به گزارش ایرنا، مردم گلستان در پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس حماسهآفرینی زیادی داشته و دست کم ۴ هزار شهید، افزون بر این ۱۳ هزار جانباز و یک هزار و ۱۷۸ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و به یقین نوشتن از این شهیدان که مقام و منزلت الهی داشته و در پیشگاه خداوند متعال رزق و روزی میخورند کاری سخت و دشوار بوده اما بیان ویژگیهای شخصیتی این حماسهسازان تاریخ میتواند درس و الگویی برای نسل جوان و آینده کشور باشد.
هفته دولت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره سرمایههای عظیمی چون شهیدان رجائی، باهنر و ۱۲۵ شهید کارمند گلستان یکی از راههای اشاعه و ترویج ارزشها در جامعه بوده که برای این مهم در گفت و گویی با خانواده و دوستان، سالها پس از شهادت شهید عشق «اسماعیل صلبی» کارمندی الگو در نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختیم.
همسر شهید اسماعیل صلبی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: سال ۱۳۵۶ در زمان ازدواج فقط ۱۷ سال داشتم که به خرمشهر رفتیم شوهرم در زمان پهلوی نظامی بود و در آن دوران سخت زندگی خداوند یک پسر به ما هدیه داد زمانی که فرزندم مریض شد همسرم ۱۰ دقیقه دیر به کارش رسید که بازداشت شد و یک هفته هم برای این جملهاش «که ما هم خدایی داریم» بندرعباس زندانی شد.
شمسی دودانگی افزود: به خاطر اینکه اهل قرآن و مسجدی بود همیشه در اداره اذیتش میکردند و در آن زمان زندگی سختمان همراه با دلهره و اضطراب زندانی کردن آقای صلبی بود.
وی اظهار داشت: پس از انقلاب اسلامی و شروع شدن جنگ تحمیلی برگشت ما از خرمشهر به گرگان رقم خورد.
وی بیان کرد: اخلاقش خیلی خوب و مهربان بود دل یک روز تنها گذاشتن زن و فرزندش را نداشت ولی اسم جبهه که آمد میگفت «کار و حکم خدایی است و باید بروم» در این سالها هیچ فردی را به این خوبی، مهربانی و خانواده دوستی دیگر ندیدم.
این همسر شهید والامقام گفت: به یقین خداوند مهربانی که شهیدان را به جبهههای حق علیه باطل کشانده به عهد و پیمان خالصانه شهدا آگاهتر و امیدواریم ما هم مسیر آنها را ادامه دهیم.
خانم دودانگی اظهار داشت: در سالهای پس از شهادت همسرم همیشه احساس کرده که اسماعیل در کنارمان زنده بوده و با ما وی بیان کرد: زندگی میکند که باعث شده هیچوقت در زمان تربیت و پرورش فرزندانم احساس تنهایی نداشته باشم.
وی افزود: اسماعیل بعد از درد و دلهایم از مشکلات در بیشتر زمانها در خواب و بیداری کمکم میکردند.
شفای دختر بدحال شهید صلبی
همسر شهید صلبی می گوید: دختر کوچکم که فقط هشت ماه در زمان شهادت پدرش داشت، یک شب خیلی مریض و بدحال بود که دکترها با دیدنش گفتند غدهای در شکمش بوده و باید صبح زود تهران بروید از دست ما کاری برنمیآید؛ تمام شب تنهایی بالا سرش با گریه نشسته بودم که یهو دیدم بلند شده می گوید «مامان جونم همین آقاهه بود که گفت من بابای تو هستم و منو بغل کرده و برده حرم امام رضا (ع) و دوتا گیلاس داد و گفتش باباجون دیگه خوب شدی! مامان من خوب شدم!» نگاه کردم دیدم دیگر هیچ تبی نداره و تب شدیدش برطرف شده است صبح بردمش بیمارستان پنج آذر تا بعد جلسه دکترها به تهران منتقل کنند، که دکتری اعلام کرد «خانم صلبی ما دیروز یک غده در شکمش بود ولی امروز هیچی نیست» دخترم شفا پیدا کرده بود.
خانم دودانگی افزود: خدا را شاکرم دو دختر و دو پسرم مانند خود شهید صلبی خوب، مهربان، مومن، نمازخوان، حقشناس و با بهترین اخلاق بزرگ شده که باعث دلگرمی و افتخار من است.
وی اظهار داشت: اوایل زندگی در خرمشهر کارمند گمرک بوده و پس از آن سه سال در نوشهر مشغول فعالیت شده و پس از آن گرگان انتقال یافت که در همه این مکانها کارمند نمونه برای همکارانش بود.
وی بیان کرد: اضافه کار بسیاری انجام داده ولی هیچوقت هزینه آن را دریافت نمی کردند کار اداره را حتی در خانه هم انجام میدادند تا حقی برگردنشان نماند.
خانم دودانگی افزود: حقالناس و بیتالمال را خیلی رعایت میکردند و امیدوارم کارمندان و فرزندانم هم در زمان حاضر همانند شهید والامقام گول میزهایشان را نخورده و خیانت نکنند و راه شهید را ادامه دهند.
زکیه صلبی دختر بزرگ شهید اسماعیل صلبی در گفت و گو با ایرنا گفت: زمان شهادت پدرم چهار ساله بودم و متاسفانه هیچ خاطرهای از پدرم در ذهنم نیست چون همان چهار سال هم بیشتر در جبهه حضور داشتند.
وی اضافه کرد: وقتی که برای اولین بار وصیتنامه ایشان را خواندم بوی پدرم را میداد بوی خاطراتی که هیچوقت با پدرم نداشتم.
وی بیان کرد: خیلی به نماز جمعه، نماز اول وقت، حجاب و قرآن سفارش کرده بودند که در تمام این سالها سعی در رعایت کردن این موارد داشتم.
دختر این شهید گرانقدر افزود: مهم ذات افراد بوده شاید خاطرهای نداشته ولی ژنتیکی به تمایلات الهی و معنوی ایشان گرایش پیدا کردیم.
وی اظهار داشت: مادربزرگم قبل از فوت همیشه در خاطراتش از پدرم به اهل مطالعه بودن، صداقت، راستگویی و زلال بودن ایشان یاد میکردند.
وی بیان کرد: قفسه کتابخانه پدرم بوی افکار پدرم را میدهد که چقدر به مطالعه اهمیت میدادند کتابهایی به رنگ شهید مطهری و دستغیب که در زندگی ما هم این کتابخوانی نفوذ پیدا کرد و همان راه را رفتیم.
زکیه صلبی گفت: خیلی زمانها در زمان مشکلات و شادیهای ما شاید جسمش کنارمان نبوده ولی یقین دارم همیشه در کنارمان بوده و ما را راهنمایی می کند و احساس میکنیم همیشه در کنارمان حضور دارد.
وی اظهار داشت: پدرم با توجه به گفته های اطرافیانم بسیار خانواده دوست بوده است.
وی بیان کرد: در زمان ازدواجم جسم پدر در کنارم نبوده ولی در همان زمانهایی که خیلی به حضورش احتیاج داشته خوابش را دیدم.
دکتر محمدعلی صلبی پسر بزرگ شهید اسماعیل صلبی در گفت و گو با ایرنا گفت: شهید اسماعیل صلبی، سوم آبان ماه ۱۳۳۶ دوران ابتدایی در روستای «سرطاق» از توابع شهرستان بندرگز در غرب گلستان به سپری کرده و به پدربزرگم حسن و مادربزرگ شهربانو در کشاورزی و معیشت کمک می کردند، سپس به سربازی اعزام و بعد برگشت به استخدام گمرک خرمشهر درآمده و سپس ازدواج کرده و پس از چند سالی به دارایی گرگان انتقال یافتند.
وی که در زمان شهادت پدر ۱۰ ساله بوده افزود: پدرم چهارم دی ماه۱۳۶۵ همراه عمویم «سردار محمدنقی صلبی» در شب عملیات کربلای چهار بعد سالها مجاهدت در صحنه انقلاب به شــهادت رســیدند.
وی اظهار داشت: در کنار ظاهر جدی در کار با هیکل تنومند ورزشی بسیار آدم خوشقلب، خوشخنده، مردمدار، خانواده دوست، اهل صله رحم، سرکشی به خانوادهها، دوستان و مجروحان جنگی بودند.
وی بیان کرد: در شرایط سخت اقتصادی زمان جنگ تحمیلی و با وجود مشکلات ایشان نشکسته و غمگین نشدند.
پدرم بارها عنوان میکرده «این میزهای ما خون شهدای جبهه بوده، حواسمان باشد کارمان را درست انجام داده تا تلاشهای آنها هدر نرود»
دکتر صلبی می گوید: پدر بزرگم بارها در خاطراتش می گفت «اسماعیل با وجود علاقه شدید به زن و بچه به جبهه می رفتند» و این به یقین فقط یک عشق الهی ایشان را به این مسر هدایت می کرد.
وی اظهار داشت: یکی از خصلت های ویژه کارمندی پدرم در گمرک خرمشهر و دارایی گرگان اشراف به کار، منظم، موشکاف دقیق، مقید بودن و عدالت محوری در همه امورات بود.
وی تاکید کرد: در دولت بنی صدر، دولت شهید رجایی و رهبر معظم انقلاب اسلامی مشغول به کار بوده و بارها عنوان کرده «این میزهای ما خون شهدای جبهه بوده، حواسمان باشد کارمان را درست انجام داده تا تلاشهای آنها هدر نرود»، پدر مقید به درست انجام دادن کارها برای خدا بوده است.
پسر بزرگ شهید صلبی افزود: در خاطراتش بارها شنیدهام که گفتهاند «مسائل جناحی را در کارهایتان راه ندهید، مملکت به درست انجام دادن کارها دارد» و در زمان حاضر هم ما مامور به درست انجام دادن کارها، منظم، مقید و تلاش برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم.
وی اظهار داشت: حضور ایشان در مالیات منجر به این بود که دیگران خطا نکنند و اگر کارمند امروز بود تمام تلاشش برای بوده که آسیبی به نظام وارد نشود.
وی بیان کرد: پدرم نزدیک شهادت زمانی که در خانه قرآن می خواند به آیه ای درباره قیامت رسید، مادرم را صدا کرد و همراه با گریه گفت «قیامت کوه ها متلاشی میشود و خیلی سخت است» .
این پسر شهید اضافه کرد: پدرم مرا همیشه به نماز جمعه و محیطهای مذهبی میبرد و دوستانش می گفتند فلانی چرا پسرت را آوردی؟ در جواب می گفتند «بچه باید از کودکی با نماز آشنا شود و بداند به چه راه درستی برود».
وی اظهار داشت: آخرین باری که پدرم قبل از عملیات برگشته، صبح بیدار شده و رفتم نان بگیرم چون خیلی وقت بود که ایشان را ندیده بودم با شور، ذوق و شوق مسیر نانوایی تا خانه را دویده و چندین بار زمین خورده وقتی به خانه برگشتم دیدم لباسم پاره و خونی است.
وی افزود: این دفعه با همه همکاران، دوستان، فامیل و آشنایان خداحافظی و حلالیت گرفته چون ظاهرا زمان شهید شدنشان را می دانستند.
دوست این شهید گرانقدر در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: به واسطه برادر بزرگش شهید محمدنقی صلبی با ایشان آشنا شدم و در فتحالمبین و «دشت عباس» با یکدیگر بودیم.
سیدجعفر قاسمی افزود: جسور، نترس، شجاع، خونگرم، دوست داشتنی و وفادار بود.
وی اظهار داشت: شهید اسماعیل صلبی خیلی مخلص بود و هر چه داشت در طبق اخلاص گذاشته و بیشک از جان گذشتگی و ایثار ایشان بزرگ ترین نمونه آن است.
وی بیان کرد: از ویژگی های مثبتی که همیشه در ذهنم جاودانه مانده اخلاق خوب، پرمهر و محبت بودنش بود که خیلی ایشان را در نزد همه دوستداشتنی میکرد.
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس گفت: تزریق فرهنگ اخلاق و رفتار شهیدان به یقین نهضت فرهنگی جامع و همگانی میخواهد که به جوانان ما این فرهنگ تزریق شود.
قاسمی افزود: بهترین جنبه تبلیغی فرهنگ شهدا در قشر جوان و نوجوان و نسل پس از انقلاب به یقین درست عمل کردن است.
به گزارش ایرنا، استان گلستان از تنوع قومی؛ مذهبی و نژادی با آداب و فرهنگ های گوناگون برخوردار است ولی همه آنها به سرزمین خود عشق می ورزند و در اعتلای وطن هم نظرند که جلوه گری آن در هشت سال دفاع مقدس بخوبی نمایان است.
از لحاظ فراوانی شغل بیشترین شهدای گلستان را قشر کشاورز با بیش از ۶۰۰ شهید تشکیل می دهند و پس از آن دانش آموز با ۵۳۱ شهید، کارگر با ۴۰۰ شهید، پاسدار با بیش از ۳۰۰ شهید، ارتشی با ۲۰۰ شهید و کارمند با بیش از ۱۲۵ شهید است.
همچنین بیشترین شهدای اعزامی استان گلستان از یگان ارتش جمهوری اسلامی ایران با یک هزار و ۴۰۰ شهید، بسیج با یک هزار و ۲۰۰ شهید، سپاه پاسداران نزدیک به ۸۰۰ شهید و ژاندارمری حدود ۲۰۰ شهید بوده است.
استان گلستان بیشترین شهدا را سال ۱۳۶۵ با ۸۰۰ شهید داشت و ناگفته پیداست که در این سال عملیات های بزرگی همچون کربلای چهار و پنج صورت گرفت.
محل شهادت شهدای استان گلستان در ۷۷ منطقه جنگی ثبت شده که بیشترین فراوانی با نزدیک به ۴۰۰ شهید در شلمچه، بیش از ۲۵۰ شهید در مریوان، بیش از ۲۰۰ شهید در منطقه فاو عراق و حدود ۲۰۰ شهید در پاسگاه زید عراق بوده است.
شهدای استان گلستان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون (سال ۱۳۹۸) حدود ۴ هزار شهید است که بیشترین آن با یک هزار و ۴۰۰ شهید از شهرستان گرگان و سپس ۵۰۳ شهید از گنبدکاووس هستند.