تهران- ایرنا- کارگردان مستند «رویاها دم صبح» گفت: یادم می‌آید برای عکاسی به روستاها می‌رفتم، وقتی با اهالی روستا حرف می‌زدم و از تجربیاتشان به من می‌گفتند فهمیدم فرهنگ یعنی چه، آنجا متوجه شدم که در مستند همه چیز واقعی است و آنچه ثبت می‌شود، روند ارتباطی تو با مردم است.

به گزارش ایرنا از روابط عمومی موزه سینما، موزه سینمای ایران در ادامه انتشار سلسله برنامه‌های تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز مهرداد اسکویی فیلمساز مستند و عکاس بخش‌هایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید.

مهرداد اسکویی با بیان اینکه متولد ۲۱ شهریور ۱۳۴۸ در تهران است و خوشحال است از اینکه بعدها این روز به نام روز ملی سینما نام‌گذاری شد، گفت: ما زندگی متوسطی داشتیم، هم درس می‌خواندم و همزمان در کودکی وارد عرصه تئاتر شدم.

وی ادامه داد: بازیگری تئاتر به من کمک کرد تا به فضای هنر نزدیک شوم و اولین فیلمم را با نام تولدی دیگر با فروش کتاب‌هایم بسازم. با فروش کتاب‌هایی که داشتم فیلم‌های ۸ میلی‌متری می‌خریدم و فیلمم تولدی دیگر را با کمک دوستانم امیر پوراکبری به عنوان فیلمبردار و رسول دباغ به عنوان فیلمنامه‌نویس ساختم؛ فیلمی با موضوع کودک به صورت مستند داستانی.

این مستندساز ادامه داد: وقتی اولین فیلمم را ساختم و اولین بار تصویر بزرگ را روی پرده سینما دیدم، احساس کردم تئاتر را خیلی دوست دارم اما در تئاتر در نهایت نوشته‌ای را بازی می‌کنم و دلم می‌خواست خودم کاری را بوجود آورم. با ساخت اولین فیلمم فکر کردم دریچه‌ای رو به من باز شده تا جهان سینما را شکل دهم به همین دلیل به سراغ عکاسی رفتم. عکاسی به من با دوربین آشنا شدن مردم را آموخت. یادم می آید برای عکاسی به روستاها می‌رفتم وقتی با پیرزن‌ها و اهالی روستا حرف می‌زدم از تجربیاتشان به من می‌گفتند و آنجا بود که من فهمیدم فرهنگ یعنی چه، آنجا متوجه شدم که در مستند همه چیز واقعی است و آنچه ثبت می‌شود، روند ارتباطی تو با مردم است.

کارگردان مستند رویاها دم صبح درباره نحوه شروع فیلمسازی مستند خود گفت: در دانشگاه کارگردانی سینما خواندم و شاگرد اساتیدی چون هوشنگ طائری، خسرو سینایی، اکبرعالمی، شهاب‌الدین عادل، جابرعناصری، بهمن فرمان‌آرا و خانم ها جدی‌کار و بزرگمهر و همچنین بزرگمهر رفیعا که در شکل گیری نگاه متفاوت من به سینما نقش زیادی داشت. از آنجا کم‌کم به سمت سینمای مستند رفتم و متوجه شدم باید به سمت جهانی متفاوت پیش بروم. نگاه متفاوتی به زندگی مردم داشته باشم و آن‌چه می‌دانم از بین می‌رود را ثبت کنم.

اسکویی ادامه داد: به همین دلیل مستندهای اولم را در ترکمن‌صحرا آرام‌آرام شروع کردم و دلم می‌خواست پایان‌نامه‌ام را در این مورد ارائه بدهم. در این راه یکی از اساتیدم من را به سمت فیلم‌های داستانی سوق داد. بعد از ساخت مستند خانه مادری‌ام مرداب فهمیدم فیلمساز مستند هستم و دیگر فیلم داستانی نخواهم ساخت.

اسکویی درباره علاقه خود به فیلمسازی بلند نیز گفت: همزمان با عکاسی، فیلمسازی را جدی‌تر ادامه دادم و وسوسه شده بودم فیلم داستانی بلند بسازم و جزء اولین کسانی بودم که در آن زمان مجوز فیلم بلند گرفتم. یکی از کسانی که مشاوره‌هایش روی زندگی من بسیار تاثیر گذاشت، بابک کریمی بود. به او گفتم عاشق سینمای مستند هستم اما فکر می‌کنم کسی آن را نمی‌بیند به همین دلیل می‌خواهم فیلم داستانی بلند بسازم. او گفت اگر به سمت سینمای داستانی بروی ممکن است کارگردان متوسطی شوی چون دلت پیش سینمای مستند است؛ تاکنون فیلم‌های کوتاه مستند ساختی و دیگر کافی است از این به بعد روی فیلم‌های مستند بلندتر از ۵۲ دقیقه  برنامه‌ریزی انجام بده و من همان موقع از پس بَرقع را شروع کردم.

وی درباره علاقه خود به جمع‌آوری اسناد تصویری نیز گفت: در حال حاضر دلتیالوژیست هستم و کارت پستال‌های تصویری- تاریخی ایران از دوره قاجار و همچنین عکس‌های تاریخی ایران از دوره قاجار تا اوایل انقلاب را جمع‌آوری می‌کنم. از بیش از ۵۰ کشور، کارت پستال‌های تاریخی با موضوع ایران، جهان اسلام و عکس‌های تاریخی با موضوع ایران را جمع آوری کرده‌ام و حتی اگر خریداری می کنیم.

وی ادامه داد: موضوع جالب تر این است که خود مردم آلبوم‌ عکس هایشان را در اختیار ما قرار می‌دهند و ما به اسم خودشان آنها را اسکن می‌کنیم و عکس‌ها را به خودشان برمی‌گردانیم. کار من و همکاران پژوهشگرم به عنوان مرکز میراث تصویری مانند موزه سینما که بر روی تاریخ تصویری ایران از منظر سینما کار می کند ما به عنوان یک جای کوچک و مستقل روی تاریخ عکاسی و تاریخ کارت پستال‌ها کار می‌کنیم.

اسکویی در پایان بیان داشت: تا روزی که زنده هستم برای هر چه بالنده شدن سینمای ایران در شاخه مستند تلاش می‌کنم.