تهران - ایرنا - برخی مطالعات تحقیقی حاکیست که کارهای علمی و پژوهشی زنان اغلب کمتر ارزش‌گذاری می‌شود و نسبت به کارهای علمی مردان کمتر مورد ارجاع قرار می‌گیرد. رفع این نابرابری مستلزم اجرای راهبردهایی در حیطه‌های فردی و جمعی آکادمیک (دانشگاهی) است.

به گزارش گروه علم و آموزش ایرنا از پایگاه خبری «ساینس»، این مساله در حوزه‌هایی مانند عصب شناسی، ستاره‌شناسی، پزشکی و اخیرا هم در فیزیک مشاهده شده است.

تحقیقات جدید به عواملی که در این سوگیری در ارجاع دادن نقش دارند، اشاره کرده است که بطور بالقوه می‌تواند به محققان و موسسات برای پرداختن به این نابرابری در حوزه آکادمی کمک کند. این تحقیقات همچنین نشان می دهند که این مساله تا چه حد واقعیت دارد، چه عواملی در آن دخیل هستند و برای اصلاح آن چه می‌توان کرد.

اولین مطالعه تحقیقی جدید که هفته گذشته در نشریه «فیزیک طبیعت» منتشر شد، می‌گوید که ارجاع بیشتر به محققان مرد عمدتا توسط محققان مرد دیگر یا توسط کسانی که آشنایی کمتری با آن حوزه کاری دارند، انجام می‌شود.

به گفته «کاسیدی سوگیموتو» استاد سیاست عمومی در موسسه فناوری جورجیا، زمانی که در موقعیت عدم قطعیت قرار دارید، می‌خواهید چیزی را انتخاب کنید که همه نمادهای مرتبط با کیفیت را به درست یا اشتباه داشته باشد؛ بنابراین زمانی که می‌خواهید تحقیقات خود را به مولفان دیگر ارجاع دهید، مردان را بیشتر و زنان را کمتر انتخاب می‌کنید که شاید همان کیفیت را داشته باشند اما لزوما با نمادها مرتبط نباشند. (محققان در این زمینه ارجاع به خود را حذف کردند تا بر نحوه ارجاع پژوهشگران به یکدیگر تمرکز داشته باشند اما تحقیقات قبلی نشان داده که مردان بیشتر از زنان به خودشان ارجاع می‌دهند.)

مطالعه تحقیقی دوم که در نشریه «فیزیک ارتباطات» منتشر شده، یک فاکتور دیگر را شناسایی کرد که از آن با عنوان «مزیت حرکت اولی» یاد کرده است. محققان دریافتند که میان مقالات مشابه، مقالات تالیف شده توسط مردان پیش از مقالات زنان منتشر شده است و پیامد این مساله این است که مردان زودتر خود را در آن حوزه جا می‌اندازند و به آنها اجازه می‌دهد که شبکه خود را رشد دهند و شناسایی بیشتری کسب کنند.

فریبا کریمی از بخش محاسبات اجتماعی مرکز علمی وین گفت: این مساله واقعا هشداردهنده بود.

زنان با موانع بیشتری برای انتشار مقالات خود روبه‌رو هستند

این نوع تاثیرات می‌توانند در طول یک کار آکادمیک تجمیع شوند. به عنوان مثال، در میان اعضای آکادمی ملی علوم (NAS) مردان به طور میانگین ۱۴ هزار مورد بیشتر ارجاع نسبت به زنان داشته‌اند. شکل و خصوصیات این شبکه‌های ارجاع نیز بر اساس جنسیت تفاوت‌های زیادی داشته است تا حدی که پژوهشگران می‌توانند جنسیت یک فرد مشخص را بر اساس خصوصیات این شبکه مشخص کنند.  

شناخت این تعصبات و گرایش‌های زیربنایی برای ارزیابی پیشرفت در زمینه برابری جنسیتی حائز اهمیت است. به عنوان مثال، یک مقاله تحقیقی اخیر مشخص کرد که با مقایسه مردان و زنانی که سوابق مشابهی در زمینه انتشار مقالات و ارجاع به آنها در حوزه‌های روانشناسی،‌ ریاضیات و اقتصاد داشته‌اند، در مدت ۲۰ سال گذشته احتمال اینکه زنان به عضویت آکادمی ملی علوم و آکادمی هنر و علوم آمریکا پذیرفته شوند، در واقع ۱۵ برابر بیشتر بوده است.

اما محققان می‌گویند که تفسیر چنین نتایجی پیچیده است. «روبرتا سیناتار» دانشمند محاسبات اجتماعی در دانشگاه کپنهاگ گفت: نباید از این مقاله تحقیقی چنین برداشت کنیم که زنان یک مزیت غیرعادلانه دارند زیرا می‌دانیم که تولید مقالات و ارجاعات با سوگیری همراه بوده است.

محققان گفته‌اند که زنان با موانع بیشتری برای انتشار رو به رو هستند و آنهایی که موفق به این کار می‌شوند، ممکن است واقعا محققان بهتری باشند و این بطور بالقوه احتمال بیشتر پذیرفته شدن آنها به عنوان اعضای آکادمی‌ها را توجیه می‌کند.

از سوی دیگر نیز برخی محققان ابراز نگرانی می‌کنند که تاکید بیش از حد بر مطالعه گروه های نخبه در حوزه علوم نشان دهنده تصویر کامل نیست و این بررسی‌ها ممکن است به معنی تعمیم استثناهایی به کل حوزه علمی باشد.

اما در مجموع چنین تحقیقاتی به عواملی اشاره دارند که اقدامات فردی ممکن است به کنار زدن سیستم‌های ناعادلانه یاری برسانند. یکی از راهبردهای مورد استفاده در این مورد، تعیین کمیت مقالات مورد ارجاع تهیه شده توسط مردان و زنان با استفاده از ابزارهایی مانند «ابزار ارزیابی توازن جنسیتی» (GBAT) است.

محققان می‌گویند که چنین اقدامی نه تنها مخاطب را از توازن و برابری در هر مقاله‌ای آگاه می‌کند بلکه همچنین سیگنال تعهد به تنوع و برابری و همه‌شمولی را نیز منتقل می‌کند. چنین راهبردی باید جمعی باشد و از حوزه افراد باید به نشریات و موسسات آکادمیک نیز راه یابد.