«عطرآلود» فیلم تازه هادی مقدم دوست، تقریبا چنین فضایی را می خواهد برای مخاطب اش، تصویر کند. اثر او در آخرین سانس روز سوم جشنواره چهل و یکم فیلم فجر، اکران شد. فیلمی با موضوع عطر و عشق و مرگ. داستان جوانی به نام «علی رزاقی» (مصطفی زمانی) است که عطرسازی می کند و در این مسیر، با چالش های بسیاری روبرو می شود. صحنه نخست فیلم، در خیابان بارانی شروع می شود. «علی» می خواهد داروی سقط تهیه کند.
کتابی نوشته است با عنوان «آنچه با دماغ می بینی». از همان نخست ماجرا، متوجه می شویم که با شخصیتی خلاق، غیرمعمول و ماجراجو سر کار خواهیم داشت. مقدم دوست که خود سابقه نوشتن فیلم های درخشان و ماندگاری همچون «بی پولی» را در کارنامه اش دارد، این بار برای نوشتن فیلمنامه از «حسین حسنی» کمک گرفته که تجربه نوشتن یک سریال را در کارنامه دارد. اما فضای حاکم در فیلم، شباهت بسیاری به نوشته های خود مقدم دوست دارد. می شود دگره ای از «بی پولی» را در آن دید که از یک چشمه زلال، نشأت می گیرد. یا تفسیری از این شعر سهراب سپهری که: «و همه می دانیم ریه های لذت، پر اکسیژن مرگ است».
سراسر فیلم، پر از تنش ها و بحران های مختلف است که مخاطب را از یکنواختی و خستگی و فیلم های شاعرانه خلاص می کند با این حال، شاعرانگی در آن موج می زند. ضمن آنکه خوشبختانه با هوشمندی از جلوه های ویژه بصری و تکنیک های دیگری تصویری همچون انیمیشن، افترافکت و ویژوال افکت، استفاده کرده است که همه اینها بر غنای فیلم او اضافه می کند.
اما یک نکته ای که قابل نقد است و مربوط به همه فیلم ها می شود، استفاده منفی از بارش باران است. معمولا فضایی دلگیرکننده، نگران کننده و غمگینانه مدنظر فیلمسازان در بهره مندی از باران است. در حالی که به لحاظ نشانه شناسی، باران ماهیت زایندگی و آبادانی دارد و می باید که مخاطب از این مفاهیم، بهره های مثبت اندیشانه ببرد. اما معمولا چنین نیست و در فیلم مقدم دوست نیز، چنین فضایی وجود دارد.
«عطرآلود» فیلمی است که می شود دوباره دیدش و از برجستگی های کار که حاصل تجربه و اندیشه ورزی هادی مقدم دوست است، بیشتر بهره گرفت.