سرهنگ ثریا به جای نمایش چهرهای کاریکاتوری از منافقین، ذات ضد انسان این فرقه را نمایش میدهد. جایی که این بار منافقین نه با یک دشمن ایدئولوژیک، بلکه با احساسات عمیق یک مادر دشمنی میکنند.
فیلمساز با به کارگیری دقیق دوربین سینمایی، از ثریا یک مادر چشمانتظار و در عین حال یک فرمانده تمام و کمال میسازد
فیلم، داستان خانوادههایی را روایت میکند که برای ملاقات با فرزندانشان، خود را به اردوگاه اشرف رساندهاند و با ممانعت سازمان منافقین روبرو میشوند. ثریا (با بازی مثالزدنی ژاله صامتی) یکی از مادران چشم به راه است که بقیه خانوادهها را رهبری میکند. فیلمساز با به کارگیری دقیق دوربین سینمایی، از ثریا یک مادر چشمانتظار و در عین حال یک فرمانده تمام و کمال میسازد. در سکانس اول، او بین کانکسهای بقیه خانوادهها حرکت میکند و نام تکتکشان را میآورد و انگار آنها را به ماجرا دعوت میکند. دوربین پشتسر اوست و اولین بار وقتی او را از روبهرو میبینیم که با لبخند و نگاهی پر از امید، از لانگشات دیده میشود. به این ترتیب اولین نما از زن، نمای چشمانتظاری اوست و رفتهرفته این حس در همان ۱۰ دقیقه اول به تماشاگر نیز انتقال پیدا میکند.
ثریا قدم به قدم به شناخت دقیق از ذات جهنمی منافقین میرسد و در این مسیر رشد میکند و در نهایت به یک فرمانده حسابی تبدیل میشود. فرماندهای که با نقشهها و توطئههای منافقین مقابله میکند. در اولین صحنه مواجهه با منافقینی که برای شعار دادن و منع خانوادهها از دیدن عزیزانشان آمدهاند، فیلمساز با کارگردانی دقیقش، از اشرف یک قفس میسازد. او همچنین در همان صحنه منافقین را دست میاندازد؛ منافقین آن طرف نردهها شعارهای سازمانی قافیهدار میدهند و این سوی نردهها، ثریا و دیگر مادرها و پدرها، در جواب و ستیز با آنها، بداهه و در لحظه، با شعارهای بانمک پاسخ میدهند.
ثریا از مادر فرزند خودش، تبدیل میشود به مادر همه اعضای فریبخورده اشرف. صحنهای که ثریا با ویدئوی پسرش مواجه میشود، بینظیر است. فیلم را میگیرد و جمع را ترک میکند و در تنهایی صحبتهای پر از بیمهری پسر را میشنود که مادرش را مزدور نظام میخواند و میگوید فقط یک خانواده دارد و آن هم خانواده ایدئولوژیک است. ثریا فیلم را عقب میزند و سعی میکند از واژه ایدئولوژیک سر در بیاورد که نمیآورد. او مادر است و میخواهد فرزندش را ببیند و اهل ایدئولوژیبازی نیست. مادر اشک میریزد، اما به سرعت به خودش میآید و دوباره به جمع برمیگردد. اینجاست که دوربین فیلمساز دور میایستد و یک پلان (برداشت) عالی میگیرد. پلانی که میتوانست با کلوزآپ (نمای بسته) نابود شود. ثریا با لبخند به جمع برمیگردد و جملات مادرانهای با این مضمون میگوید که بچه خودش را موقعی که دروغ میگوید، میشناسد و او هنوز مادرش را فراموش نکرده.
همه کنشهای ثریا مادرانه است
همه کنشهای ثریا در عین حال که قهرمانانه و مقتدرانه است، مادرانه نیز هست. ارجاع میدهم به صحنهای که مرد فراری از اردوگاه، از خوردن غذا امتناع میکند و شروع میکند به دادن شعارهای ایدئولوژیک. او وقتی میگوید برای شکنجه شدن آماده است، واکنش ثریا عالی است، از شنیدن کلمه شکنجه ناراحت میشود و مثل همه مادرهایی که از غذا نخوردن بچههایشان عصبانی میشوند، میگوید اگه میخوری بخور، اگه نمیخوری هم نخور؛ و اینجاست که اتفاقا بعد از شنیدن این جمله مادرانه، فراری پیش میآید و شروع میکند به خوردن غذا.
فیلمساز زن قهرمانش را نه با کنشهای مردانه، بلکه با کنشهای زنانه میسازد
فیلمساز، زن قهرمانش را نه با کنشهای مردانه، بلکه با کنشهای زنانه میسازد. او عواطف زنانه را نه عنصر ضعف، بلکه عنصر قدرت ثریا فرم داده است. ثریاست که به پدران و برادران جرات میدهد که میکروفن دست بگیرند و برای تهییج عزیزانشان، جملات محبتآمیز بگویند. کاری که مردها در انجامش از زنها ضعیفترند.
منافقین با تصاویر کاریکاتوری، سبعیت افسارگسیخته (که البته واقعیت آنهاست)، خوردن سیانور و مانند آن تصویر نمیشوند. فیلمساز آنها را در مقابل و علیه عشق به تصویر میکشد. اینجاست که تماشاگر پس از خارج شدن از سالن سینما، بر جنایتهای منافقین صحه میگذارد. کسانی که در مقابل عواطف انسانی و پیوندهای خانوادگی میایستند، حتماً از دستشان به خاک و خون کشیدن هزاران نفر برمیآید. این قدرت سینماست.
خیلی مفصلتر از این میتوان به سرهنگ ثریا پرداخت که بماند برای اکران. اما به نظرم میتوان پایانبندی فیلم را عوض کرد تا فیلم کمنقصتر شود. فیلم میتواند در قبرستان منافقین به پایان برسد و دو سه صحنه انتهاییاش اضافه است. اما به هر حال باید به لیلی عاج برای فیلم اول بسیار خوبش دست مریزاد گفت.