سال ۱۳۶۷ و جنگ ایران و عراق؛ همزمان با پذیرش قطعنامه از سوی ایران و آغاز عملیات مرضاد از سوی منافقین است. لشگر محمد رسول الله در سه راهی اسلام آباد برای جلوگیری از پیشروی و مبارزه با منافقین مستقر شده و در پی منهدم ساخت ادوات جنگی آنان است. منافقین نیز به روستاهای اطراف پناه بردهاند و در این بین اهالی یک روستا اسیر منافقین میشوند. شاهو راننده کامیونی که دل در گرو عشق دختر داییاش خزال داشته و با کامیونش رزمندگان را برای مبارزه با منافقین جابه جا کرده، از آنان برای نجات اهالی روستا کمک میخواهد.
عملیات مرصاد و جنایاتی که منافقان در این عملیات بر مردم شهرها و روستاهای مرزنشین آن هم در پایان جنگ روا داشتند یکی دیگر از برگهای تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی است. برگی که محمد عسگری و پدرام کریمی آن را در بستر یک ماجرای عاشقانه و خانوادگی در دل ملتهبترین روزهای جنگ روایت میکنند. در واقع این بار و در اتاقک گلی بیشتر موضوع عشق و خانواده است که که بر بستر جنگ روایت میشود و از این منظر شاید اتاقک گلی یکی از متفاوتترین آثاری باشد که تاکنون در حوزه سینمای جنگ و دفاع مقدس ساخته شده است.
هوشمندی سازندگان فیلم در این نکته است که قصه مستقیما به دل جنگ نمیرود بلکه ماجرا با یک مشکل طایفهای آغاز میشود و در پی رخدادهایی و پس از آن، مشکل مذکور تبدیل به وحدت و یکدلی و ایستادگی در برابر دشمن میشود و البته نکته مهمتر توجه به کیان خانواده و مراقبت ویژه از زنان است که هم در ساختار و هم در فیلمنامه به آن پرداخته شده. دقت کنید که در طول ماجرا، جمعی و تعداد بسیار زیادی از مردان روستا و رزمندگانی که به کمک اهالی روستا آمدهاند خود را سپر گلولههای منافقین میکنند تا زنان و دخترانشان از هر گونه گزندی در امان بمانند که این مساله در دو سکانس درخشان به تصویر کشیده است: اولی سکانس فرار اهالی روستا از محل اختفایشان که با حمله منافقین مواجه میشوند و تیربار مهاجمان یک یک مردان و رزمندگان را پر پر میکند اما آسیبی به زنان نمیرسد و سکانس دوم ورود آن سرباز زن منافق به اتاقک گلی است که همه زخمیها را به رگبار میبندد و قصد دارد با انفجار نارنجکی زنان پناه گرفته در زیرزمین را نیز نابود کند که باز هم مقاومت مردانه مانع از هدف او میشود. این پرداخت هوشمندانه چه در فیلمنامه و چه در ساختار با توجه به شرایط ویژهای که در ماههای گذشته کشور را تحتالشعاع خود قرار داد میتواند سند تصویری مناسبی باشد برای تثبیت جایگاه و نقش والای زنان و دختران در فرهنگ ایرانی.
فیلمنامه اما کاستیهایی هم دارد. پرداخت برخی داستانکها و روند خاص همراهی با تعدادی از شخصیتها به گونهای است که مخاطب و تماشاچی به راحتی میتواند پایان قصه آن شخصیت را خیلی جلوتر حدس بزند و پیشبینی کند. همچنین انفعال بزرگترهای روستا همچون دایی و آقا مراد در برابر منافقین و تزلزل در این زمینه که آنان نیز ایرانی هستند و مسلمانند و غیره نمیتواند برای مخاطب باورپذیر باشد چرا که در آن مقطع وقوع رخدادها قاطبه مردم ایران از نقش منافقانه و خیانتهای سازمان منافقین آگاه بودند یا مساله وضع حمل زینت که تبدیل به یکی از گرههای ماجرا میشود اما در ادامه داستان به کلی فراموش میشود تا پایان قصه که نوزادش مفهومی نو را در محتوای اثر به وجود میآورد.
فیلم در ساختار نیز اکشن خوبی دارد و عنصر تعلیق به درستی در آن رعایت شده است. این مساله البته ارتباط مستقیمی با جلوههای ویژه صوتی و تصویری فیلم دارد و اگرچه میزان خشونت تصویری در فیلم نیز زیاد است و همین مساله باعث میشود که شاید اتاقک گلی به همین دلیل مناسب تماشا برای افراد زیر ۱۵ سال نباشد اما به هر حال این خشونت هم بخشی از واقعیتهای تلخ جنگ بوده است. هوشمندی محمد عسگری در استفاده نکردن از چهرههای مطرح و اصطلاحا سوپراستار نیز بر جذابیتهای بصری و بازیگری فیلم افزوده و حضور تعداد زیادی از بازیگران تئاتر در این اثر حضوری آبرومند و قابل اعتنا از آب درآمده است.
پایان فیلم نیز اشارهای دارد به وجود جوانههای امید و آرزو و عشق. عشقی که باید از نو متولد شود و دوباره شکل بگیرد. لحظه تکان خوردن انگشتان خزال در دستان نوزاد تازه متولد شده زینت، از آن لحظههای نابی است که کمتر در سینمای ایران به چشم خورده است.
در مجموع اتاقک گلی یکی از فیلمهای قابل تامل و مطرح جشنواره چهل و یکم بود و احتمال قریب به یقین تا حد زیادی میتواند ناکامیهای محصول قبلی بنیاد روایت یعنی تکتیرانداز را برطرف سازد.