بهزاد فراهانی در بخش های اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم مصاحبه خود به بیان زندگی هنری خود در هنرهای تئاتر، رادیو و سریال های تلویزیونی پرداخته بود. بخش ششم و آخر گفت و گو با ایشان در پی می آید.
تفاوت های سریال های قبل از انقلاب با سریال های بعد از انقلاب چیست؟
قبل انقلاب سریالها فقط برای سرگرمی ساخته می شد.
یعنی سریال دلیر تنگستان هم برای سرگرمی ساخته می شد یا دائی جان ناپلئون؟
کارهایی که آقای پرویز کاردان می ساخت مثل سریال مراد برقی، برای سرگرمی بود و همین طور کارهای آقای پرویز صیاد. اما کارهایی که شما گفتید، آثار محترمی بودند و ارزش های لازم زمانه را داشتند.
نقشی هست که دوست داشتید بازی کنید اما نشد؟
یکی نقش آستروف در دایی وانیای آنتوان چخوف. دیگری نقش سرهنگ خسرو روزبه است که دلم می خواست آن را بازی کنم که نشد. خسرو روزبه را اصلا می شناسید؟
بله. سرهنگ علی زیبایی، بازجوی اصلی بازداشتشدگان حزب توده در ایران که بعدها به سفارش ساواک، کتاب کمونیسم در ایران نوشته، مدعی شده است که خسرو روزبه در بازجویی به قتل محمدمسعود سردبیر سرشناس نشریه مرد امروز اقرار کرده است...
چه حرف هایی! بله من هم شنیده ام. این حرف ها از جنس همان چرت و پرت های بعد از هر کودتایی است که توسط کودتاچیان بر سر زبان ها می افتد. خسرو روزبه رییس بخش مخفی افسران حزب توده بود. خسرو اصلا کاری به این مسائل نداشت. او خیلی بزرگتر از این حرف ها بود که بخواهد به ترور دست بزند. در ایدئولوژی حزب توده اصلا ترور نبود. این حزب بارها فدائیان اسلام را به خاطر ترور مقامات پهلوی تقبیح کرد. اصلا مگر ترور چیزی را عوض می کند؟
درباره خسرو همین بس که بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا ۳۷ در تهران زندگی می کرد تا فرزندانش را نجات دهد. ساواک شاهی نتوانست او را بگیرد. خسرو به داد خانواده ها و افسرانی که زندان بودند می رسید.
ارزشی که خسرو برای من دارد ناشی از فداکاری انسانی اوست. هر کسی مسوول آن چیزی است که می کند. وقتی شما اندیشه چپ را به من یاد می دهی و مرا سوسیالیست می کنی، هر بلایی سر من بیاید باید توانایی دفاع از من را هم داشته باشی. خسرو خیلی به این مسائل پایبند بود.
بحث ترور شد. صادق زیباکلام در جایی می گوید وقتی میخواستند میرزا رضا کرمانی ضارب ناصرالدین شاه را به جرم ترور شاه، اعدام کنند از او پرسیدند از وقتی پادشاه ایران را کشتی، افراد زیادی برای ملاقات با تو آمدند. از بین حرف هایی که از این اشخاص شنیدی آیا صحبتی بود که تو را به فکر فرو برد؟ میرزا رضا ابتدا می گوید خیر ولی بعد از کمی فکر صحبت می کند و می گوید: ناصر الملک، نایب السلطنه حرفی به من زد که به فکر فرورفتم. به گفته زیباکلام، ناصر الملک همان زمان در قرن ۱۹ در دانشگاه آکسفورد در رشته های اقتصاد، تاریخ و فلسفه درس خوانده بود. او گفت: وقتی داشتی سایه خدا را میزدی، فکر کردی کدام نادر پشت دروازههای تهران منتظر است که این حال که بحث به خسرو روزبه رسید. آیا حزب توده آیا در حق مصدق خیانت نکرد؟
خیر. در سال ۱۳۳۲ حزب توده بارها به آقای محمد مصدق گفت که آقا دربار و شاه دارند توطئه می کنند تو را بردارند. ما به تو کمک می کنیم تا این اتفاق نیفتد. بخش عمده ارتش مال ماست. ما نمی گذاریم این ها تو را اذیت کنند. منتهی آقای مصدق همان قدر که از چپ می ترسید ده برابرش به آمریکایی ها احترام می گذاشت. او آمریکا را مرکز رهایی از بشریت می دانست. البته از انگلیسی ها نفرت داشت اما آمریکا را مدینه فاضله می دانست و همین باعث سقوطش شد. شما اگر یک سند بیاوری که چپ ها از فدائیان خلق گرفته تا مسلمان های سوسیالیست و حزب توده، اقدامی علیه مصدق کرده باشند من گردنم را می زنم.
توده ای ها قبل از سقوط مصدق کلی کار نیک کردند. تعاونی ها و پیشاهنگی ها را راه انداختند. ورزش کشور را ارتقا دادند. ادبیات را توسعه دادند. تمام مترجمان خوب کشور در آن زمان، توده ای بودند.من اعتقاد دارم هر چه ما روشنفکران داریم از حزب توده است.
تمام وسایل ارتباط جمعی و تبلیغات جهانی دست کشورهای غربی است. نظام سرمایه داری هم از نیروهای خودش در هر کجای دنیا که باشند دفاع می کند. این در ایران خیلی وسیع و گسترده است. طبیعتا تمام این گروه های غربی، دشمن اصلی شان نیروهای چپ هستند. معلوم است که هر نسبتی را به چپ ها می دهند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد چه کسانی را به خط و اعدام یا تبعید و زندان کردند، اکثرشان از چپ ها بودند. بگذریم.
با توجه به تجربه های سینمایی تان، سینمای قبل و بعد از انقلاب چه تفاوت هایی با هم دارند؟
سینمای قبل از انقلاب، سینمای پوشیده ای بود به همین دلیل خیلی لحظات زیبا داشت. بعضی از فیلم های فارسی خیلی دلنشین بود. مثلا گنج قارون با بازی محمدعلی فردین، توانست در دل توده ها جایگاهی ابدی پیدا کند. آن چه به عنوان فیلم فارسی از آن یاد می شود، فیلم هایی بود از سادگی و صمیمیت مردم ایران.
درست است که فیلم فارسی به ژرفای مسائل اجتماعی نمی پرداخت اما بازگو کننده بخش عمده فرهنگ ملی ایران بود. همه جای دنیا، این دوران را گذرانده است. شما فیلم های جوانی ویکتوریو دسیکا از کارگردان های مشهور تاریخ سینما را در نظر بگیرید تا برسید به دزد دوچرخه. دسیکا برای این که پول لازم برای تهیه این فیلم را به دست آورد فیلمی تبلیغاتی درباره نوعی خمیردندان ساخت و از پول آن، دزد دوچرخه را آفرید.
درست است که می گویند فیلم فارسی برای خوب فروختن تولید می شد اما فیلم فارسی مثل گنج قارون را تقریبا همه دیده اند. این فیلم تضاد طبقاتی را به خوبی نشان می داد. قبل از انقلاب در بخش روشنفکری فیلم های قبل از انقلاب هم بزرگانی چون ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی فیلم های خوبی ساخته اند.
داستان قیصر از یک نویسنده ترک بود
قیصر چه؟
این فیلم در ژانر روشنفکری قرار می گیرد. من می دانم قصه این فیلم را از کجا آورده اند. قیصر فیلم خوبی بود ولی این که احساس کنیم استثنا بود خیر.
اما در پاسخ به سوال قبلی شما، ما در دورانی هستیم که سینما مقداری اسیر حاکم فرمودگی شده است. وقتی دستور ایدئولوژیک از سوی یک نهاد می آید، هنر خدشه دار می شود و دیگر نمی تواند به وظایف خود خوب عمل کند.
الان بخش عمده ای از سینمای ما، سینمای خانوادگی است. در یک خانه دو جوان و یک پیرزن زندگی می کنند. اکثرا هم مسائل اخلاقی و توصیه های نصیحت وار و وصیت بار را در خود دارند. البته فیلم هایی هم ساخته شده اند که قابل احترامند.
داستان قیصر را از کجا آورده بودند؟
قصه مال یکی از نویسندگان ترک است. عبدالله غیابی، از این موضوع باخبر شد و تقریبا آن را رسانه ای کرد. من گوزن ها را بیشتر از قیصر دوست دارم.
گوزن ها و گرایش های چریکی
چرا؟
گوزن ها با آن گرایش های چریکی که ما داشتیم همخوانی داشت.
دلیلش چه بود؟
من نزدیک ترین رفیق امیر پرویز پویان از بنیانگذاران چریک های فدایی خلق بودم و خیلی چیزها از او یاد گرفتم.
نشانه ای از انقلاب شاه و ملت در فیلمتان نبود
از کارهای سینمایی خودتان بگویید؟
در زمان شاه در دو فیلم بازی کردم که بهترین کارهای من بود. یکی از این دو فیلم متجاوز نام داشت. این فیلم را خیلی دوست داشتم چون هم خودم فیلمنامه را نوشته بودم و هم در انتخاب نقش ها دخالت مطلق داشتم. من تمام بچه های تئاتر ایران را برای بازی در این فیلم بسیج کردم و ۷۰ بازیگر تئاتر را به آقای داود میرباقری کارگردان این فیلم معرفی کردم.
در نهایت هم فیلمی عالی شد اما وزارت فرهنگ و هنر آن موقع، با این توضیح که در فیلمتان نشانی از انقلاب سفید شاه و ملت نیست، در همان اکران اول توقیف شد. داغ این فیلم به دل ۷۰ بازیگر آن ماند.
توقیف چوب
و فیلم دومتان چه نام داشت؟
چوب. این فیلم را با آقای رضاعلامه زاده تهیه کردیم. او پول نداشت این فیلم را تهیه کند. پولش را جور کردیم و برای ساخت به شمال رفتیم. فیلم را هم تهیه کردم. متاسفانه رضا علامه زاده را به خاطر همکاری با خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان ساواک دستگیر کرد و ما دیگری خبری از این فیلم نشنیدیم. قصه این فیلم هم مال زنده یاد احمدمحمود بود.
یعنی اجازه پخش ندادند؟
نه اصلا.
بعد از انقلاب وضعیت سینما چطور شد؟
فیلم های خوبی که ساخته شده اند زیادند. مثل هامون، اجاره نشین ها، ناخدا خورشید و غیره.
کیارستمی توده ها را جذب نمی کرد
و کارهای آقای کیارستمی؟
درباره آقای عباس کیارستمی یک نکته ای هست که باید به آن اشاره کنم. سینمای کیارستمی سینمایی است برای من و تو که دست به قلم داریم. توده های مردم از فیلم های ایشان استقبال نکردند، چون مساله شان با مسائلی که آقای کیارستمی به آنها می پرداخت فرق داشت.
مثلا یکی از بهترین فیلم های ایشان طعم گیلاس است. مردی می خواهد برود و در قبر خودش بخوابد. او دنبال کسی می گردد که دویست هزار تومان به او پول دهد تا روی او خاک بریزد.
این مساله ممکن است برای فردی که ساکن لندن است خیلی مهم باشد ولی وقتی درایران مردم دارند از گرسنگی می میرند، چه بسا طرف خوشحال شود و این پول را بگیرد و روی سر و بدن او خاک بپاشد.
فیلم های کیارستمی، فیلم هایی جهانی بود که برای فستیوال های جهانی ساخته می شد. ما روشنفکرها هم فیلم های او را دوست داشتیم و از آنها کلی چیز را یاد گرفتیم. کلی هم نکات اخلاقی داشت.
عشق شرقی با چاشنی مسائل سیاسی
تازه ترین تجربه تان ساخت فیلم سینمایی مهمانی از کارائیب است. نویسنده و کارگردانش هم خودتان هستید. موضوعش هم ظاهرا درباره عشق شرقی است؟
عشق شرقی به اضافه مسائل سیاسی. من اصلا کار غیرسیاسی ندارم.
داستان این فیلم زندگی خیاطی کارکشته است که عاشق بانویی شده که همسرش را اعدام کردهاند. همسر معدوم این زن، دوست صمیمی خیاط است. خیاط شجاعت بیان این عشق را ندارد. بانو هم شیفته این مرد می شود اما به دلیل وفاداری به همسر مرده اش، از ابراز آن پرهیز می کند. این فیلم در چه مرحله ای است؟
فعلا در صف فیلم های قرار دارد که باید اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی آن را ببیند و پروانه نمایشش را صادر کند. البته این فرایند با تنبلی این نهاد نظارتی روبرو شده است. وگرنه باید سریع مجوزش را بدهند تا لااقل بتوانم آن را در فستیوال های خارجی عرضه کنم. داستان این فیلم از روی یکی از آثارم یعنی کتاب میهمانی از کارائیب است که ۲۰ سال پیش آن را به تحریر در آورده ام و مدتی پیش نیز فیلمنامه اش را نوشته ام.
چرا در این فیلم از اعضای خانواده تان، خانم شقایق و آقای آذرخش فراهانی استفاده کرده اید؟
نقش اصلی این فیلم کس دیگری است.
پول نداشتم از شقایق استفاده کردم
از شقایق خانم هم بازی گرفته اید؟
بله. چون بازیگر خوبی است.
یعنی صرفا به خاطر این بود؟ُ
(با خنده) پول نداشتم. ای بابا!
کی اکران می شود؟
از آقایان باید بپرسیم کی می آیند به این فیلم مجوز دهند.
ممنون از وقتی که در اختیار ایرنا قرار دادید.