به گزارش ایرنا، روابط کجدار و مریز آمریکا و متحدانش با چین و روسیه موضوعی جدید در سپهر سیاسی جهان نیست اما در ماههای اخیر سیل اتهامات بیپایه و تنشآفرینیهای اقتصادی و نظامی واشنگتن علیه مسکو و پکن، فصل نوینی در روابط این سه قدرت ایجاد کرده؛ فصلی که در آن آمریکا فقط به دنبال منافع کشورش و به تعبیری دیگر اجرای سیاست همسایهات را فقیر کن است.
موضوعی که به اعتقاد تحلیلگران میتواند پیش درآمدی برای برهم خوردن موازنه قدرت در عرصه بینالمللی و به دنبال آن مخدوش شدن نظم جهانی باشد و ملتها و دولتها را به تکرار جنگ سرد در ابعادی گستردهتر و در ادامه به یک جنگ تمام عیار بکشاند.
در تبیین این شرایط کافی است سیاست خارجی آمریکا در یک سال گذشته را زیر ذرهبین برده و گزارههای مختلف را بار دیگر تحلیل کنیم؛ از تحریک مسکو با گسترش ناتو به مرزهایش که به جنگی یک ساله انجامیده تا تحریک پکن با گسترش روابط نامتعارف دیپلماتیک با تایوان و به تازگی بهانه بالونهای تحقیقاتی چین!
اگر گزاره اول به یک جنگ فرسایشی با هزاران کشته و میلیاردها دلار خسارت انجامیده و ابعاد آن همچنان در حال گسترش و مردم جهان متاثر از تبعات سیاسی، اقتصادی و حتی غذایی آن هستند، بیتردید تنش در جبهه جدید و با اژدهای زرد که بخش اعظمی از پویایی صنعت و اقتصاد جهان را مدیریت میکند، میتواند جهان را به خاکستر تبدیل کند و دولتها را در مسیری بیبازگشت قرار دهد و به عبارتی بازی با آتش است.
اما سوال مهم اهداف پشت پردهای است که ایالات متحده از آغاز این جنگها و تنشآفرینیها در نقاط مختلف جهان دنبال میکند؛ اهدافی که سران کاخ سفید با آنها، هزاران کشته و زخمی و میلیاردها دلار هزینههای اقتصادی و نظامی که به دولتها و ملتهای جهان تحمیل میشود را توجیه میکنند.
بیتردید منافع مالی و سیاسی کلیدیترین مولفههایی است که دولت آمریکا در پس اهداف به ظاهر انساندوستانهای که در حمایت از مردم اوکراین و تایوان اعلام داشته، دنبال کرده و این کابوی پولپرست، در پس ژستهای حقوق بشری، به خاطر چند دلار بیشتر حاضر به جنایت علیه بشریت است.
نمونه بارز و غیرقابل انکار این رویکرد منفعتطلبانه آمریکا بارها و بارها در طول تاریخ ننگین دولتهای مستقر در کاخ سفید تکرار شده و چه خونهای گرمی که در این مسیر از شرق دور در ویتنام و ژاپن گرفته تا افغانستان و عراق در خاورمیانه بر زمین نریخته و خشک نشده است.
و اینک تحلیلگران معتقدند که ایالات متحده در فصل نوین تنشآفرینیهایی خود در روسیه و اوکراین با راهبرد تحریک کشورهای غربی علیه مسکو و اعمال فشارهای اقتصادی و نظامی علیه کرملین، از یک طرف به دنبال تعمیق نقش خود در تامین امنیت اروپا و گسترش سلطه ایالات متحده بر حوزه انرژی است و از طرف دیگر راهبرد احیای پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) را دنبال میکند.
در ادامه همین سیاستهای خصمانه، آمریکا تلاش می کند در جبهه جدیدی که علیه پکن تعریف کرده است، با اعمال فشارهای اقتصادی، ایجاد حساسیتهای نظامی به ویژه در موضوع تایوان و تبلیغ اتهام های جدید از جمله در زمینه بالون چینی، متحدان جدیدی علیه این غول صنعت و اقتصاد جهانی به دست بیاورد و نبض بازی علیه اژدهای زرد را به دست بگیرد.
تحلیلگران تاکید دارند که آمریکا به خوبی بر این امر واقف است که با دستان خالی، اقتصاد شکننده و نیم بند این روزهای خود و بدون حضور متحدان قوی، نمیتواند در جبهه جدید علیه چین پیروز شود.
از همین رو ایالات متحده با ترفندهای تبلیغاتی از جمله ترویج اتهام جاسوسی چین از شهروندان نقاط مختلف جهان، در تلاش است تا متحدان خود را برای قدم گذاشتن در این مسیر خطرناک قانع کند؛ متحدانی که در جنگ اوکراین نشان دادهاند فرمانبردار محض واشنگتن هستند و حتی به قیمت فروپاشی اقتصاد کشور و تحت فشار قرار گرفتن شهروندانشان، حاضرند به چشمانداز واهی که آمریکا ترسیم میکند، دل خوش کنند.