همیشه چهارباغ بخشی از حافظه تاریخی و اجتماعی شهروندان اصفهان بوده است؛ آنها در گذر از این خیابان، حرکت و سکون را همزمان و بارها تجربه کرده اند؛ در عبور از پیاده راههایی که با شاخسار درختان این چهارباغ ، مسقف شده اند یا برای نوشیدن یک قهوه، یا یک بستنی بر روی نیمکت های خاطره انگیز، در تراس یک عمارت با سقف سنتوری که شاید صادق هدایت هم، آن را در دهه بیست و در «هتل جهان» تجربه کرده باشد، یا نه؛ در نشستن و تماشا کردن چهارباغ فرح انگیز از رواقهای گشاده مدرسه چهارباغ که در چراغانی و نورپردازی شب، یکپارچه مطلا میشوند.
این یعنی اینکه چهارباغ همیشه بخشی از فضای شهری بوده که شهروندانش نسبت به آن تعلق خاطر داشته اند، بخشی از حافظه جمعی آنها بوده است،در هر زمانی به شکلی این حافظه جمعی شکل گرفته، تغییر کرده و پاییدن گرفته است، گرچه سر و روی آن در هر دوره ای به شکلی درآمده اما همیشه به فراخور دوران، فصلی از حیات اجتماعی را پشت سر گذاشته است.
چهارباغ صفوی در تمامی دوران گذشته، در سر و شکل دچار تغییر و تحول بوده، رونق و زوال را تجربه کرده، احیا شده و دوباره رو به افول رفته و باز اما از در دیگر رو به حیات رفته است.
از زمانی که باغهای صفوی پیرامون این تفرجگاه عمومی به همراه سردرها و کوشک هایشان رو به ویرانی گذاردند و دوره قاجار دوران آن گذار بود تا پهلوی اول که باز پرده ای دیگر از حیات چهارباغ شکل گرفت.
زمانی که باغها جایشان را به هتلها ، کافهها و سینماها داده بودند، جایی برای گرد هم آمدن شهروندان و به نوعی پاتوق شهروندان اصفهانی با ذائقه های فکری و روحی مختلف. تغییر کاربری مکانهای فرهنگی و اجتماعی و ظهور ارزان فروشی ها دوران دیگری از چهارباغ است، دورانی که با همه تغییرات اما حیات اجتماعی و فرهنگی این فضای شهری به شکلی دیگر درآمده است.
آهنگ تغییر و احیا اما سال ۹۶ ساز دیگری برای چهارباغ نواخت. کوشش برای پیاده راه کردن این مسیر که از سالها پیش پیگیری می شد و عاقبت با همه انتقاداتی که پیرامونش شکل گرفت به اجرا درآمد. در کنار چهارباغی که کوشیده شده بود به سر و شکل صفوی اش برگردد، ظهور کافه ها و میز و صندلیهای که عابران را دعوت به دمی آسودن، یا نوشیدن قهوه و چای و شاید کمی گفت و گو کرده بود، بیشتر از همه تبلور حیات اجتماعی چهارباغ را نمایان می کرد؛ زمان زیادی اما از آهنگ تغییرات در این مکان نگذشته است که دوباره ساز دیگری برای چهارباغ کوک شده؛ سازی که انگار آهنگ شروع دیگری برای حیات اجتماعی آن است.
جمع کردن میز و صندلی های کافه ها، مسدود کردن رواق های جداره شرقی چهارباغ و متعلق به مدرسه تاریخی آن به همراه زمزمههای بازگشت خودروها به این گذری که تنها پنج سال از پیاده رو شدنش میگذرد، آخرین فراز و نشیبی است که چهارباغ در حال پشت سر گذاشتن آن است؛ اما در همین رابطه و اینکه این سازِ تغییر چگونه کوک شد و تا چه اندازه میتواند چهارباغ را به عنوان یک فضای شهری دچار افت وخیز کند و سوالات بیشتر را با مجتبی شاهمرادی، معاون فرهنگی شهردار و رییس سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری اصفهان مطرح کردم؛ ماحصل این گفت و گو پیش روی شماست.
اتفاقات اخیر به تصمیماتی منجر شده که حضور شهروندان را در چهارباغ کمرنگ کرده است، از نگاه شما به عنوان یکی از مدیران فرهنگی شهر، این اتفاق تا چه اندازه می تواند چهارباغ را از کارکرد فضای عمومی شهر دور کند؟
چهارباغ ، ذی نفعان متعددی دارد چه کسبه، چه سکنه و کل مردم شهر که میتوانند از این فضا استفاده کنند، با خشک شدن زاینده رود، مردم اصفهان رغبتشان به فضاهایی است که کنار رودخانه نباشد، مثل گذر چهارباغ و میدان امام و این موضوع مهمی است که از نظر من باید مد نظر باشد؛ تاکید ما هم در مدیریت شهری همین است که چهارباغ به عنوان یک خیابان پیاده راه برای خانواده های اصفهانی باقی بماند.
چهارباغ یک گذر تاریخی است،در دوره آقای جمالی نژاد شهردار اسبق تلاش کردند که این خیابان پیاده راه شود و میتوانم بگویم این گذر، یکی از زیباترین پیاده راه های دنیا ست که همین حالا هم مردم و خانواده ها به آن مراجعه می کنند؛ در وقایع اخیر اما چهارباغ محل تجمع برخی و البته در کنار این موضوع، آسیب هایی هم ایجاد شده بود که برای حفظ امنیت مردم میز و صندلی ها و ون کافه ها برچیده شدند.
این آسیب ها چه بودند؟
گروه های خاص اجتماعی در آنجا حضورهایی داشتند اما واقعیت این است که چهارباغ حضور خانواده ها را داشت که از خیلی جهات خوب بود.الان هم نگاه مدیریت شهری این است که چهارباغ پیاده راه بماند و تاکید ما هم این است که محل امن و آرامش و گذر پیاده راه در دل شهر بماند.
اشاره کردید که یک سری افراد، کلنیهایی در چهارباغ داشتند اما برخی کارشناسان معتقد هستند که وقتی این فضای عمومی شهری را از کارکردهایی که می تواند داشته باشد دور کنیم، وقتی خانواده ها نتوانند اوقاتی را در چهارباغ بگذرانند، خواه ناخواه به تشکیل چنین کلنی هایی که در جرگه آسیب های اجتماعی قرار میگیرند، در این خیابان دامن زده خواهد شد، دیدگاه مدیریت شهری در این رابطه چیست؟
آسیبهای اجتماعی حوزه پیچیده ای است، فرض کنید در جایی فضای بی دفاع شهری ایجاد شده باشد که معتادها تجمع کنند و بعد بخواهید آنها را از آنجا متفرق کنید؛ اما این معتادها و کارتون خوابها ممکن است از کنار این دیواریا فضا به جای دیگری بروند اما این مشکل را حل نخواهد کرد. کار اصولی این است که آنها را درمان کنید و به چرخه اجتماع برگردانید و تعداد کارتون خواب ها یا معتادان متجاهر را کم کنید.
اعتقاد ما این است که اگر آسیب هایی هم در چهارباغ وجود دارد و ممکن است در چهارباغ ظهور و بروزی داشته باشد با تغییرات اینچنینی، این آسیب ها از بین نمیرود بلکه ممکن است از یک گوشه چهارباغ به گوشه دیگری از شهر منتقل شود. کسانی که در حوزه روان شناسی و آسیبهای اجتماعی کار میکنند باید بررسی کنند و برای این گروهها که به طور معمول جوان و نوجوان و از فرزندان طلاق هستند و نتوانستند در گروه های دوستی خوبی قرار بگیرند، تدبیری بیاندیشند. تاکید من اما این است که همه اینها شهروند همین شهر و فرزندان ما هستند و باید در قبال آنها احساس مسوولیت داشته باشیم؛ چه در چهارباغ باشند و چه در جای دیگر شهر باید برای آنها برنامه ریخت تا بتوانند به عنوان شهروندان عادی و به عنوان اصفهانی اصیل در شهر اصفهان فعالیت کنند.
چقدر از نگاه شما اصفهان با کمبود فضاهای عمومی چون چهارباغ که حضور خانواده ها و مردم در آن پررنگ شده بود مواجه است؟ چقدر مدیریت شهری احساس میکند که باید به سمت تولید یا بهره گیری بیشتر از فضاهای شهری چون پلازا (میدانگاه) مجموعه فرهنگی عباسی یا میدان نقش جهان و چهارباغ برود؟
باید چند چیز را در نظر داشته باشیم. مطلب اول اینکه ما در یک شهر تاریخی زندگی میکنیم؛ در میان کوچهها و خیابانهایی که روایتهای چند صد ساله و گاهی وقتها هزار ساله دارند؛ حفظ آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در توسعه شهری اصفهان حفظ و احیا بافت تاریخی و در حقیقت پاسداری از هویت تاریخی اصفهان لازم است. نکته دوم این که کلانشهر اصفهان مثل همه کلانشهرها با توجه به سبک زندگی متفاوت شهرنشینی که امروز پیدا کرده است، نیاز به فضاهای عمومی در شهر دارد. شما اشاره خوبی داشتید، ما در گذشته هم فضاهای عمومی مثل خود میدان نقش جهان را داشتیم. اینکه ما به چنین فضاهایی نیاز داریم ناگزیر هستیم.
حاشیه زاینده رود در دوره ای به واسطه وجود آب ، بخش عمده ای از فضاهای عمومی شهر را تامین می کرد؛ نگاه اصفهانیها با خشک شدن زاینده رود، این بوده است که به فضاهای عمومی دیگر پناه ببرند؛ البته جمعیت هم زیاد شده و نیاز است که در بخشهای دیگر شهر این فضاهای عمومی احداث شود، این جزو لوازم و نکات لابد (ناگزیر) حوزه شهرسازی است اما حفظ هویت اصفهان برای ما مهم است، فضاهای جدیدی هم اگر باشد باید با هویت فرهنگی تاریخی اصفهان هماهنگ باشد. کما اینکه هرجا که فضاهای اینچنینی را ایجاد و احیا کرده ایم، موفق بوده ایم و شهروندان هم از آن فضاها استفاده کرده اند و جاهایی هم که طراحی خوب نداشته اند، نتوانسته موفق عمل کنند.
رویکردی که امروز نه تنها در کشور ما بلکه در تمام دنیا وجود دارد این است که خانواده ها نیاز به فضاهایی دارند که در کنار همدیگر ساعاتی را سپری کنند و استرسها و فشارهای روزانه را خالی و گفت و گو کنند. آپارتمان نشینی، شهروندان را ناگزیر به پناه آوردن به فضاهای عمومی شهری می کند و اگر بتوانیم فضاهای درستی را در دل شهر خلق کنیم و یا اینکه فضاهای عمومی، شهری تاریخی مثل اصفهان را احیا کنیم میتوانیم به شهروندانمان خدمت کنیم و به آن شعار« اصفهان من ،شهر زندگی» برسیم.
مساله ای که بسیار در سالهای گذشته مطرح بوده است این که چهارباغ باید از بعد فرهنگی غنی تر شود؛منظور همان کافهها و کتابفروشیهایی است که پاتوق اهل کتاب و هنر و فرهنگ اصفهان بودند وحالا رنگ باخته اند؛ آیا برنامه ای برای غنا یا بازگرداندن این هویت به چهارباغ وجود دارد؟
چهارباغ خیابانی است مثل سایر خیابانهای شهر با این تفاوت که این خیابان پیاده راه است و تردد خودرو ندارد. خیابانی که کسبه دارد، ساکن دارد ، مردم رفت و آمد میکنند. همه اصفهانیها و همه نهادهای دولتی باید نسبت به چهارباغ و البته سایر خیابان ها حساس باشند. اما چهارباغ یک فضای محصور مثل باغ غدیر نیست که بگوییم در اختیار شهرداری است و شهرداری می تواند برای همه چیز آن برنامه بدهد ؛ نه اینجا گذر پیاده است و برای این نکاتی که شما میگویید نیاز است که فرمانداری ، اصناف ، اتحادیه ها و حوزه های فرهنگی به همراه شهرداری به میدان بیایند ؛ برای حوزه آسیبهای اجتماعی باید دستگاه های متولی نظیر بهزییستی به میدان بیایند و هر بخش نقش خودش را درست ایفا کند تا چهارباغ آن چهارباغ واقعی باشد.
نکته اما این است که خیلی از دستگاهها احساس مسولیتی نسبت به چهارباغ ندارند؛ در میدان نقش جهان کسبه وجود دارد اما آنها با شهرداری ارتباط ندارند، در این محل صنایع دستی به فروش میرسد اگر کسی هم فروشگاه دیگری جز صنایع دستی در میدان داشته باشد،شاید کسی به او چیزی نگوید اما یک خواست و اجماع عمومی برای حضور فروشگاههای صنایع دستی وجود دارد. این موضوع را باید از این منظر و با این عینک دید، که در مورد چهارباغ هم مثل سایر خیابان های شهر همه احساس مسوولیت کنند و به وظایفشان عمل کنند ؛ به گمان من نقاط به شدت پر آسیب دیگری هم در شهر داریم که آسیب آنها بیشتر از آن چیزی است که در چهارباغ است اما فکر میکنم که مقداری در مورد آسیب های چهارباغ اغراق می کنیم. این اغراق شاید ناشی از احساس مسولیت درباره چهاباغ باشد.