۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۹
کد خبرنگار: 908
کد خبر: 85524879
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

نگاهی به فیلم هادی مقدم دوست؛

عطرآلود؛ حماسه‌ زندگی

۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۹
کد خبر: 85524879
مازیار معاونی ا منتقد سینما
عطرآلود؛ حماسه‌ زندگی

تهران- ایرنا- «عطرآلود» را می‌توان در درجه اول و پیش از متعلق دانستن به هر رسته و رده‌ مضمونی دیگری، به عنوان یک اثر نمادمحور با مایه‌های نوستالژیک غلیظ ارزیابی کرد.

هادی مقدم‌دوست در ادامه‌ درون مایه‌ مورد علاقه‌اش مبتنی بر قهرمان تنها که پیش از این در ساخته‌ سینمایی دیگرش «سر به مُهر» و البته سریال تلویزیونی «وضعیت سفید» در مقام نویسنده هم نمود بارزی داشت، باز هم نقطه‌ تمرکز خود را تنهایی شخصیت اصلی داستان گذاشته است، «علی» مرد جوان عطرسازی که در طول داستان از تلاش برای سقط فرزند در سکانس ابتدایی فیلم تا نوازش نوزاد پای به دنیا گذاشته‌اش در سکانس پایانی، مسیر اُدیسه‌واری را طی می‌کند.

«عطرآلود» را می‌توان در درجه اول و پیش از متعلق دانستن به هر رسته و رده‌ مضمونی دیگری، به عنوان یک اثر نمادمحور با مایه‌های نوستالژیک غلیظ ارزیابی کرد، با پذیرش چنین رویکردی درک این نکته دشوار نیست که مقصود فیلمساز از پررنگ کردن عنصر «عطر» که از نام اثر تا شغل قهرمان و حتی تا بستر زمینه‌ساز بسیاری از رویدادهای زندگی‌اش را در برگرفته چیزی فراتر از یک عنصر مضمونی ساده بوده و مقدم‌دوست به مفهومی فراتر از برداشت ساده و اولیه از این عنصر نظر داشته است.

اولین کارکرد عنصر «عطر» در فیلم سنگ بنای آغازین آن است برای یک آشنایی و ازدواج منتج از آن که البته فیلم به شیوه‌ای آشنایی زدایانه و بدون مکث از این موقعیت عبور می‌کند، کارکرد دیگر «عطر» نقبی است به معضلات اجتماعی جوانان باذوق و باهوش جامعه که در چنبره‌ تورم و تسلط شرکت‌های سودجوی متمول فرصت کمی برای ابراز وجود و اثبات توانایی‌هایشان پیدا می‌کنند.

جنبه‌ سوم و البته پررنگ «عطر» تاکید بر نوستالژی و به عبارت بهتر عطر و بویی است که از موقعیت‌های نوستالژیک و حتی دیگر موقعیت‌های غیرنوستالژیک ولی مهم و اثرگذار زندگی بر ذهن و دل و جان انسان بر جای می‌ماند و هرازگاهی در برخورد با موقعیت‌های مشابه، رایحه‌ی آن در وجود انسان استشمام می‌گردد.

به رغم تمام خطوط داستانی متفاوت و حتی موقعیت مهم ابتلای قهرمان داستان به سرطان ریه (تنها نقطه‌ی عطف فیلم) که قهرمان داستان به تناوب با آنها در فرازهای مختلف داستان مواجه می‌شود و هریک به نوبه‌ خود ظرفیت گسترش و بسط دراماتیک و چرخاندن فرمان درام به سوی خود را داشته‌اند اما پرداخت شخصیت پردازانه‌ فیلمساز مانع از گسترش این موقعیت‌های متفاوت و تعمق بر آنها شده تا نمایش همان مسیر اُدیسه‌وار و زجرآوری که بحثش رفت را نیت اصلی و نقطه‌ عزیمت نویسنده و کارگردان اثر دانست و از فیلم انتظار پیگیری جدی و مبتنی بر گره گشایی از فرازهای مختلف داستان را نداشت.

فرازهایی همچون ضدیت شخصیت زنِ بانفوذ در حوزه عطرسازی با قهرمان فیلم، ماجرای بر باد رفتن سرمایه‌ مشتری مهدکودک به دست پسردایی علی ( با بازی زنده یاد حسام محمودی) و دیگر رخدادهای ریز و درشت فیلم که هر یک صرفا به عنوان قطعه‌ای از پازل تکمیل کننده‌ شمایل قهرمان در بافت داستان طراحی شده و استمرار آنچنانی در طول روایت نداشته‌اند. چنین دیدگاهی مخاطبان فیلم به ویژه علاقمندان روایت‌های کلاسیک مبتنی بر ساختار سه پرده‌ایِ مقدمه، بحران و گره گشایی را به فهم بهتر و موثرتری از کلیت اثری می‌رساند که پرداخت آشنای مبتنی بر نقاط عطف و میانی و اوج و گره گشایی در آن جای چندانی ندارد.

با تامل در آثار سال‌های اخیر سینمای ایران می‌توان آثار کم شمار دیگری را نیز به یاد آورد که نیت و پرداختی مشابه در پشت آنها به چشم می‌خورد، آثاری نظیر «آهو» ساخته‌ هوشنگ گلمکانی و یا در مقیاسی دورتر «در دنیای تو ساعت چند است» که یک فیلمساز/منتقد دیگر به نام صفی یزدانیان کارگردانی آن را بر عهده داشته و در آنها نیز همچون «عطرآلود» و البته با شدت و حدتی بیشتر فیلمساز به دنبال خلق موقعیت‌های شخصی و پرداخت‌های شخصیت پردازانه‌ منحصر به خود است که کاملا در نقطه‌ مقابل پرداخت‌های شناخته شده‌ کلاسیک قرار می‌گیرند.

به تبع رویکرد شخصیت پردازانه‌ فیلم که نقطه‌ تمرکز خود را بر قهرمان داستان گذاشته نقش‌آفرینی مصطفی زمانی در نقش اول فیلم، بسیار بیشتر از دیگر بازیگران فیلم به چشم می‌آید، هدی زین العابدین که در یکی دو سال اخیر به بازیگری پُرکار در آثار سینمایی و مجموعه‌های پلتفرمی بدل شده و در ردیف بازیگران جوان و بااستعداد قرار می‌گیرد در فیلم فرصت چندانی برای رنگ‌آمیزی نقش نداشته و می‌توان گفت در حد همان فرصتی که به او اعطاء شده موفق عمل کرده است، اتفاقی که درباره کوروش تهامی و حسام محمودی هم کمابیش شاهد آن هستیم و البته ترکیب بازیگران فیلم یک همایون ارشادی پا به سن گذاشته هم دارد که بی کم و کاست و بدون تلاش برای متفاوت بودن همان الگوی بازیِ کند و بی هیجان خود را باز هم تکرار کرده است.

استفاده از اتمسفر شمال کشور که در داستان به عنوان محل زندگی خانواده‌ علی تصویر شده، گویش شمالی علی و اعضای خانواده‌اش و حتی شرکت او و همسرش در مراسم عروسی خواهرش نیز مطابق با همان رویکرد شخصیت محور فیلم قابل توجیه هستند و از تمام این فضای خارج از تهران به عنوان محل وقوع حوادث داستان، به جز بستری برای آشنایی قهرمان فیلم با رایحه‌های متفاوت در بستر بکر طبیعت که مهارت بی چون وچرای او در ترکیب آنها و به دست آوردن فرمول‌های موفق عطرسازی را به دنبال داشته نمی‌توان نکته‌ خاص دیگری را استنباط نمود.

سخن آخر این یادداشت اشاره به پایان فیلم است که باز هم در روندی آشنا سرنوشتی متفاوت با پیش فرض تماشاگر که مرگ محتوم و غیر قابل انکار قهرمان را در ذهن خود می پرورانده، اتفاق می‌افتد که در جای خود قابل تامل است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha