لحن معمایی فیلم، جذابیت آن را بیشتر کرده است. مخاطب همگام با کارگردان، دلایل مختلف انقراض فوکهای خزر را بررسی میکند و برای خودش گمانهزنی های مختلفی دارد. در یک مقطع ماهیگیران در معرض اتهام قرار میگیرند. چون فرض اولیه این است که ماهیگیران، دشمن فوکها هستند و از ترس اینکه این حیوانات ماهیها را نخورند، آنها را میکشند. بیماری ویروسی، آلودگی دریا و کشتیهای یخ شکن نیز متهمان بعدی مرگ خوکها هستند.
معما توسط پزشک سمشناس در پایان فیلم حل میشود. او از وجود فلزات خطرناک (جیوه، سرب، آهن و آرسنیک) در بدن فوکها خبر میدهد و علت آن را آلودگی دریای مازندارن عنوان میکند؛ موضوع مهمی که میتواند در یک مستند مستقل مورد بررسی قرار گیرد.
دوربین فیلم ماراتن به سوی خط باریک قرمز، یک دوربین فعال و پرجنب و جوش است که همیشه سوژه را همراهی میکند و از آن دور نمیشود. همه اتفاقات مهمی که درباره این ماجرا افتاده در این فیلم ۳۴ دقیقهای گنجانده شده است. در تصاویر حتی حضور هیات هلندی در ایران برای نجات جان فوکها را هم با جزییاتش میبینیم.
مراحل تاسیس مرکز بازپروری و امداد فوک در استان گلستان، برگزاری جلسات مشترک با ماهیگیران و یافتن لاشه فوکها همگی در فیلم آورده شده است. فیلمساز حتی به چند کشور حاشیه دریای خزر سفر میکند و پیگیر سرنوشت فوک خزری در آن کشورهاست.
فوک به عنوان یک حیوان دریایی با پاهای ظریف و چشمان مظلومش در این فیلم مستند به یک شخصیت بدل میشود؛ حیوانی دوست داشتنی که از دیدن زخمهایش غصه میخوریم و با شنیدن خبر سلامتیاش خوشحال میشویم. وقتی فوک صحیح و سالم به آغوش دریا بازمیگردد، نفس راحتی میکشیم و محو تماشای شنای رقصگونهاش در عمق دریا میشویم.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: سالهاست فوک خزری در خطر جدی انقراض است و نامش در فهرست قرمز اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار گرفته است ولی گروههای حفاظت از فوک میکوشند راهی برای نجات این گونه منحصربه فرد بیابند. این مستند نگاهی میاندازد به فعالیتهای این افراد برای کاهش مشکلات و مرگومیر فوکها.
کتایون جهانگیری پیش از این مستندهای سنگ و آتش، تار و سیم، فریاد شد آواز، زنان بر بام مبارزه، قطار مسیر ۶۰، استاد، شکارچی، پناه جان، همهچیز دربارهی آرزو، زیر این چتر باران میبارد، مجموعههای نفسهای شکسته، و حماسهی سوگواران را کارگردانی کرده است.