به گزارش ایرنا، سردار عبدالرضا ناظری شبانگاه سه شنبه بدو انتقال و ورود پسر جوان ۲۱ ساله ای که ۷۰ روز قبل ربوده شده بود، به فرماندهی انتظامی استان کرمان در جمع خبرنگاران افزود: دانیال عزیز توسط یک گروه مسلح در یکی از شهرستان های استان کرمان ربوده شد.
وی اظهار داشت: با انجام اقدامات اطلاعاتی و فنی وسیع مطلع شدیم این جوان به یکی از کشورهای همسایه منتقل شده که با صدور دستورات اکید فرماندهی کل انتظامی کشور اقدامات وسیعی با هماهنگی همکاران قضایی در این حوزه انجام شد.
فرمانده انتظامی استان کرمان تصریح کرد: روز گذشته عملیات رهاسازی این جوان در کشور همسایه با تلاش پلیس اینترپل و پلیس کشور همسایه انجام و دانیال آزاد شد.
وی گفت: جوان ربوده شده به محض آزادی به مرزبانی منتقل و تحویل همکارانمان در مرزبانی شد که توسط پلیس آگاهی استان و فرماندهی انتظامی شهرستان محل سکونت وی به استان بازگشت.
سردار ناظری بیان کرد: خوشحالیم دانیال در ایام الله دهه مبارک فجر و ایام ماه رجب به آغوش خانواده بازگشت.
وی با تاکید بر اینکه ۷۰ روز گذشته ایام سختی بود اظهار داشت: اقدامات پلیسی زیادی در راستای آزادسازی گروگان انجام شد.
فرمانده انتظامی استان کرمان با بیان اینکه نکته حائز اهمیت این بود که این جوان در روز پدر و روز مادر کنار پدر و مادرش نبود افزود: برای پلیس که برای رهاسازی دانیال و شناسایی باند گروگان گیر تلاش می کرد این ایام سخت گذشت لذا خوشحالیم وی به آغوش خانواده اش بازگشت.
گروگان گیری به قصد اخاذی ۴۰ میلیارد تومانی
وی ادامه داد: این گروگان گیری به قصد اخاذی از این خانواده انجام شده بود و آدم ربایان در این راستا مطالبه قریب به ۴۰ میلیارد تومان پول کرده بودند که با اقدامات عملیاتی انجام شده برخی از این افراد دستگیر شدند و رهاسازی گروگان روز گذشته انجام شد.
بوی پیراهن یوسف
به گزارش خبرنگار ایرنا، اما بوی پیراهن یوسف گم گشته زمانی به مشام پدری با دست های لرزان و مادری با چشم های گریان رسید که ساعت ۲۲ و ۴۵ دقیقه فرمانده انتظامی استان کرمان نوید ورود دانیال را بعد از ۷۰ روز به شهر کرمان داد.
پدر، مادر و خواهر دانیال با چشم اشک بار بی صبرانه لحظه ها را می شمردند و منتظر ورود فرزندشان به آغوش خانواده بودند.
درست زمانی که در اتاق سردار ناظری گشوده شد از میان جمعیت، جوانی رعنا با چشم هایی که از شدت فراق چونان ابری بهاری می باریدند و چون کاسه ای خون قرمز و برافروخته بودند، نمایان شد.
آن لحظه روحانی که یوسف به آغوش یعقوب رسید را فقط چشم هایی می دانستند که از شدت اشک راه دیدار می بستند و پاهای لرزانی که از شدت غم و غصه، نحیف شده و توان ایستادن نداشتند چه برسد به گام برداشتن و جلو رفتن و در آغوش کشیدن عزیزشان.
اما بالاخره آن زمان با تلاش نیروهای جان برکف پلیس فرارسید و خدا خواست، بوی پیراهن یوسف نه تنها چشم های یعقوب گونه بلکه دردهای بی پایان فراق را تسلی بخشد و آغوش پدر و مادر، فرزندشان را در آغوش بکشند لحظه ای که قطعا در این هفتاد روز ۷۰ هزاران بار در خیال این خانواده تکرار شده بود، آه که چه واقعیت شیرینی و چه زیبایی وصف ناشدنی.
مادر دانیال که حالا بعد از ۷۰ روز غصه و خون دل خوردن فرزندش در کنارش نشسته، می گوید: دست پلیسی که جان و آسایش خود را برای برگرداندن فرزندم به خانواده به خطر انداخته اند را می بوسد.
او اشک می ریزد و می گوید، قدردان زحمات نیروی انتظامی است.
پدر دانیال هم که حالا با وجود میانسالی دست هایش به شدت می لرزند، آنچنان که توان و تمرکز بالا بردن فنجان چای را هم ندارد، می گوید: نمی دانم چطور می توانم این خدمت پلیس را قدردانی کنم.
چشم و دل جمع حاضر در اتاق فرمانده انتظامی استان کرمان، اشکبار و دلشان به این همه رشادت پلیس امیدوار و روشن است.