"محمدعلی ذاکریان" بازنشسته سپاه انصارالرضا (ع) خراسان جنوبی، متولد ۱۳۳۶ در روستای خراشاد شهرستان بیرجند و یکی از پیشکسوتان مبارز قبل از انقلاب است که خاطرات شنیدنی از مبارزات آن دوران دارد.
وی ضمن اینکه از چگونگی حضورش در جمع مبارزان گفت به این سوال خبرنگار ایرنا هم پاسخ داد که چرا انقلاب شد و ریشههای انقلاب اسلامی چیست؟
اولین جرقه حرکتهای ضد سلطنتی این مبارزه انقلابی از جایی شروع شد که او و دوستانش به عنوان دانشآموزان دبیرستان «خزیمه علم» سال ۱۳۵۵ در مراسم استقبال از شاه معدوم در خیابان شهدای فعلی بیرجند حضور یافتند و ساعتها منتظر ماندند.
وی با بیان اینکه ۲۱ مهر سال ۱۳۵۵ قرار بود شاه و خانوادهاش به بیرجند سفر کنند گفت: برای ورود شاه از میدان آزادی تا ابوذر فعلی حدود ۱۹ طاق نصرت با زرق و برق فراوان بسته بودند و خیابان حکیم نزاری تا میدان ابوذر به فرش دستباف مفروش شد.
این مبارز انقلابی افزود: یکی از تبلیغات وسیع در مدارس این بود که شاه سایه خدا روی زمین است لذا شعار «خدا، شاه و مهین» همیشه ترویج میشد و همواره تلاش داشتند شاه و دولت را برای مردم مقدس جلوه دهند.
وی عنوان کرد: در مراسم استقبال با آن پیش زمینهای که از شاه برای قشر دانشآموز فراهم کرده بودند من و دوستانم هر کدام به شکلی تلاش داشتیم که عکس شاه را در دست بگیریم که ناگهان عکس بین ۲ نفر پاره شد اما اهمیتی ندادیم و یک عکس دیگر برداشتیم.
ذاکریان گفت: ساعت ۱۲ ظهر همه ما حد فاصل میدان شهدا تا ابوذر فعلی جمع شدیم و شاه ساعت ۱۵ از آنجا رد شد و برای ما دستی تکان داد.
وی افزود: بعد از اتمام مراسم به سمت میدان امام خمینی (ره) فعلی و ششم بهمن سابق به راه افتادیم که احساس کردیم چند نفر افراد کراواتی دنبال ما میآیند اول که اعتنایی نکردیم و گمان کردیم مسیرشان این سمت است اما بعد متوجه شدیم که دنبال ما هستند.
پیشکسوت مبارزات انقلابی گفت: ذهنمان خبردار شد که نکند به خاطر عکسی که پاره شده، تصور کردند عمدی بوده و ما را تعقیب میکنند لذا با مشورت همدیگر تصمیم گرفتیم هر کدام مسیر جداگانهای را برویم پس از کوچههای مختلف رفتیم و قرار گذاشتیم اول شب در یک جا جمع شده تا از حال هم با خبر شویم.
ریخت و پاشهای سلطنتی در سایه فقر مردم
وی ادامه داد: آن شب در منزل ما (خیابان خیرآباد) جمع شدیم و در آن جلسه بحثی بین ما شروع شد و به تحلیل مراسم استقبال از شاه پرداختیم سپس این دورهمیهای من و دوستانم ادامه داشت.
بسته شدن حدود ۱۹ طاق نصرت، مفروش کردن خیابان با فرش دستباف، تعمیر فوری آسفالت برخی از خیابانها، خودروهای پر زرق و برق، آوردن آشپز خارجی، مشروبات خارجی و .... برای اقامت یک هفتهای شاه آن هم در شرایطی که میدیدیم برخی مردم به نان شب محتاج بودند از جمله مسایلی بود که در ذهن سوال ایجاد کرد و هر وقت جمع میشدیم میگفتیم چرا؟ لذا یک کدام خبرنگار میشدیم و دیگری مسئول پس با شوخی و بازی سوالی را میپرسیدیم و در همان سطحی که آگاهی داشتیم مسایل را تحلیل میکردیم.
وی گفت: جمعبندی دورهمیهای تحلیلگرانه این بود که قرار گذاشتیم ۱۰ سال دیگر یعنی ۲۱ مهر سال ۶۵ ساعت ۱۵ در حرم امام رضا (ع) جمع شویم و ببینیم آیا این شاه با آن همه جبروت هنوز شاه مانده یا تخت و تاج به ولیعهد رسیده است؟!
ذاکریان با اشاره به اینکه بعد از گرفتن دیپلم نوبت سربازی شد ادامه داد: از آنجایی که شنیده بودیم سربازی خیلی سخت است لذا از تنبیهات بدنی سخت و ناسزاهایی که میدادند ترس و تلاش داشتم به هر قیمتی شده خود را از سربازی معاف کنم.
اولین جرقهها با گوش دادن به نوار سخنرانی
وی گفت: از همین رو در جریان تلاشهایی که برای معافیت از سربازی داشتم اوایل سال ۵۷ با دوستانی آشنا شدم که از تهران نوارهایی میآوردند و توصیه میکردند حتما گوش کنیم و تاکید میشد کسی از این نوارها نباید اطلاع پیدا کند. اولین بار با گوش دادن به سخنرانیهایی که در این نوارها بود جرقهای در زندگی ما ایجاد شد.
این مبارز دوران انقلاب افزود: آن حرفها جدید و خوب بود، با گوش دادن به نوارها به پاسخ همه سوالاتی رسیدیم که در ذهن خود به خاطر اوضاع آن دوران داشتیم.
وی گفت: بعدا مامور شدیم که نوارها را تکثیر کنیم و در اختیار افراد مطئمن قرار دهیم لذا شب نوارها را گوش میدادیم و روی کاغذ مینوشتیم چون جرات نمیکردیم از آن کپی بگیریم با کاغذ کاربن تکثیر کرده و با چراغ دستی در خیابانهایی که تردد بیشتر بود روی دیوارها نصب میکردیم.
ذاکریان افزود: فقط میدانستیم گوینده آن حرفها شخصی به نام حاج روح الله است محتوای صحبتها علیه سیاستهای شاه بود و امام مدام هشدار میدادند که «ای مسلمانان به داد اسلام برسید، این چه شاه و پادشاهی است، ای ارتش، ای حوزههای علمیه به داد اسلام برسید»، فساد دربار و بیتوجهیها به دین هم از دیگر محورهای سخنرانیهای امام راحل بود لذا به خاطر انگیزه مذهبی در نشر این سخنان تلاش میکردیم.
وی اظهار داشت: جشنهای ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی، فقر و فلاکت مردم، ناتوانی در مباحث درآمد، اشتغال و محرومیتهایی که در گوشه و کنار وجود داشت از طرفی توجه به خدا، جهاد در راه اسلام و مبارزه با طاغوت از جمله موضوعاتی بود که به ما انگیزه مبارزه میداد.
این فعال سیاسی گفت: چون سخنان امام خمینی (ره) حق بود به دل مینشست و ذهن ما برای شنیدن بیشتر و بهتر این سخنرانیها آماده شده بود، به عنوان لیدر مبارزات با جوانان مومن دیگر ارتباط برقرار کردیم تا بتوانیم سخن امام را شفاهی و مکتوب منتقل کنیم.
وی با اشاره به اینکه گروه ۱۰ نفری برای انتشار سخنان امام تشکیل داده بودند افزود: محلهای اجتماع ما در کوی کارگران، خیرآباد و خیابان مرتضوی بود زمانی که بیانیههای امام رسید با نام ایشان آشنا شدیم و آیت الله روح الله موسوی خمینی را شناختیم.
ذاکریان گفت: پس از آن مباحث انقلاب و سخنرانیها به مساجد کشیده شد و علمایی از خارج شهر یا افراد بومی که بیشتر در جریان بودند در برخی مساجد شروع به صحبت کرده و برای مردم حرفهای امام را منتقل میکردند.
به گفته وی، شهید شریفیپناه، محمدباقر کمیلی اولین فرماندار بیرجند بعد از انقلاب و حجتالاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی (نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی) جزو پیشگامان این سخنرانیها بودند که صحبتهای بسیار روشنگرانه داشتند.
وی ادامه داد: شهید هاشمینژاد هم در دانشگاه و محافل بزرگتر سخنرانیهایی داشت و این طور در مسیر مبارزه و انقلاب قرار گرفتیم لذا جرات بیشتری پیدا کردیم که بیانیههای امام را در روستاها و مساجد حاشیه شهر نیز منتشر کنیم.
شروع راهپیماییها در بیرجند از سال ۵۷
پیشکسوت انقلاب با اشاره به وقایع سال ۱۳۵۷ در بیرجند گفت: همزمان با سراسر کشور از جمله تهران، مشهد، قم، تبریز و اصفهان زمینه در بیرجند هم فراهم شد و با جدیتر شدن اعتراضات از نیمه دوم سال ۵۷ راهپیماییهایی شروع شده بود.
وی گفت: آیت الله ربانی، آیت الله آیتی و آیت الله عبادی همواره مردم را دعوت به مبارزه میکردند و راهپیماییها اغلب از مسجد بازار یا منزل آیت الله ربانی به سمت میدان شهدای فعلی برگزار میشد.
ذاکریان ادامه داد: ۲ مسجد محوری دیگر از جمله چهار درخت و مسجد معصومیه همواره پذیرایی جمعیتهای خوبی بودند چون بیشتر لیدرهای انقلاب از جمله شهید شهاب و شهید رحیمی در این محلها سکونت داشتند.
وی با اشاره به مهمترین راهپیماییهایی که در شهر بیرجند برگزار شد گفت: یک روز راهپیمایی از مسجد بازار شروع شد به این نیت که بازار تعطیل شده و جمعیت به ما ملحق شود لذا به سمت میدان امام حرکت کردیم و به اول بازار که رسیدیم موقع اذان شد و همه کف بازار نماز جماعت خواندند.
شعارهایی همچون «لا اله الا الله» و «استقلال، آزادی» سر دادند که پلیس تذکری داد، با گاز اشکآور و خودروی آبپاش دخالت کرد و جمعیت متفرق شدند.
سقوط مجسمه شاه در پادگان ۰۴ بیرجند
این شهروند بیرجندی گفت: در یکی از روزها (هفتم بهمن) قرار شد مجسمه شاه در پادگان ۰۴ بیرجند پایین کشیده و کتیبهای از کوروش که در میدان ابوذر فعلی نصب بود، نابود شود.
وی افزود: راهپیمایی از خیابان طالقانی فعلی به سمت میدان ابوذر و شهدا شروع و زمانی که جمعیت به ژاندارمری رسیدند، تیراندازی شد که همان روز شهید علی سندروس و شهید محمود سورگی از جوانان شهر به شهادت رسیدند.
ذاکریان گفت: زمانی که راهپیمایی به اوج خود رسید شعارها به گونهای شد که ارتش دعوت به صف انقلابیون شدند و به آنها گل هدیه دادند که نیروها تحت تاثیر قرار بگیرند و کمتر مقابله صورت گیرد.
وی ادامه داد: با وجود اینکه وسایل ارتباط جمعی کم بود اما شنیدیم تانکها در خیابان بیمارستان امام رضا (ع) مشهد از روی مردم رد شدند که این موضوع باعث جریحهدار شدن روحیه مردم بیرجند شد و برای ورود به پادگان ۰۴ بیشتر مصمم شدند.
این مبارز انقلابی گفت: با رایزنیهایی که از قبل انجام گرفته بود برخی نیروهای مومن ارتشی همراه شدند و لذا نیروهای مردمی از مسیر خیابان منتظری به سمت پادگان حرکت کردند و قرار بود عدهای داخل و عدهای هم اطراف پادگان چینش شوند که مراقبت بیشتری از حفاظت نیروها باشد.
وی افزود: با پیش مقدمهای که از قبل شده بود شعارهایی همچون "ارتش برادر ماست، ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش" سر دادند که نیروهای ارتش تحت تاثیر قرار گرفتند و زمینه ورود به داخل پادگان با درگیری مختصری ایجاد شد اما بعد از آن با بولدرز مجسمه شاه پایین آمد و نیروهای ارتش به ملت پیوستند.
خاطره شعار «بگو مرگ بر شاه» در بیرجند
ذاکریان با اشاره به روز تاریخی دیگر از خروش مردم بیرجند گفت: آن روز هم راهپیمایی از میدان شهدای فعلی شروع شد با این نیت که مدارس را تعطیل کنیم لذا چند مدرسه در سطح شهر به این ترتیب تعطیل شد و در سه راه اسدی زمانی که جمعیت افزایش یافت جوان لاغراندامی روی دوش نفر دیگری رفت، مشتش را گره کرد و شاید اولین بار بود که شنیدم کسی گفت «بگو مرگ بر شاه».
عدهای این جمله را با او تکرار کردند و برخی افراد هنوز مردد بودند، بعد از آن هم گاز اشکآور و تیر هوایی زدند بعدا متوجه شدیم هفت یا هشت نفر دستگیر اما با وساطت آیت الله آیتی آزاد شدند البته شهید راستگو مقدم از دستگیرشدگان آن روز بود که زیر شکنجه نیروهای شهربانی به شهادت رسید.
امنیت شهر دست نیروهای انقلاب افتاد لذا اولین ساختار و سازمان انقلاب اسلامی در بیرجند به نام ستاد اجرایی فرامین امام در محل شهربانی شکل گرفت.
وی گفت: فردی که آنجا بالا رفت و شعار بگو مرگ بر شاه سر داد را بعد از پیروی انقلاب در سپاه دیدم و فهمیدم که شهید رجبعلی آهنی است که از سرداران بزرگ جبهه بود و حتی آوازه او به صدام هم رسید که برای سرش جایزه گذاشته بودند.
این مبارز انقلابی افزود: یک روز دیگر راهپیمایی به سمت میدان امام فعلی شروع شد با هدف اینکه شهربانی را تسخیر کنیم و همراهی از سوی برخی نیروهای ژاندارمری با مردم انجام شد و بدون مقاومتی شهربانی به دست نیروهای انقلاب افتاد.
وی گفت: بعد از آن نیروهای شهربانی مرخص شدند و امنیت شهر دست نیروهای انقلاب افتاد لذا اولین ساختار و سازمان انقلاب اسلامی در بیرجند به نام ستاد اجرایی فرامین امام در محل شهربانی شکل گرفت.
ذاکریان با اشاره به ایجاد امنیت شهر توسط نیروهای مردمی گفت: البته چند افسر از تهران حضور داشتند و امنیت شهر هم به دست نیروی انقلاب افتاد لذا مردم با خودرو، دوچرخه یا پیاده شروع به گشتزنی کردند و آن دسته از افرادی که سربازی رفته بودند هم اسلحه گرفتند.
به گفته وی گروههای هشت نفره در گلوگاههای شهر مستقر شدند و به این ترتیب امنیت شهر به دست نیروهای انقلاب افتاد.
پیروزی قطعی با شنیدن صدای انقلاب
این مبارز انقلابی با اشاره به وقایع بعد از تشکیل ستاد اجرای فرامین امام در بیرجند گفت: از آنجا امور به بیرجند میرسید و ما هم مامور به انجام بودیم لذا بیانیهها را به روستاها میبردیم تا همه مردم را با انقلاب همراه کنیم.
وی با تاکید بر اینکه هیچ کسی پیشبینی از آینده انقلاب نداشت افزود: تا اینکه صبح روز ۲۲ بهمن اخبار از بلندگو پخش میشد به یک باره گوینده عوض شد و فردی دیگری شروع به صحبت کرد و گفت ملت قهرمان ایران، ملت انقلابی ایران این صدای انقلاب است.
بعد از آن سرود معروف «الله الله» پخش شد که همه شروع به گریه شادی کردند و همدیگر را بغل گرفتند، صدای انقلاب را که شنیدیم پیروزی برایمان قطعی و وعده الهی پیروزی در راه حق محقق شده بود.
وی با بیان اینکه آن زمان پیروزی را با تمام وجود دریافت کردیم گفت: گرچه این اتفاق به معنای آن بود که صدا و سیما به تسخیر نیروهای انقلاب درآمده اما هر لحظه شاهد بودیم طرفداران شاه حرکتهایی انجام میدادند، حتی در همین بیرجند راهپیماییهایی را ترتیب داده بودند، با ساتور، قمه و چاقو به خیابانها آمدند ولی همه آنها قلع و قمع شدند.
تسخیر کاخها در بیرجند
پیشکسوت انقلاب خاطرنشان کرد: بعد از این اتفاق صدا و سیمای بیرجند هم در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و سپس مامور به تسخیر کاخهای آن زمان شدیم لذا در گروههای ۱۰ یا ۱۵ نفره کاخ اکبریه، رحیمآباد، شوکتآباد و دیگر مکانهای سلطنتی به تسخیر درآمد که امروز این مکانها به باغ و عمارت تاریخی مشهور است.
وی درباره وضعیت آن زمان کاخهای سلطنتی در بیرجند گفت: آنچه از زرق و برقهای آنجا دیدم واقعا قابل تامل بود و کاش مسئولان آنجا را به همان شکل میگذاشتند چرا که بهترین موزه گویای تاریخ قبل از انقلاب و تفکر آن دوران بود.
ذاکریان ادامه داد: در شرایط فقر و کمبودهای آن زمان در همین کاخ (باغ) اکبریه چند جفت کفش و دست لباس خارجی، بهترین مشروبات و امکانات آن زمان تعبیه شده بود فقط به این دلیل که شاید سرانی هر چند سال یک شب را آنجا اقامت کنند.
وی با اشاره به قراری که سال ۵۵ با دوستان خود برای پیشبینی ۱۰ سال بعد گذاشته بود گفت: سال ۶۵ علیرغم اینکه در جبهه بودم اما طوری مرخصی خود را تنظیم کردم که دقیقا ساعت ۱۵ روز ۲۱ مهر سال ۶۵ به حرم مطهر امام رضا (ع) مشرف شدم و از آنجا نایب زیاره دوستانی بودم که شهید شده بودند یا در جبههها حضور داشتند خداوند را شکر کردم که آن دورانها پایان یافت.
این مبارز انقلابی در پایان با تاکید بر لزوم داشتن نگاه عمیق و تحلیلگرایانه به مسایل قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار داشت: بعد از ۴۴ سال مفتخریم که علیرغم تهدیدها، جریانها و بلاهایی که دشمنان بر سر ملت ایران آوردند اما انقلاب مصمم و قوی ایستاده است.