تهران- ایرنا- سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران در گفت‌وگویی صریح و بی‌پرده ضمن پاسخ مستند و متقن به ۳ اتهام منتقدان این گروه نمایشی گفت: اپرای عاشورا تنوری اپرای ملی و سند اثبات هویتِ هنر ایرانی است.

به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا؛ عرصه فرهنگ و هنر ایران‌زمین همواره یکی از اصلی‌ترین بسترها برای انتقال شعائر، آیین‌ها و آداب‌ورسوم آمیخته با دین اسلام در میان عموم مخاطبان کشورمان به شمار می‌رفته است. برهمین اساس است که بنا بر آمار و اقوال مختلف و متعدد کارشناسان و پژوهشگران؛ آثار مذهبی در هر ساحتی از جمله عرصه هنرهای نمایشی، بیشترین میل و اقبال را از سوی عموم مخاطبان همواره به خود جذب کرده‌اند.

گروه تئاتر عروسکی آران به سرپرستی بهروز غریب‌پور که از سال ۱۳۸۳، طی دو دهه اخیر به شکل مستمر با محوریت داشته‌های هویت‌بخش و معرفت‌افزایِ جهانِ ادبیتِ ادبیات کشورمان؛ و با اتکا به آثار شاعران و نویسندگان بزرگ و بلندآوازه ایران‌زمین که عرصه‌ شهرت آن‌ها سرتاسر گیتی را درنوردیده است؛ تلاش کرده تا با تولید اپراهای عروسکی فصلی متفاوت و متمایز از هنر، خلاقیت، فرهنگ، تمدن و ادبیات کشورمان را به مخاطبان داخلی و جهانی ارائه دهد.

یکی از درخشان‌ترین آثار این گروه که سومین تولید نمایشی گروه تئاتر عروسکی آران نیز به‌شمار می‌رود؛ اپرای عروسکی عاشورا است. نمایشی که در قالب شیوه اپرای عروسکی با وامداری تام و تمام به هنر تعزیه و روزآمد کردن آن براساس استانداردهای گونه نمایش اپرایی و تلفیق آن با هنر و تکنیک نمایش عروسکی ماریونت (عروسک‌های نخی)؛ نخستین بار سال ۱۳۸۶ تولید شد.

اپرای عروسکی عاشورا؛ طی قریب به ۱۵ سال اخیر هرسال به فراخور ایام ماه محرم و صفر اجرای عمومی خود را در داخل و خارج از کشور به صحنه برده است. چه آن‌که یکی از مهم‌ترین توفیقات عرضه این اثر نمایشی؛ درخشش در کشورهای ایتالیا، فرانسه و لهستان بوده که توانست سهم بالایی در معرفی کهن‌ترین هنر نمایش آیینی ایران -تعزیه- در قالب و بستری جدید و متفاوت (اپرای عروسکی) به مخاطبان جهانی داشته باشد.

به بهانه پانزدهمین سال اجرای اپرای عروسکی عاشورا به کارگردانی بهروز غریب‌پور و اثر تولیدی گروه تئاتر عروسکی آران که محرم امسال در تالار وحدت به صحنه رفت؛ درباره کم‌وکیف این اثر نمایشی؛ سیر تحول و تطور آن طی ۱۴ سال اخیر و داشته‌های هویت‌بخش آن برای هنر ایرانی در ابعاد ملی و بین‌المللی با او به گفت‌وگویی صریح و بی‌پرده نشستیم.

غریب‌پور در فرازی از این گفت‌وگو به تعدادی از انتقادها و به زعم و گفتار او «اتهام‌هایی» که به گروه تئاتر عروسکی آران وارد شده‌است برای نخستین بار به شکل مستند و متقن پاسخ می‌دهد. این فصلی متفاوت و متمایز از این گفت‌وگو را برای مخاطبان با خود به‌همراه دارد.

برخورد و بازخورد مخاطبان جهانی با اپرای عاشورا غیرقابل وصف است

اپرا یک عنوان عام در جهان است و شامل هر نوع نمایشی می‌شود که سه امتیاز قطعی «متن منظوم»، «موسیقی درونی و بیرونی اجرا» و از «خواننده-بازیگرانِ ایفا کننده نقش‌ها» داشته باشد. تعزیه این سه ویژگی را دارد

جناب غریب‌پور سال ۱۳۸۸؛ هم‌زمان با تولید اپرای عاشورا در اولین گفت‌وگوی رسانه‌ای خود با ایرنا به این نکته اشاره کردید که «اپرای عاشورا تعزیه ایرانی با رویکرد جهانی است»... در سیر تاریخ طی شده، چه مواردی به این اپرا افزوده شده است؟ طی اجراهای جهانی که پشت سر گذاشتید، این نمایش چه تأثیری بر مخاطبان جهانی داشت که بار دیگر شما را بر آن داشت تا در قرن جدید خورشیدی آن را به صحنه ببرید؟

پیش از هر چیز از یادآوری آن مصاحبه بسیار سپاس‌گزارم! اپرا یک عنوان عام در جهان است و شامل هر نوع نمایشی می‌شود که سه امتیاز قطعی «متن منظوم»، «موسیقی درونی و بیرونی اجرا» و از «خواننده-بازیگرانِ ایفا کننده نقش‌ها» داشته باشد. تعزیه این سه ویژگی را دارد.

بسیاری از آثار شعرای ما؛ داستان‌هایی که فردوسی یا نظامی سروده‌اند، شایستگی این را دارند که تبدیل به اپرا شوند. دلیل آنهم گفت‌وگو، همراه با توصیفی تصویری است. این قابلیت در ادبیات ما وجود داشته و دارد. به‌همین دلیل می‌گویم اولین «لیبراتونویس» (لیبرانور به معنای اپرانامه؛ متن‌آوازها یا همان گفتارهایی است که در یک نمایش اپرا به‌کار می‌رود) ایران فردوسی ‌است. تمام داستان‌های او را که نگاه می‌کنیم، این ویژگی‌ها را در آن می‌بینیم. شاهنامه ۱۸ داستان تراژیک دارد که با دخل‌وتصرف دراماتیک می‌توانیم آن را به اپرای صحنه‌ای بدل کنیم. همانگونه که نخستین اثر نمایش اپرای عروسکی گروه آران «نمایش رستم و سهراب»، برگرفته از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که در سال ۱۳۸۳ تولید شد.

اما تصوری وجود دارد بین آهنگ‌سازان پیش‌از انقلاب که اگر ما بخواهیم اپرا اجرا کنیم؛ باید قطعاً از فرمول‌ها و مختصات اپرای غربی استفاده کنیم. با صدای بلند می‌گویم که این تصور دل‌نشین نیست! فکر کنید که غزل حافظ یا غزل سعدی را به شیوه «بل‌کانتو» اپرایی (خواندن اشعار به شیوه اپراهای کلاسیک ایتالیایی) بشنوید!! طبیعی است که این دو موسیقی در تباین و تکمیل کننده هم هستند. می‌بایست آن‌چه که از غزل حافظ؛ سعدی یا اشعار شاهنامه خوانده می‌شود براساس ردیف آوازی و دستگاه‌های موسیقی ایرانی باشد.

عزیه این زیبایی را دارد. بر همین اساس است که معتقدم تعزیه گنجینه ملودی‌های ایرانی است. و این نویسندگان و تعزیه‌گردان گمنام؛ ملودی‌ها را می‌گرفتند، ماندگار می‌کردند و نسل به نسل منتقل کرده‌اند. ما در ایران نزدیک به ۴۰۰ سال است که تعزیه داریم. نمایشی آئینی که خواننده-بازیگران در آن ایفای نقش می‌کنند.

داستان‌های مختلفی از آدم ابوالبشر تا تعزیه تیمور لنگ.... حتی در زمان ناصرالدین‌شاه و پس‌از ترور او شاهد تولید تعزیه‌ای با آن مضمون بودیم. یعنی تا این حد این هنر و هنرمندانش به‌روز عمل می‌کردند.

بسیار این تصویر را دیدم که مخاطبانی که از اسلام، داستان‌ها و وقایع اسلام خبری نداشته‌اند بعد از دیدن این نمایش به پهنای صورت اشک می‌ریختند!!

من از سومین اثر گروه تئاتر عروسکی آران -اپرای عاشورا- تصمیم گرفتم اپرای ملی ما ملهم از شاعرانِ گمنامِ تعزیه‌گردانانی باشد که قرن‌ها براساس قالب موسیقایی ایرانی آواگری کرده‌اند. حاصل آن نگرش به تولید اپراهای «مولوی»؛ «حافظ»؛ «خیام»؛ «سعدی»؛ «اپرای عشق، شیخ صنعان و دختر ترسا»؛ «لیلی‌ومجنون آذری» بر اساس متن و ملودی «اوزیر حاجی‌بیگف» و آثار دیگری منتج شد که تمامی آنها را بارها  در داخل و خارج از کشور به صحنه بردیم.

خوشبختی ما آن است که وقتی آن آثار را در جشنواره‌ها و مجامع هنری جهان ارائه می‌دادیم با تحسین و شگفتی مخاطبان بین‌المللی مواجه می‌شدیم. یکی از آثار ما که در تمام کشورهایی که به صحنه رفته است فوق‌العاده مورد توجه قرار گرفته اپرای عاشورا است. اپرای عاشورا در فرانسه، ایتالیا و لهستان اجرا شده‌است. جالب این است که بعد از اجرا در لهستان؛ زمانی که بسیاری از کارشناسان در نشست‌های تخصصی، علمی و هنری گروه نمایش عروسکی آران شرکت داشتند؛ تصورشان آن بود که این نوع اجرا -اجرای عروسکی تعزیه- همان تعزیه اصلی است. تصورشان آن بود که هنر اپرای عروسکی؛ ۴۰۰ سال قدمت دارد. وقتی برای آن‌ها توضیح دادم که این هنر در امتداد یک سنت۴۰۰ ساله است اما خودش هنری جوان است، پس‌از سال‌های انقلاب پا به عرصه وجود گذاشته و پیش‌از آن چنین هنری نداشتیم؛ بسیار بر تعجب و شگفتی آن‌ها افزوده می‌شد.

همچنین برخورد و بازخورد مخاطبان جهانی با حادثه کربلا و واقعه عاشورا بسیار شگفت‌انگیز بود. طبیعی است که این اثر تأثیرش را بر مخاطبان جهانی خود نیز بسیار قدرتمند گذاشته است.

بسیار این تصویر را دیدم که مخاطبانی که از اسلام، داستان‌ها و وقایع اسلام خبری نداشته‌اند بعد از دیدن این نمایش به پهنای صورت اشک می‌ریختند!! به‌همین دلیل می‌گویم پس‌از اپرای عاشورا؛ تئوری اپرای ملی توسط گروه عروسکی آران شکل گرفت. منِ بهروز غریب‌پور افتخار می‌کنم که این سعادت نصیب من شده‌است.

تئاتر ایران نباید مقلد باشد

اجرای اپرای عاشورا که در تالار وحدت به صحنه رفت نه‌تنها در ایران که در کره زمین اجرایی منحصربه‌فرد است!

از جمله پایانی شما وام می‌گیرم. یعنی تئوری اپرای ملی! طی قریب به دو دهه اخیر و ذیل فعالیت‌های گروه تئاتر عروسکی آران؛ اگر شاهد تولد اپرای ملی ایران نبودیم آیا خلائی در سیر تحول تئاتر کشورمان ایجاد می‌شد؟

با صراحت می‌گویم اگر گروه تئاتر عروسکی آران متعلق به یکی از کشورهای اروپایی بود؛ مردم و مسئولان فلان کشور اروپایی تا به امروز تمام کره زمین را با آن طی کرده بودند!! اجرای اپرای عاشورا که در تالار وحدت به صحنه رفت نه‌تنها در ایران که در کره زمین اجرایی منحصربه‌فرد است! دلیل آن هم بسیار واضح است. همین گفت‌وگوی من و با شما یا تصاویری که از اجرا تهیه کرده‌اید را به همه نشان دهید و ببینید در آلمان؛ ایتالیا؛ انگلیس یا امریکا چنین گروهی و چنین شیوه تولیدی وجود دارد یا خیر؟!

مسئولان فرهنگی ما در یک دوره‌ای به سفرهای خارجی گروه ما بها دادند. اما بعد دیگر اصلاً خبری نبود! ما یک محصول منحصربه‌فرد فرهنگی را پدید آوردیم. حال مساله آن است که خود من باید از آن صحبت کنم. رسانه ملی ما کجاست؟ باز هم خدا را شاکریم که در دولت جدید مسئولان فرهنگی این تعهد را بر عهده گرفتند و برنامه‌ریزی کردند. به تازگی با تغییر مدیریت بنیاد فرهنگی-هنری رودکی و رویکردی که آقای زین‌العابدین دارند که پیشتر در رسانه ملی نیز تجربه مدیریت داشتند با این نوع اجرا در تالار وحدت موافقت کردند.

کافی است بدانید برای ساخت هر عروسک ۲۰۰ قطعه و وسیله لازم است. شما باید آن قطعات را کنار یکدیگر بچینید تا عروسک صاحب اعصاب، حرکت، کُنش و واکُنش باشد. حواس انسانی باید در عروسک بازتاب داشته باشد

از آن روز خوشبختانه حمایت از گروه تئاتر عروسکی آران تکرار می‌شود. همه ایران و جهان باید بدانند که اپرای ملی ما و گروه تئاتر عروسکی آران چه کارهایی کردند. همه باید بدانند که اتفاق بزرگی رخ داده است.

کافی است بدانید برای ساخت هر عروسک ۲۰۰ قطعه و وسیله لازم است. شما باید آن قطعات را کنار یکدیگر بچینید تا عروسک صاحب اعصاب، حرکت، کُنش و واکُنش باشد. حواس انسانی باید در عروسک بازتاب داشته باشدبگذارید کمی از تاریخ فعالیت‌مان با شما سخن بگویم. گروه ما برای اجرای اول مجبور شد تا عروسک‌هایش را در اتریش بسازد. یعنی آن تکنولوژی در ایران وجود نداشت. اما الان ما کارگاه ساخت عروسک داریم. کارگاه ساخت دکور و دوخت لباس داریم. در گروه ما متخصصان متعددی وجود دارد؛ ما نظام رتبه‌بندی بازی‌دهندگان داریم. امروز بازی‌دهنده ارشد؛ بازی‌دهنده اول و بازی‌دهنده‌های داوطلب داریم. این گروه ده‌ها نفر را در درون خود تربیت کرده‌ است.

الان ما در کارگاه خود می‌توانیم برای ساخت عروسک از خارج کشور سفارش بگیریم. می‌توانیم به تربیت نیروهای عروسکی نخی در جهان بپردازیم. چون این شیوه منحصربه‌فرد است. در دنیا کم‌تر گروهی حاضرند تا این کار را انجام دهند چرا که هنری بسیار دشوار و تخصصی است.

کافی است بدانید برای ساخت هر عروسک ۲۰۰ قطعه و وسیله لازم است. شما باید آن قطعات را کنار یکدیگر بچینید تا عروسک صاحب اعصاب، حرکت، کُنش و واکُنش باشد. حواس انسانی باید در عروسک بازتاب داشته باشد. به معنای دیگر؛ عروسک باید به گونه‌ای طراحی و توسط بازی‌دهندگان متخصص حرکت داده شود تا بازخوردش دربرابر احساسات، تمام مختصات احساسی و عاطفی یک موجود انسانی را در بَر بگیرد.نشان دادن این بازتاب بسیار دشوار است و این دشواری را متخصصان گروه ما و بازی دهندگان منحصربه‌فرد گروه تئاتر عروسکی آران در در پراگ، ایتالیا، فرانسه و بسیاری از کشورهای جهان نشان داده‌اند.

این تلخ است که «اسپایدرمن» و «بتمن» پسرخاله و پسرعمو کوکان امروزمان شده‌اند

با تمام این قدرت و منحصر به فرد بودن هنر اپرای ملی ایران باید عدم اعتمادبه‌نفس را میان هنرمندان کشورمان در عرصه‌ای جهانی از بین ببریم. تئاتر ایران نباید مقلد باشد.

در مورد خلاء نبود اپرای ملی و تولیدات گروه تئاتر عروسکی آران پرسیدید و گفتید که آن خلاء چیست؟ خلاء آنست که ما به شاعران، نویسندگان، به گذشته اسطوره‌ای و افسانه‌های ایرانی توجهی نمی‌کنیم.

شما امروز از یک بچه سوال کنید که رستم، سهراب یا تهمینه کیست؟ نمی‌داند! ولی از او درباره اسپایدرمن و بتمن و نظایری از این دست بپرسید... طوری پاسخ می‌دهد انگار پسرعمو و پسرخاله آن‌هاست!

نگاه کنید نزدیک به ۷۰ سال پیش «بلبل سرگشته» که یک قصه اصیل ایرانی است توسط علی نصیریان برای نمایش آماده می‌شود. تا به امروز از آن صحبت و به آن افتخار می‌کنیم. ارزش کار ما این است که بتوانیم نمایش ملی به وجود بیاوریم. از «بلبل سر گشته» تا به امروز ما به‌ندرت به این خط فکری توجه کرده‌ایم.

با صدای بلند می‌گویم؛ قصه‌های ایرانی؛ افسانه‌های مختلف ایرانی؛ اسطوره‌های ما باید به صحنه بیایند! شما امروز از یک بچه سوال کنید که رستم، سهراب یا تهمینه کیست؟ نمی‌داند! ولی از او درباره شخصیت‌های کارتونی بپرسید و ببینید چگونه به شما جواب می‌دهد! انگار اسپایدرمن و بتمن و نظایری از این دست پسرعمو و پسرخاله آن‌ها هستند!

من به طنز گفتم ولی واقعیت است. الان شرایط تئاتر ایران و هنرمندانش به گونه شده‌است که یک نویسنده در غرب سرفه کند این‌ها بلندگو جلوی او می‌گیرند!! درحالی‌که ما فراوان نویسنده‌هایی در کشور داریم که اگر به آن‌ها توجه شود دنیا را مبهوت هنرشان می‌کنند. همه این‌ها نیازمند حمایت است. ما چگونه هویت پیدا می‌کنیم از طریق همین اجراها است که هنرمند هویت پیدا می‌کند.

پاسخ غریب‌پور به منتقدان چیستی و ماهیت اپرای ملی!!!

اجازه بدهید برهمین عنصر هویت متمرکز شویم. امیدوارم از طرح این پرسش مکدر نشوید! دو رویکرد انتقادی نسبت‌به دو دهه فعالیت گروه تئاتر عروسکی آران وارد است. نخستین رویکرد آن است که عده‌ای معتقدند که با توجه به این مهم که هنوز ما در ایران تئاتر ملی نداریم چگونه گروه تئاتر عروسکی آران و خاصه بهروز غریب‌پور مدعی اپرای ملی است؟ یعنی این لفظ شما را بیشتر یک ادعا می‌دانند پاسخ شما چیست؟

چرا ما ادعا می‌کنیم اپراهای گروه تئاتر عرسکی آران ملی است؟ پاسخ روشن، واضح و شفاف است! از موسیقی ملی استفاده می‌کنیم. از خوانندگان ایرانی و ردیف‌های آوازی ایران استفاده می‌کنیم. از شعر ایرانی استفاده می‌کنیم. از گروه هنرمندان ایرانی استفاده می‌کنیم.

پس تمام این آثار نشان می‌دهد که ظرفیت اپرا را بالا بردیم. اگر این‌ها ملی نیست؟ حتی اگر بین‌المللی نیست؟ پس چیست؟!!!

افتخارمان آن است اگر کسی بخواهد بگوید فردوسی و شما برای او چه کرده‎اید؟ اپرای «رستم و سهراب» را نشان‌شان می‌دهیم! اگر بخواهند بگویند این عارف بزرگ که مزارش در قونیه است و ترکیه ادعا می‌کند که این برای ماست. شما چگونه ادعا می‌کنید که مولانا ایرانی است؟ ما می‌گوییم «اپرای مولوی» را داریم. اگر بگویند خیام را ادوار فیتزجرالد ترجمه کرد و به جهانیان شناساند. شما درمورد خیام چه کرده‌اید؟ می‌گوییم «اپرای خیام» را داریم و ببینید. اگر از سعدی، این شاعر فرزانه و جاودان سخن به میان می‌آید و می‌گویند اگر به نصایح او گوش می‌دادیم الان از اروپا هم جلوتر بودید! برای او چه کرده‌اید؟ آنها را به تماشای «اپرای سعدی» دعوت می‌کنیم.

یا اگر بگویند شما در مورد عشق، این مفهوم جهانی؛ ازلی و ابدی چه کاری کرده‌اید؟ می‌گوییم ما «اپرای عشق، داستان شیخ صنعان و دختر ترسا» را از حضرت عطار داریم. حتی وقتی به سراغ یک داستان شرقی مانند «لیلی‌ومجنون» رفتیم؛ اپرای آذری را به ایرانیان معرفی کردم.

پس تمام این آثار نشان می‌دهد که ظرفیت اپرا را بالا بردیم. اگر این‌ها ملی نیست؟ حتی اگر بین‌المللی نیست؟ پس چیست؟!!!

در درون گروه ما بسیاری از افراد تا جایگاه متخصص در حرفه خود تربیت شده‌اند. الان مدتی است مشغول تربیت اپرانویس -لیبراتو- هستم. سالها برای تربیت افاد متخصص تلاش کردم. امروز شاگردانی دارم که از اپرا به شکل تام و تمام شناخت دارند. می‌توانند لیبراتو بنویسند! چنین افرادی حتی در جهان هم کم هستند.

نگاه فست‌فودی؛ معضل نسل جوان هنرمندان امروز است

رویکرد منتقدانه دوم آن است ‌که در فاصله قریب به دو دهه فعالیت گروه تئاتر عروسکی آران و تولید اپراهای عروسکی؛ شاهد فعالیت دیگر گروه‌ها در این حوزه نیستیم تا فعالیت آنها سنگ محکی برای کیفیت تولیدات گروه و اپراهیا ملی شما باشد! آن منتقدان بر این مسئله اعتقاد دارند که نگاه بهروز غریب‌پور در شکل‌گیری گروه‌های تئاتر عروسکی برای تولید اپراهای عروسکی انقباضی و انحصاری است. رویکرد و پاسخ شما در این مورد چیست؟

امروز ما با نسلی روبه‌رو هستیم که آنها نسل فست‌فود هستند! همه‌چیز را به‌سرعت می‌خواهند و تابِ تحمل را ندارد

چه کسی گفته که اپرای عروسکی تولید و اجرا نکنند؟ چه کسی جلوی آن‌ها را گرفته است؟ مساله مهم آن است که این کار مشقت دارد. مثالی برای شما می‌زنم. این مساله دقیقا مانند آن است که شما به یکی از چهره‌های ورزشی -نام نمی‌برم- بگویید چرا هنوز تعداد گل‌های ملی شما بیشتر از همه بازیکنان جهان است؟

چرا؟!! به‌دلیل آن‌که زحمت کشیده و کار کرده‌است. به‌محض آن‌که شهرتی کسب کرده فوتبال، وزنه‌برداری و کشتی را کنار نگذاشته است. امروز ما با نسلی روبه‌رو هستیم که آنها نسل فست‌فود هستند! همه‌چیز را به‌سرعت می‌خواهند و تابِ تحمل را ندارد که مثل بهروز غریب‌پور بیایند و عمری از ۱۳۴۹ تا به امروز تنها و تنها بر نمایش ایرانی اعم از خیمه‌شب‌بازی؛ تخت‌حوضی و تعزیه متمرکز شده باشد! دنبال شهرت و درآمد نباشد و به یک حداقلی قناعت کند. اگر کسی را مثل من گیر آوردید قطعا اپرای ملی تعدد کارگردان و لیبراتو نویس خواهد داشت.

اما این عیب از گروه ما نیست که انحصاری است! به‌محض آن‌که گروه تئاتر عروسکی آران شکل گرفت خیلی‌ها به میدان آمدند و گفتند که می‌خواهیم از فضای تالار فردوسی استفاده کنیم. این که بسیار خوب بود.. پس چرا بعد از این ادعا ادامه ندادند و اثری را برای اجرا در این سالن تولید نکردند.

بگذارید به شما بگویم که من اتهام دیگری هم دارم!!! می‌گویند کارگاه دکور درجه یک بنیاد رودکی را بهروز غریب‌پور تبدیل کرده به یک سالن دائمی برای خودش! در پاسخ به آنها می‌گویم که هیج فضا و سالنی برای کسی نیست! همین تالار وحدت که ما اپرای عاشورا را در آن اجرا کردیم. کسی دیگر ساخته و حالا نیست! آن‌ها که پایه‌گذاری کردند، رفتند. همیشه هم همینطور بوده. نه در ایران در دیگر نقاط جهان هم همین بوده و هست و خواهد بود!

بنابرین من نهالی کاشتم. آن سالن درجه یکی که می‌گویند (تالار فردوسی) و کارگاه درجه یکی که می‌گویند ما از آنچه بود و آنچه شد فیلم داریم. آقای سام کلانتری آن را ساخته. مدت‌ها بدون استفاده و در حد خروبه بود. اینها حرف من نیست، شاهد تصویری وجود دارد.

اجرای «اکسپوز»؛ تحقق آروزی دیرین من و مخاطبان اپرای عروسکی بود

اپرای عاشورا دومین تجربه اجرای گروه تئاتر عروسکی آران در تالار وحدت است. در اخباری که برای اجرای این اپرا منتشر شده بود، مدام بر ویژگی منحصربه‌فرد این اجرا تأکید شده بود. در تولید اپرای عاشورا چه ویژگی منحصربه‌فردی لحاظ کردید که تالار فردوسی را برای اجرا کنار گذاشتید و نمایش خود را در تالار وحدت به صحنه بردید؟

من تالار فردوسی را رها نکردم. به همت آقای افضلی مدیرعامل پیشین بنیاد فرهنگی-هنری رودکی و آقای زین‌العابدین مدیر کنونی؛ تالار فردوسی تعمیراتی لازم داشت و از فرصت کرونا استفاده کردیم تا آن تعمیرات را انجام دهیم.

مدیر بنیاد رودکی به من گفتند نمی‌خواهی اپرای عاشورا را اجرا کنید؟ گفتم: «از خدایم است!... ۱۴ سال است که این نمایش را اجرا کردم. اما درحال‌حاضر تالار فردوسی به‌دلیل تعمیرات امکان اجرای اپرا ندارد.» گفتند: سالن دیگر؟ من گفتم: «تالار وحدت!»...

گفتند: می‌شود؟؛ گفتم: «بله می‌شود! من می‌خواهم این اجرا تحقق یکی از آرزوهای دیرینم باشد. می‌خواهم نمایش را به شیوه «اکسپوز» اجرا کنم. چرا که در تجربه اجرا در بسیاری از کشورها و حتی استان‌های ایران مدام مخاطبان از من می‌خواستند تا پشت صحنه اجرای این اثر را ببینند. من در این‌جا کاری کردم که تماشاگر هم پشت صحنه و هم صحنه را می‌بیند.»

فکر می‌کنم که اجرا به شیوه اکسپوز؛ چند امتیاز ممتاز و ویژه دارد. امتیاز نخست آنکه نشان ‌دادن هنر ۳۰ نفر از بازی‌دهندگان درجه یک ایران است. همه تماشاگران وقتی به دیدن این شیوه اجرا می‌آیند مات و مبهوت می‌مانند که این انسان‌ها چقدر باید متعهد باشند که اینچنین زیبا کار کنند.

امتیاز بعدی آن است که برای برخی از مخاطبان، آن اثر هنری الویت دوم یا سوم‌شان است و در درجه اول می‌خواهد شیوه تولید و اجرای بازی‌دهندگان و نظم بی‌نظیر آنها را ببینند. می‌خواهند ببینند که عزیزان من چه تلاش جانانه‌ای به خرج می‌دهند تا این اثر به صحنه بیاید.

هنرمندی که نتواند در راستا و امتداد پیشینیان خود قرار بگیرد محکوم به فناست

یکی از پدیده‌های زیبا در غرب آن است که هر چیزی را به‌روز می‌کنند. در مراسم خرافی خود نیز چنان عمل می‌کنند که انگار مسئله در ذات بشریت به شکل ازلی و ابدی وجود داشته است. ما هم باید چنین کنیم

امتیاز سوم آن است که من با عنایت به ساختار اجرای تعزیه در تکایا و تجربه مشارکت جمعی یک هیات در جریان برگزاری تعزیه را به وسیله اجرای اکسپوز به مخاطب ارائه می‌دهم. به بیان ساده‌تر کارآمد کردن، به‌روز کردن و مدرن کردن آن مشارکت را در این اجرا به تمام مخاطبانم نشان می‌دهم. این درواقع، ادامه و سنت اجرای تعزیه است.

با این کار ضمن پاسخ به آروزی دیرین خود و مخاطبانم با زبان تصویر گفتم که سنت اگر نتواند خود را به‌روز کند ازبین‌رفتنی است. اگر غذا؛ پوشاک یا حتی معماری باشد. شما باید قدرت به‌روز کردن را داشته باشید. قدرت به‌هنگام کردن روایت را باید داشته باشید.

یکی از پدیده‌های زیبا در غرب آن است که هر چیزی را به‌روز می‌کنند. در مراسم خرافی خود نیز چنان عمل می‌کنند که انگار مسئله در ذات بشریت به شکل ازلی و ابدی وجود داشته است. ما هم باید چنین کنیم. ما نه تنها سنتی خرافی نداریم که میراث دار تاریخ و تمدن ۷۰۰۰ ساله هستیم. این هویت، فرهنگ و شناسنامه معنوی ما  است. ما باید شب یلدای خود را جهانی کنیم. باید آیین‌ها و مناسک خود را جهانی کنیم.

چگونه است که در مکزیک می‌توانند «جشنواره مرگ» که متعلق به یک دوره کاملاً خرافی است را هنوز زنده نگه دارند و آن مراسم را برگزار کنند. آن را جهانی کنند و به واسطه آن هزاران هزار توریست را به کشور خود بکشانند و درآمدی سرشار بنا به یک سنت خرافی برای کشورشان به ارمغان بیاورند؟ ما که سنتی برخاسته از آداب، رسوم، آیین‌ها و دین‌مان داریم چرا باید نسبت‌به آن بی‌تفاوت باشیم؟ چرا نتوانیم سنت‌های خود را امروزی کنیم؟! پس می‌توانیم!!

هنرمندی که نتواند در راستا و امتداد پیشینیان خود قرار بگیرد محکوم به فناست. هنرمندی که فقط تقلید می‌کند؛ هنرمندی که فقط عناوین خارجی را کنار یکدیگر می‌گذرد؛ هنرمندی که به فرهنگ ما بی‌اعتنایی می‌کند محکوم به فراموشی است.

بر همین اساس است که معتقدم و بلند می‌گویم که در شیوه اجرای اکسپوز اپرای عاشورا شما می‌توانید همه آن امتیازات و مختصات را به‌روز شده و با تکنولوژی روز ببینید. احساس نکنید که این تکنولوژی غریب است. باور کنید که حتی آن تکنولوژی امروزین و مدرن نیز در خدمت و اندیشه مسبوق به سابقه‌ای تمدن ساز و پندین هزار ساله قرار گرفته است.

نسل امروز به میدان بیاید و کار کنند؛ با عشق و با علم به این‌که نتیجه خواهد داد

ممکن است در طرح پرسش‌های من نکته‌ای مورد غفلت قرار گرفته باشد یا شما در راستای صحبت‌های خود بر فرازی قصد تعریض یا تکمیل داشته باشید. به‌عنوان صحبت پایانی و جمع‌بندی این گفت‌وگو به آن اشاره بفرمایید...

حرف و شعار من آن است که اعتمادبه‌نفس خود را نه با غرور کاذب؛ با غروری که بتواند ماحصلش آثار ارجمند باشد در حوزه فرهنگ و علم به جهان نشان دهیم

زمانی‌که گروه تئاتر عروسکی آران برای اولین اجرا به خارج از کشور می‌رفت به ما می‌گفتند «این کار شما زیره به کرمان بردن است!»... گاه به نظر می‌رسد آن‌قدر اعتمادبه‌نفس در ایران پایین است که فکر می‌کنند هر چیزی ابتدا در غرب پدید آمده و بعد ما تقلید کرده‌ایم!

وقتی به خارج از کشور رفتیم و واکنش‌ها را دیدند؛ متوجه شدند که ما زیره به کرمان نبرده بودیم!! من به آن کسانی که به هر دلیل نسبت‌به گروه تئاتر عروسکی آران نگاه منفی دارند می‌گویم: «ما رفتیم و روی سکوی قهرمانی قرار گرفتیم و گفتیم؛ ما ملتی هستیم که چندین هزار سال تمدن داریم. ممکن است امروز آسیب‌هایی هم داشته باشیم؛ اما ازنظر آئین؛ آداب؛ اندیشه، عرفان، داستان‌گویی، غزل، شعر، موسیقی و... هنوز هم سردمدار جهان هستیم.

ما قهرمانانی مانند رستم، سهراب، تهمینه، رودابه، زال و سیمرغ داریم. ما شیخ صنعان و دختر ترسا داریم. چرا باید فکر کنیم که چیزی نداریم. حرف و شعار من آن است که اعتمادبه‌نفس خود را نه با غرور کاذب؛ با غروری که بتواند ماحصلش آثار ارجمند باشد در حوزه فرهنگ و علم به جهان نشان دهیم. نشان دهیم همان ملتی هستیم که از ۷۰۰۰سال پیش تا به امروز تمدن و شهرسازی داشتیم. به‌همین دلیل می‌خواهم بگویم نسل امروز کمی بیدار شوند؛ نگاه کنند؛ بخواهند و به هیچ وجه خود را منزوی نداند. به میدان بیاید و کار کنند. با عشق و با علم به این‌که نتیجه خواهد داد.

بدون امید ‌چیزی به دست نمی‌آید...

و در پایان چند کلمه را می‌گویم و اولین چیزی که به ذهن‌تان می‌رسد در پاسه بگویید:

«ایران»؟

غریب‌پور: تمام هستی من...

«بهروز غریب‌پور»؟

غریب‌پور: تمامِ عشق...

«اپرای ملی»؟

غریب‌پور: آرزویی که محقق شد...

«عاشورا»؟

غریب‌پور: تراژدی جاودانه...

«آینده»؟

غریب‌پور: درخشان...

«امید»؟

غریب‌پور: بدون امید ‌چیزی به دست نمی‌آید...