تهران- ایرنا- یک رزمنده دفاع مقدس در خصوص برگزاری مراسم محرم در جبهه گفت: قبل از شروع ماه محرم مکانی برای استقرار رزمندگان، مسطح سازی و آنجا با پارچه‌های سیاه و پرچم مزین و دستگاه‌های صوت در محل مناسب نصب می‌شد.

محمود نیکو صحبت در گفت وگو با خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا بیان کرد: سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ، نیروهای مردمی، ارتش، سپاه و نیروهای نامنظم شهید چمران با تکیه بر اعتقادات دینی و آموزه‌های کودکی به دفاع از خاک، انقلاب اسلامی و ناموس پرداختند، سال ۶۱ که نیروهای بسیجی به صورت گروهی بودند، دسته بندی شدند و جنگ از حالت نامنظم و هیاتی خارج و شکل پیدا کرد؛ پس از سازماندهی نیروها یک معاونت به نام تبلیغات و یک معاونت به نام عقیدتی تشکیل شد تا مسائل فرهنگی و مذهبی را در تیم ها و لشکرها تبلیغ و مقدمات مراسم‌ها را مهیا کنند.

وی افزود: چون نیروهای بسیج، رزمندگان هیاتی بودند در هر گردان چند رزمنده خوب و زرنگ با ایمان راسخ وجود داشت که کار میانداری و هیات‌داری را در گردان‌ها و تیپ‌ها انجام می‌دادند این افراد مراسم‌های عزاداری از جمله ایام فاطمیه، ماه محرم، شهادت امامان معصوم و مراسم ختم شهدا را برپا می‌کردند.

نیکو صحبت با بیان اینکه برخی از رزمندگان برای برپایی مراسم محرم از خانه با خود زنجیر می‌آوردند، ادامه داد: تا دهه اول محرم هر روز و شب مراسم سینه زنی و سخنرانی در خصوص اهمیت عاشورا در جبهه های جنوب و غرب برگزار می شد، دسته های عزاداری از گردان‌های مختلف به سمت گردان‌های دیگر یا در بیابان‌های اطراف پادگان یا خط مقدم حرکت می‌کردند و به سینه زنی و زنجیر زنی می پرداختند.

برپایی مراسم معنوی، جشن و عزا در خط مقدم جبهه

این رزمنده دفاع مقدس که دارای ۶۰ درصد جانبازی است، اذعان داشت: رزمندگان در خط مقدم در سنگرها و یا نمازخانه‌هایی که حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر ظرفیت داشت مراسم های معنوی و عزاداری برای سرور و سالار شهیدان و ائمه اطهار برپا و زیارت عاشورا، دعای کمیل و نماز شب می‌خواندند.

نیکو صحبت اضافه کرد: مداحی مراسم ها در جبهه توسط رزمندگانی که از تُن صدای خوبی برخوردار بودند نظیر حاج علی مالکی، حاج حسین مولوی از شعرای پیشکسوت قم، حاج آقا محمودی شاعر، مرحوم علی خورشیدی و شهید حسین مالکی‌نژاد برپا می‌شد.

وی با بیان اینکه رزمندگان در مراسم های مختلف نظیر اعیاد، ماه محرم و ایام فاطمیه براساس علایق خود پیشانی بندهای مزین به نام یا حسین، یا زهرا و یا ابوالفضل العباس به پیشانی می بستند، خاطرنشان کرد: رزمندگان پیشکسوت در جبهه برگزاری مراسم و کارهای تدارکات و دیگر رزمندگان تنظیم صفوف و پذیرایی را بر عهده می‌گرفتند.

خرید گوسفند و پخت غذا توسط رزمندگان در جبهه

این رزمنده دفاع مقدس گفت: رزمندگان در پشت خط مقدم با جمع آوری پول از رزمندگان و خیران در جبهه یا پشت جبهه، گوسفند می خریدند و پس از ذبح برای عزاداران غذا می پختند.

نیکو صحبت افزود: تعداد زیادی از رزمندگان که در مراسم ماه محرم در جبهه کارهای خدماتی انجام می‌دادند به فیض شهادت نائل شدند.

شهیدی که وصیتنامه اش را به صورت صوتی خواند

نیکو صحبت به نقل خاطره ای درباره یکی از همرزمانش در جبهه پرداخت: حسین مالکی‌نژاد رزمنده‌ای بود که لحظه ای از یاد امام حسین و عزاداری برای ائمه اطهار (ع) غافل نبود، برای برپایی مراسم های عزاداری بسیار تلاش و کار می کرد. یک روز در گوشه ای نشسته بودم و حسین را نظاره می کردم، او آنقدر مخلصانه در حال تلاش برای برپایی خیمه ابا عبدالله الحسین (ع) و مکان عزاداری بود که جز اخلاص در عمل و همت او چیز دیگری را نمی دیدم، در آن لحظه صورت او بسیار نورانی شده بود همان موقع به خودم گفتم او حتما شهید می‌شود، حسین در همان عملیات به شهادت رسید. وی که از تن صدای خوبی برخوردار بود یک اذان ماندگار خوانده است، که با شنیدن آن حس معنوی خاصی به آدمی دست می‌دهد، او همچنین وصیتنامه خود را به صورت صوتی با صدای خود خوانده است.

مادر شهید مالکی نژاد خاطرات او را از بدو تولد تا خوابی که وی در خصوص روز و نحوه به شهادت رسیدن حسین دیده در کتابی با عنوان پسرم، حسین روایت کرده که از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است که خواندن آن خالی از لطف نیست؛ خواندن این کتاب می‌تواند به خواننده کمک کند تا با تاثیرِ خانواده، خصوصا مادر در تربیت و رشد شهید مالکی نژاد آشنا شود و از مادر شهید برای ادامه زندگی خود سرمشق بگیرد.

در برشی از این کتاب آمده است: «هر بار که به صورتم در آینه نگاه می‌کنم، انگار به چین به چروک‌های پیشانی‌ام اضافه شده. هر چینِ صورتم قصه‌ای دارد. خوب می‌دانم اولین چین وقتی به صورتم افتاد که از خانه‌ی باباجی برگشتم خانه. معصومه خانم را دیدم، همراه یکی از زن‌های همسایه ایستاده بودند جلوی درِ خانه‌مان و حرف می‌زدند. همین‌که چشمشان به من افتاد، حرفشان را قطع کردند. دیدن ۲ زن، که در گوش هم پچ‌پچ می‌کنند و لب به دندان می‌گیرند، شاید یک اتفاق عادی باشد، اما برای مادری که ۲ پسرش را فرستاده جنگ، ترسناک است...».