به گزارش ایرنا، سیدعلی امامی، تحلیلگر مسائل اقتصادی در یادداشتی نوشت: سالیان سال بود که جاده ابریشم را فقط در تاریخ میخواندیم و مزایای آن را به گذشته دور نسبت میدادیم، اما دو دهه میلادی است که «راه ابریشم نوین» بزرگترین پروژه اقتصادی جهان شده است.
در گذشته راه ابریشم، چین را به اروپا پیوند میداد اما این مسیر وقتی به ایران میرسید سه شاخه میشد؛ شاخه جنوبی، «شامات» را در مینوردید و به «انطاکیه» در کرانه دریای مدیترانه میرسید، شاخه میانی از «بیزانس» (استانبول کنونی) عبور میکرد و شاخه شمالی از «قفقاز جنوبی» گذر میکرد و به «تراموزان» میرسید.
در کنار مسیر زمینی، راه ابریشم باستانی، راه دریایی هم داشت که از دریای چین جنوبی و تنگه مالاکا، اقیانوس هند و دریای مکران (عمان) و خلیج فارس خود را به بازارهای مصرف میرساند.
این مسیر بیش از ۴۰۰۰ سال دوام داشت و اصلیترین مسیر تجاری جهان بود تا اینکه در قرن ۱۸ و با کشف قاره امریکا، مسیرهای نوین و پرسود بازرگانی از آسیا به طرف اقیانوس اطلس چرخیدند و راه ابریشم اندکاندک از یادها رفت تا اینکه دو قرن بعد و در هزاره سوم، چین خیزش دوباره کرد و قدرت بزرگ اقتصادی در اقتصاد بینالملل شد.
رشد چشمگیر در هزاره نوین، کانون توجهات را مجدداً از غرب به شرق چرخاند تا اینکه در اکتبر ۲۰۱۳ برای نخستین بار «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین و سپس سایر مقامات چینی پرده از کلانپروژه راه ابریشم نوین برداشتند و در سال ۲۰۱۷ طی مراسمی با حضور رهبران نزدیک به ۳۰ کشور جهان در چین، راه ابریشم نوین افتتاح شد.
این کلانپروژه در بردارنده دسته گستردهای از پروژههای شبکه ارتباطی و مسیرهای ترانزیتی، لولههای نفت و گاز، بنادر، فرودگاهها، خطوط راهآهن و تأسیسات انرژی است.
برپایی دوباره این راه، ۶۵ درصد جمعیت جهان، ۴۰ درصد تولید ناخالص جهانی و ۷۱ کشور را دربر خواهد گرفت. راه ابریشم نوین که با نامهای «یک کمربند- یک جاده» یا «ابتکار کمربند و جاده» معروف شده یک تفاوت عمده دارد و آن این است که در راه ابریشم باستانی، ایران مرکز ثقل این جاده بود اما در مسیر راه ابریشم نوین، ایران کمترین نقش را ایفا میکند و جای خالی کشورمان کاملاً مشهود است. اما چه شده که ایران در این مسیر نادیده انگاشته شد.
سودای فتح اروپا
شعار چین در هزاره سوم «پیش به سوی غرب» است که متأثر از واکنش به استراتژی امریکایی «چرخش به سوی آسیا» برای مهار چین بود. اوباما در اواخر سال ۲۰۱۱ با اتخاذ استراتژی «چرخش به آسیا» رسماً اعلام کرد که قصد دارد منطقه آسیا- پاسیفیک را به اولویت سیاست خارجی خود تبدیل کرده و توجه بیشتری به آن معطوف کند.
پاسخ چین برای درهم شکستن استراتژی «چرخش به سوی آسیا» استراتژی «پیش به سوی غرب» است. تصور از غرب در اینجا غرب جغرافیای چین که در واقع اوراسیا و اروپا است.
بر پایه سندی که از سوی چین منتشر شده، راه ابریشم نوین دربردارنده دو مسیر تجاری است؛ «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی». مسیر زمینی یا همان کمربند راه ابریشم نوین، در پی پیوند اروپای توسعهیافته با آسیای درحال توسعه خواهد بود. کمربند راه ابریشم نوین، دربردارنده دالانهایی است که تاکنون ۶ مورد آن در مرحله طراحی یا در حال ساخت هستند:
دالان اقتصادی چین - مغولستان- روسیه
دالان اقتصادی پل زمینی اوراسیای زمینی
دالان اقتصادی چین - آسیای میانه - آسیای غربی که ایران در این دالان قرار دارد
دالان اقتصادی چین - پاکستان
دالان اقتصادی شبهجزیره هند و چین
دالان اقتصادی بنگلادش - چین - هند - میانمار
راه ابریشم دریایی، کمربند کرانههای چین را از طریق دریای چین جنوبی و اقیانوس هند به شبهجزیره عربستان، سومالی، مصر و اروپا پیوند میدهد و شامل دریای چین جنوبی، تنگه مالاکا، اقیانوس هند، خلیج بنگال، دریای عرب، دریای عمان، خلیج فارس و دریای سرخ است.
بیتردید در دهههای آینده، در این بخش از جهان شرکتهای چندملیتی از همه کشورها، فرصت شایان توجهی پیدا خواهند کرد تا عرضاندام کنند و خود را برای یک زورآزمایی جهانی آماده کنند.
آنچه که حائز اهمیت است و باید به آن به عنوان نگاه ویژه و استراتژیک توجه کرد، آن است که نتیجه مطلوب راهاندازی شبکه کریدوری توسعه ایران، پیوند با حوزه تمدنی ایران بزرگ است.
موقعیت جغرافیایی، مهمترین دلیل برای بنیان نهادن کریدور توسعه ایران نیست؛ دلیل اصلی را میتوان به همسویی با جریان جهانی شدن دانست.
به رغم تأکید بر لزوم تقویت برنامههای فعلی و کریدورهای حمل و نقل عبوری از ایران، لازم است تا نسخههای جدیدی برای ارتقای جایگاه منطقه و کشور پیادهسازی کرد. به عبارت دیگر صرف نظر از اینکه احیای کریدورها تأثیر مهمی بر اقتصاد ایران میگذارد، نکته اساسی این است که ما باید در زنجیره ارزش جهانی و در مبادلات بینالملل، قبل از هر چیزی نقش خود را پیدا کرده و بدرستی آن را ایفا کنیم.
بیتردید راهاندازی کریدور توسعهای ایران با اولویت توسعه تجارت و افزایش چسبندگی اقتصادی به سوی کشورهای حوزه تمدنی ایرانی (همچون آسیای مرکزی، افغانستان، پاکستان و هند) اولویت اصلی احیای کریدورها باید باشد.
با این حال آنچه که بشدت در این امر مورد غفلت قرار گرفته و باید قبل از هر موضوع مورد توجه ویژه قرار گیرد، وجود یک «فرمانده واحد» برای هماهنگسازی و یکپارچهسازی این امر است.
به باور همگان، دستگاههای متعدد و موازی بسیاری هستند که در امر احیای کریدور دارای مسئولیت و اختیارند. این دستگاهها عملاً مانع روند توسعه کریدورها هستند.
به منظور به جریان انداختن مسیرهایی که آینده اقتصاد جهانی را رقم میزند و بر اساس یافتههای علمی قرن اخیر، موفقیت اقتصادی کشورها، گرفتن نقشهای مؤثر در زنجیره ارزش جهانی است و هم اکنون این زنجیر را کریدورها تعیین میکنند. غفلت از این عرصه مهم تاریخی، گناهی نابخشودنی و اشتباهی تاریخی است.
اما قبل از هرگونه اقدامی به نظر میآید، تعیین فرماندهی جامعالاطراف که علاوه بر شناخت از موقعیت جهانی، تجارت و اقتصاد را بخوبی درک کند و با داشتن اختیارات تام بتواند تصمیمات حیاتی در جهت حضور مؤثر در کریدورها داشته باشد، الزامی است.
قاعدتاً بهترین روش برای جذابیت در ایجاد یا احیای کریدورها، سرمایهگذاری مشترک است، اما این مهم زمانی اتفاق میافتد که کریدورها دارای «فرماندهی واحد» باشد. سفر رئیسجمهور به چین قطعاً لزوم توسعه همکاری ایران – چین را دوچندان میکند.
اما آیا پس از سفر، رئیسجمهور به این نتیجه میرسد که برای کریدورها یک فرمانده واحد لازم دارد. گزارش رئیسجمهور بعد از انجام سفر به چین پاسخ این سؤال را خواهد داد.
منبع: روزنامه ایران