دفتر مقام معظم رهبری برای چهارشنبه ظهر به جمع محدودی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری انقلاب اسلامی برای دیدار یار وقت کوتاهی داده اند...!
من هم مثل همه همرزمانم در استانهای کشور از فرط شوق در پوست خود نمی گنجم. وقتی حاج آقای قمی گفتند که فقط ۹ استان را می توانیم ببریم، قلبم به تپش افتاد. گفتند مجبور به قرعه کشی بودیم و مدیران کل این استانها انتخاب شده اند؛ خراسان رضوی، تهران، سمنان، خراسان شمالی، همدان، خوزستان، کرمان، سیستان و بلوچستان و کردستان.
در دلم خدا را عمیقاً شکر کردم و در خلوت اتاقم، توانستم راه اشک شوق را باز نگهدارم...
انتظار بالذت
با حوزه ریاست تماس گرفتم. گفتم من دیر رسیدم تهران و مستقیم میام بیت رهبری. چند دقیقه از یازده صبح بیست و هشتم دیماه گذشته که به جلوی درب ورودی رسیدم. حاج آقای تقی زاده رئیس جدید سازمان دارالقرآن هم از راه رسیدند. بعد از سلام و احوالپرسی با هم داخل شدیم.
ما را به اتاق جلسات کوچکی که در مستند «غیررسمی» دیده بودم، راهنمایی کردند.
کم کم خیل مستان از راه رسیدند؛ مدیران و معاونین ستاد و مدیران کل استانهای دعوت شده، آقا مهدی دادمان هم با جمع مدیران جوان و نخبه حوزه هنری از راه رسیدند. دلم برای دیدار خیلی از عزیزان تنگ شده بود. همه خوشحال بودند و مشغول مزاح و گپ و گفت...
صدای اذان ظهر بلند شد. تپش قلب هایمان بیشتر شده و همه در حال بررسی درب های ورودی اتاق جلسه هستیم. بالأخره لحظه وصال فرارسید و حضرت آقا با لبانی خندان، رویی گشاده، سرزنده و سرحال وارد اتاق شدند. تا چند لحظه از خود بیخود بودم. ناخودآگاه پشت سر ایشان به همراه حاج آقای قمی روانه سجاده های نماز جماعت شدیم...
آغاز رسمی جلسه
نماز دوم که تمام شد، متوجه دوربین های متعدد فیلم برداری داخل اتاق شدم. با زحمت سعی کردم خودم را به صف های جلوتر برسانم. توفیق شد پای یکی از دوربین های مقابل حضرت آقا بنشینم؛ چهره به چهره و چشم در چشم یار!
بعد از اینکه روی صندلی خود نشستند، با همه جمع خیلی آرام و متین، سلام و احوالپرسی کردند. بعد از معمم شدنم در سال ۸۶، اولین بار بود که این تجربه شیرین نصیبم می شد.
گزارش حجت الاسلام والمسلمین قمی
با صدور اجازه رهبر معظم انقلاب جلسه رسماً آغاز شد. حجت الاسلام و المسلمین قمی به ارائه گزارش کوتاهی از دوره جدید مدیریتی سازمان تبلیغات و حوزه هنری پرداختند؛ محورهای اصلی گزارش ایشان عبارت بود از:
جدی گرفتن مأموریت خود
محوریت مقوله فرهنگ و مکتب نظری امامین انقلاب
محوریت رصد میدان فرهنگ از طریق پژوهش های رصدی
محوریت جهاد تبیین در همه برنامه ریزی ها
تحقق جوانگرایی با حضور بیش از ۲۰۰ جوان نخبه فاضل در مدیریت های ستادی و استانی و حتی صدور مدیران جوان به سایر دستگاه ها و نهادها.
طراحی راهبردهایی مثل مردمی سازی تبلیغ، راهبری زیست بوم، توسعه مخاطب و ...
توجه به استانها در طراحی های فرهنگی حوزه هنری و سازمان
توجه جدی به تولید و توزیع بهینه کتاب
توجه به اقتباس در تولیدات رسانه ای مثل فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی
ما ضعف هایی هم داریم؛ مثل سوالات زیادی که در انجام مأموریتمان با آن مواجه هستیم و انتظار داریم از حضرتعالی بپرسیم. یا اینکه می خواهیم یک نهاد باشیم تا یک سازمان.
مزاح حضرت آقا درباره صدور نیروی انسانی
حاج آقای قمی در اثنای گزارش جوانگرایی در مدیریت سازمان و حوزه هنری گفتند ما به دستگاه ها و نهادهای دیگر هم نیرو صادر کرده ایم و خیلی از این جوانها خواستگار پیدا کرده اند. در این لحظه رهبر معظم انقلاب با خنده فرمودند: «البته به هر کسی ندهید!» خنده همه حضار را فراگرفت.
گزارش کوتاه آقای دادمان
گزارش کوتاه حاج آقای قمی که تمام شد، حضرت آقا به ایشان فرمودند: «حوزه هنری چی؟ آقای دادمان کجاست؟ نمی خواهد گزارش بدهد؟» حاج آقای قمی به آقا مهدی که در میان جمع نشسته اشاره می کند و می گوید چون به ما گفتند فرصت نیست، گزارش حوزه هنری را هم بنده مختصرا عرض کردم. آقای دادمان نیم خیز می شود تا حضرت آقا ایشان را بیابند. با مهربانی خطاب به آقا مهدی فرمودند: «من تا پنج دقیقه می توانم به شما هم گوش بدهم.» آقا مهدی که غافلگیر شده بود، در همین حد به چند نکته از تحولات برنامه ای حوزه هنری اشاره کرد.
محورهای بیانات معظم له
سخنان آقای دادمان که تمام شد، صبر ما هم دیگر لبریز شده بود.
حضرت آقا بیانات خود را آغاز فرمودند. به سرعت از در کاغذهایی که آماده کرده بودم، فهرست وار مشغول نوشتن شدم:
گزارش فعالیت های شما هم مطالب مهم و خوبی بود. اینکه ابتدای گزارش گفتید کارتان را جدی گرفته اید، این همان خواسته و نگرانی همیشگی ماست. ما خیلی اوقات یک چیزی را قبول داریم ولی جدی وارد اقدام نمی شویم. شما می گویید کار را جدی گرفته اید، این خیلی مهم است.
من این گزارش شما و آقای دادمان را از عزیزان دفتر و نیز از دیگران (خارج دفتر) شنیده ام، خیلی خوب است.
ارائه نکته تفسیری آیه ۳۹ سوره احزاب:
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَکَفَیٰ بِاللَّهِ حَسِیبا
تفاوت خوف و خشیت: خوف ترس است و خشیت، ملاحظه کردن شخص یا مطلبی.
مراد از ضمیر «الذین» پیامبران و همه کسانی هستند که به تبلیغ دین مشغولند.
مطابق این آیه هرگز نباید حرف خدا را زمین گذاشت و در مقابل تبلیغ کلام خدا، شخص ویا یک حادثه مهم را ملاحظه نمود؛ حتی اگر حرف خداوند، معارض خواست مردم ویا دشمنان باشد.
این قاعده خصوصا در زمانه امروز بسیار مهم است و باید رویکرد کاری شما باشد. بالاخره شما در فضای امروز دنیا کار می کنید و یکدفعه در جریان کارتان می بینید که از ده طرف به شما حمله می شود.
البته این قاعده، به معنای در نظر گرفتن و ملاحظه اقتضائات اجتماعی تبلیغ نیست. بالاخره زبان جوان خاص است، زبان نوجوان اقتضائاتی دارد، زبان انسان معاند، جاهل ویا غافل اقتضائاتی در تبلیغ دارد. حتی انسان هایی که در خارج کشور زندگی می کنند، تبلیغ برای آنها اقتضائات متفاوتی دارد.
این سؤالاتی را هم که گفتید من باید جواب بدهم؛ برخی را بله، من باید پاسخ دهم ولی بسیاری را خودتان باید تشخیص دهید و حتی به من مشورت دهید نسبت به آنها.
مسأله تولید فکر و نوآوری
یکی از مسائل مهم امروز در داخل و خارج کشور، این است که دنیای امروز یک بازار خوب برای فکر و کارهای نو است. مثل این سرود «سلام فرمانده» که در بسیاری از کشورهای دنیا مثل هند به زبانهای بومی و حتی ایرانی خوانده شد. این بخاطر شکل نو و مضمون جذاب و نوجوان پسند آن بود. بازار امروز برای کار نو پر رونق است؛ تا می توانید فکر نو و محصول نو تولید کنید.
ما در این مورد، کوتاهی داشتیم. من از اول تشکیل شورای تبلیغات اسلامی در آن عضویت داشتم. در حوزه هنری هم از اول با دوستان بودم. ما به قدر ۴۰ سال پیش نرفته ایم. چهل سال یک عمر است! عقب هستیم. اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم باید کار مضاعف انجام دهیم. هر چه می توانید فکر و کار کنید تا محصول شما به شکل یک متاع قابل عرضه برای دنیای امروز دربیاید. ماده خام اصلی شما باید فرآوری بشود تا قابل عرضه شود. من در دوران ریاست جمهوری یک مهمانی از الجزایر داشتم. یک بسته خرما برایم آورد. من آن خرما را به هیئت دولت بردم و روی میز گذاشتم. به اعضای دولت گفتم ما بهترین خرمای دنیا را داریم و بسته بندی خوبی نداریم و محصول مرغوبمان در بازار قابل رقابت با این خرمای الجزایر نیست.
نیاز به نیروی انسانی کارآمد
خب، این کار تولید فکر و محصول نیاز به نیرو دارد. آیا ۲۰۰ نفر شما کافی است؟! آدم نیاز داریم. ما دانشگاه سوره را برای همین مهم درست کردیم. متأسفانه گزارش ما از خروجی این دانشگاه اصلا خوب نیست. بنا نبود یک دانشگاه کنار سایر دانشگاه ها درست بشود. قرار بود نیروی انسانی کارآمد در حوزه هنر انقلاب اسلامی تولید شود.
به همین دلیل، مراقب باشد نیروهای خوب سازمان را حفظ کنید. این چهره های قدیمی شاعر و هنرمند مثل مرحوم آقای حسینی و دیگران، یک سرمایه ارزشمند هستند. مقابل این حرف این است که من نگران بودم که هیبت نیروهای قدیمی، نیروهای جوان ما را نگیرد و منفعل نشوند. این را مراقب باشید که این جوان های خوب را از دست ندهید.
احتیاط در برون سپاری کارها
شنیده ام برخی کارهای مهم را برون سپاری می کنید. من مخالف برون سپاری نیستم ولی تجربه های تلخی داریم از اینکه برون سپاری گاهی خروجی ناخالص ایجاد می کند و مطلوب شما نخواهد بود. البته این نکته نافی استفاده از ظرفیت های مردمی نیست که جشنواره فیلم عمار از نمونه های خوب آن است.
حفظ شادابی و سرزندگی مردم
یکی از وظایف مهم ما حفظ شادابی و سرزندگی مردم است. البته با بهبود وضع اقتصادی مردم، قطعاً شادابی مردم بیشتر می شود ولی قطع نظر از این بحث اقتصاد، همین جشن های مردمی غدیر خیلی کار مهمی بود. این کارهای شیرین، متنوع و شاد در ایام موالید اهل بیت علیهم السلام با کمک خود مردم را جدی بگیرید.
چند نصیحت پدرانه
اخیرا مشاهده می شود که در مجموعه نیروهای مذهبی و انقلابی، جناح های فکری متعددی ایجاد شده است. ما در کل کشور نیاز به همدلی بر پایه مشترکات داریم. مراقب باشید دچار این جناح گرایی ها نشوید.
دچار کارهای صرفا ویترینی نشوید. البته ویترین لازم است اما برخی کارها صرفاً ویترینی و شکلی است.
گاهی در آثار فرهنگی مثل شعر، دیده می شود که آثار خنثی ویا منحرف نسبت به انقلاب تولید می شود. مراقب این نکته هم باشید.
پایان جلسه
در پایان بیانات جمله مهمی برای ما فرمودند: «البته درباره سازمان حرف های زیادی دارم که با شما بزنم.»
هنوز «والسلام علیکم و رحمه الله» کامل نشده بود که همه بلند شدند. آقای لشگری حوزه هنری با جسارت، بعد از به نتیجه نرسیدن انگشتر، به چفیه روی شانه های حضرت آقا راضی شد و پس از برخاستن معظم له، یکی از حضار درخواست کرد که اگر ممکن است یک عکس دسته جمعی هم داشته باشیم. حضرت آقا با وجود اینکه زمان جلسه از معمول اینگونه جلسات ظهر معظم له خیلی بیشتر طول کشیده بود ولی مهربانانه قبول زحمت کردند. همچون نگینی در حلقه جمع ایستادند و یکی از بهترین لحظات عمر ما، گرد این نگین نایاب جهان معاصر به پایان رسید.
با زحمت نامه ای را که پسر ده ساله ام خطاب به آقا نوشته بود، به زحمت به عزیزی که کنار حضرت آقا بود رساندم و با یک دنیا تمنای وصال بیشتر و دعای سلامتی زیر لب، زعیم عالیقدر جهان تشیع را با چشمانم تا خروج از درب اتاق بدرقه کردیم.
از بیت رهبری که خارج شدیم، تازه فکر کردن ها و مباحثات درباره بیانات و فرمایشات رهبر معظم انقلاب، آغاز شد. به همکاران و حاج آقای قمی عرض کردم، الحمدلله خیلی از طرف حضرت آقا حس صمیمیت به جمع منتقل شد و بیانات و توصیه های معظم له اینقدر جزئی و عملیاتی ناظر به محورهای کاری سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری بود که حس می کردیم با عضوی از این دو تشکیلات در حال گفتگو هستیم.
و حس همه جمع، سراسر شکر الهی و شوق تلاش و کار بیشتر بود؛ «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.»