به گزارش ایرنا، عنوان پهلوانی و جهان پهلوانی عناوینی هستند که این روزها زیاد از آن میشنویم. عنوانی که فراتر از ورزش یا رسیدن به سکوی جهانی و المپیک است. زیرا پهلوانی بخشی از فرهنگ ایرانی اسلامی به شمار میرود و لازمه رسیدن به این عنوان داشتن رفتار و مرام خاصی است که پهلوان را از سایر همنوعان خود متمایز میکند.
اینکه در فرهنگ ایرانی بخشی از تاریخ کشور با نام دوران پهلوانی است و این دوران در کنار آموزههای اسلامی تمسک جستن از نام مولا علی (ع) گره خورده یک واقعیت انکار ناشدنی است. وجود روح پهلوانی در فرهنگ ایرانی و تقویت آن با آموزههای اسلامی موجب تربیت مردانی در این کهن دیار شده است که قرنهاست که مردم آنها را به عنوان پهلوان میشناسند.
نمونه این ماندگاران در تارک منش پهلوانی کشورمان را پوریای ولی و غلامرضا تختی هستند که این روزها، رفتار و منش آنان شاخصه پهلوانی است؛ اما چرا بعد از نیم سده و با وجود مدالآوران بزرگ جهانی و المپیک مردم همچنان تختی را به عنوان شاخصه پهلوانی میشناسند. برای پاسخ به این پرسش لازم است نگاهی به زندگی این جهان پهلوان داشته باشیم.
راز محبوبیت و مردمی بودن تختی نیز از همین جنس مردمی بودناش بود که برای آنان در تشک میجنگید. مردمی که با برد و یا باخت این پهلوان خوشحال و گریان میشدند. تختی هر چند در برابر بزرگان یل بیهمتایی بود؛ در گودِ مردمی، افتاده و خاکی بود.
کارگردانان زیادی برای به تصویر کشیدن زندگی تختی تلاش کردند اما تختی فیلم نبود بلکه تجسمی از واقعیت قهرمانی که هنوز مسلک و مرامش قطب نمای رفتار ورزشکاران رشتههای مختلف است. درباره مرگ او شایعاتی را روایت میکنند؛ اما مرگ تختی پایانی بر منش پهلوانی نبود بلکه در نیم سده گذشته رفتار وی به نقطه عطف برای قهرمانان تبدیل شده است، زیرا تختی منش پهلوانی که ذات کشتی است را به صورت عینی به رشته تحریر درآورد.
تختی اسوه قابل احترام برای دوست و دشمن است. کسی نمیتواند منکر محبوبیت وی شود زیرا بسیاری از همدورهای این پهلوان، محبوبیت را با نام تختی تعریف میکنند و اذعان دارند زمانی که تختی چشم از این دنیا فرو بست محبوبیت او مشخص شد.