را برای مخاطبها خواند و گفت: اتفاق جذاب رمان و داستاننویسی این است که نویسنده تلاش میکند، دنیایی را خلق کند که بر ستونهای محکمی استوار باشد و بتوان در آن زندگی کرد، در هر خوانش این دنیا مجددا ساخته میشود. این نکته برای من مهم بود زیرا از نگاه تاریخ مذهبی با مهاجرت و روایتهایی درباره مهاجرت آشنا هستیم، حتی اگر اطلاعاتمان محدود به سالهای تحصیل باشد.
هرچه بیشتر داستان بخوانیم انسانهای آزادتری خواهیمبود
مسعود بربر با تاکید بر اینکه رمان جایگاه مناسبی برای انتقال موضع و خط فکری خاصی نیست، بیان کرد: اگر بخواهم درباره موضعی اطلاعات به دست بیاورم، مقاله میخوانم. وقتی داستان میخوانم، یعنی میخواهم در موقعیت شخصیت دیگری که در زمانی و در جایی دیگر زیسته، قرار بگیرم و از دریچه او این جهان را ببینم. باید به این نکته توجه داشته باشیم که رمان برای مخاطب پرسش ایجاد میکند و نمیخواهد به پرسشهای مخاطب پاسخ دهد. رمان میگوید که قصه من این است و نمیدانم درست است یا نه.
او با اشاره به اینکه در ایران هم بسیار مهاجرت انجام میشود و این کشور میزبان مهاجرهای زیادی است، گفت: یکی از ویژگیهای داستان این است که جهانهای مختلف را به مخاطب نشان میدهد. یکی از کارکردهای رمان این است که جهان زیسته را گستردهتر کند، هرچه جهان زیسته ما گستردهتر باشد، در مواقع حساس، انتخابهای بیشتری داریم و انسانهای آزادتری خواهیم بود. به نظرم هرچه بیشتر داستان و رمان بخوانیم انسانهای آزادتری خواهیم بود.
به آینده ادبیات داستانی خوشبین هستم
بربر درباره پژوهشی که بر روی آثار داستانی ایرانی که بعد از سال ۷۵ منتشر شده، انجام داده است، توضیح داد: در پژوهشی با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی و موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، متوجه شدم بعد از سال ۷۵ حدود ۳۴ هزار کتاب فهرستبندی شده است.(البته حدود ۴۴ هزار کتاب فهرستنویسی شده بود که با حذف اشتباهها و نمونههای مشابه به عدد ۳۴ هزار رسیدیم) از مخاطب خواستیم به آثار مهمتر رای بدهند. هر کار ژانری که دیده بودم و میشناختم در ۱۵۰ اثر نهایی بود، در حالی که ۱۸ هزار رای ثبت کردیم و جامعه آماری ما قابل توجه بود. این در حالی است که نویسندگان مطرح از رای ۶۰۰ به بعد بودند. در نتیجه دیدیم نظرات کارشناسان در تضاد با نظر مخاطب است.
این منتقد ادبی درباره روند داستاننویسی در ایران، بیان کرد: آغاز داستان معاصر ما همزمان بود با نویسندگانی که به دیگر کشورها سفر کردند و به خوبی اصول داستاننویسی را از دیگر کشورها یاد گرفتند، اما حقایق ایرانی را وارد آن کردند. صادق هدایت این کار را کرد، اما قاسم هاشمینژاد، تقی مدرسی و ... صرفا به این دلیل که به اندازه کافی در آن تفکر نبودند، پس زده شدند. پس از آن، جریانی مقابل اینها شکل گرفت، مانند گلشیری که گفتند فرم و تکنیک مهم است و باید آن را رعایت کنیم. این گروه اصول داستاننویسی را خیلی خوب بلد بودند، در لبه آن حرکت میکردند و جریان جدیدی ایجاد کردند.
به گفته بربر، بعد از سال ۷۵ داستاننویسان ایرانی داستانهایی را نوشتند بدون اینکه اصول داستاننویسی را بدانند، اینها فقط فرم را میدانستند. اتفاق خوشایند در دهه ۹۰ افتاد، داستاننویسان زیادی اقدام به یادگیری اصول داستاننویسی کردند، ابتدا داستان ساده خطی، به اصطلاح داستان مدرسهای نوشتند. به همین دلیل میتوان به آینده ادبیات داستانی خوشبین بود.
مکتوبات حاشیه کتاب ارزش زیادی دارد
سعید اسلامزاده درباره امکانی که جلسات نقد و بررسی برای مخاطبان ایجاد میکند، گفت: از اهدافی که اینجا میتوان به آن رسید این است که مخاطب میتواند به کتابهایی که به نقد میگذاریم با امضای نویسنده دسترسی داشتهباشد. مکتوبات حاشیه کتاب ارزش زیادی دارد.
به گفته مدیر کتابفروشی گویه جای قصهگویی در ادبیات ایرانی خالی است. همچنین فضای کتاب محرمانه میلان خورند بسیار مناسبی برای فیلمهای سینمایی است. وقتی که فیلمسازان به سمت کتاب میآیند برای خودشان و کتاب بسیار خوب است.
وی با اشاره به اینکه شهیدثالث ویراستار است، درباره متن کتاب بیان کرد: کتاب دستانداز ندارد، مخاطب وقتی کتاب را میخواند کاری ندارد که به عنوان اصول زبانی مشکل دارد یا نه، اما با خواندن این رمان متوجه روان بودن آن خواهدشد. محرمانه میلان متن سالمی دارد، زیرا فرد فارسی زبان به همین شکل صحبت میکند.
اسلامزاده افزود: متن کتاب ابهام ایجاد نمیکند، یکی از دلایلی که برخی متون ابهام دارد این است که فارسی به درستی نوشته نشده است. نثر زبانی که شهیدثالث برای محرمانه میلان انتخاب کرده جزء رمانهای خوب این چند سال اخیر است و برقراری ارتباط با مخاطب را به خوبی انجام میدهد.