به گزارش گروه علم و آموزش ایرنا از وبگاه اِنپیآر (NPR)، گرگور مندل در برنو، دومین شهر بزرگ جمهوری چک، زندگی و کار میکرد. در سال ۲۰۲۲، او ۲۰۰ ساله شد (در واقع ۲۰۰ سال از زمان تولد او گذشت). محققان جمهوری چک به دنبال راههایی بودند تا به این مناسبت از مندل که قهرمان زادگاهش بهشمار میرود، تجلیل کنند. گزینههای پیش روی آنها عبارت بود از برگزاری جشنواره، برپایی یک کنفرانس علمی و ساخت یک مجسمه.
ژیری دوشک (Jiří Dušek)، منجم و مدیر رصدخانه و افلاکنمای برنو، به این فکر افتاد که «آیا تاکنون آزمایشهای ژنتیکی برای بنیانگذار علم ژنتیک انجام شده است؟» و این آغاز ماجرا بود.
فکر دیوانهوار به عمل تبدیل میشود
شارکا پُسپیشیلووا (Šárka Pospíšilová)، متخصص ژنتیک، میگوید: فکر تجزیهوتحلیل ژنهای مندل دیوانهوار بهنظر میرسید.
با این حال، او به سراغ متخصصان مختلف دانشگاه رفت تا بپرسد این کار چگونه ممکن میشود و با مردمشناسانی که تجربه بررسی بقایای شخصیتهای تاریخی را داشتند و همچنین باستانشناسان مشورت کرد.
نبش قبر مندل در برنو و انجام آزمایشهای ژنتیکی روی بقایای جسدش نیاز به کسب اجازه از آگوستینیها (اعضای فرقههای مذهبی مسیحی که از قانون سنت آگوستین پیروی میکنند) داشت؛ زیرا مندل یکی از آنها بود. تصور میشد که جسد مندل در مقبره آگوستینیها در گورستان مرکزی شهر دفن شده باشد. در نهایت، اجازه نبش قبر مندل از سوی رهبران مذهبی آگوستینی صادر شد.
غول ژنتیک
فیلیپ پَردی (Filip Pardy)، زیستشناس مولکولی تیم پژوهشی، بار مسئولیت سنگینی را احساس میکرد. او میگوید: گرگور مندل فردی است که در اولین درس دانشگاه در رشته ژنتیک، درباره او گفته میشود. همه مخصوصاً در برنو احساس میکنند که او بسیار مهم است. او به نوعی یک الگو است.
آزمایشهای گیاهی مندل در طول زندگیاش شناختهشده و تحسینشده بود؛ اما شهرتش پس از سال ۱۹۰۰ میلادی افزایش یافت؛ یعنی در زمانی که متخصصان ژنتیک کار او را دوباره کشف کردند.
ژنهای مندل سرنخهایی درباره زندگی او بهدست میدهد
دانشمندان دیاِناِی اسکلت مندل را توالییابی کردند و انواع ژنهای مرتبط با دیابت، مشکلات قلبی و بیماری کلیوی را یافتند. آنچه توجه آنها را بیش از همه جلب کرد، ژن مرتبط با صرع و مشکلات عصبی بود.
آنها پی بردند که او در طول زندگیاش از نوعی اختلال روانی یا عصبی رنج میبرده است که باعث عوارض عصبی بسیار شدیدی در او شده بود. دانشمندان احتمال میدهند که این بیماری ارثی بوده باشد.
پُسپیشیلووا معتقد است که مندل از کشف آنها خوشحال است؛ زیرا او از هر نوع پژوهش استقبال میکرد و مخالف انجام پژوهش روی بدن خودش نبود. مندل چیزی درباره دیاِناِی و نقش آن در الگوهای وراثتی نمیدانست؛ اما او احتمالاً حتی پس از مرگش بدش نمیآید که بخشی از یک پژوهش باشد.