بجنورد- ایرنا- هر روز با طلوع سپیده دم چراغ مغازه‌ای را روشن می کند که با بوی ریحون و جعفری معطر شده و تکاپوی بسته بندی و فروش اجناس بویی از جنس تلاش و فعالیت زنانه می دهد و حال هر کسی را خوش می کند.

طلوع آفتاب که نور خود را ارزانی می دارد حیات آغاز می شود و جانی دوباره می گیرد و سرنوشت برایمان رقم می خورد، اما در این بین زنانی که داستانی متفاوت از سایرین دارند، تفاوت از نوع و روش زندگی؛ آنها شب که سر بربالین می گذارند به امید روز روشن تر و همت بیشتر سپری می کنند و روز را با کسب درآمد بیشتر و رفع نیازهای خانواده آغاز می کنند.

داستان زندگی آنها چکیده‌ای از رنج در کنار تلاش برای زیستن است که در تاریکی و ظلمت چرخ گردون و در روزمرگی آدم‌هایی که بی تفاوت از کنارشان می گذرند، پنهان شده است و جنس تلاش برای زندگی آنها متفاوت تر از دیگران است و آنها زمان را در بین ترک های دست هایشان پنهان کرده اند و زندگی را با کار و سخت آغاز می کنند.

آری آنها زنان سرپرست خانوار هستند، این زنان با تکیه بر خودباوری و توانمندیشان بار مضاعفی را برای تامین نیازهای عاطفی، اقتصادی و مسایل اعضای خانواده بر دوش می‌کشند و اینجاست که در برآورده کردن آرزوی این شیرزنان، رسالت دولت و مسوولان در حمایت از این قشر را می طلبد.

امید در جریان زندگی زهرا

زهرا بادامی یکی از زنانی است که از ۲۵ سالگی تقدیر و یا بهتر است بگویم سرنوشت، سرپرست خانوار را برای او رقم زده است؛ وی در این سن صاحب سه فرزند بود که همسر خود را بر اثر یک سانحه تصادف از دست می دهد.

به گفته وی، همسرش کارگر بود و درآمد چندانی هم نداشته و در زمان حیاتش نیز به سختی زندگی را اداره می‌کرد؛ اما پس از فوت همسرش مشکلات وی و فرزندانش که یک دختر و ۲ پسر بودند دوچندان می شود.

وی می گوید که در آن زمان نمی‌دانستم چه کنم بدلیل اینکه زود ازدواج کرده بودم و مدرک تحصیلی هم نداشتم.

چند صباحی را با کمک‌های خانواده پدری و فامیل زندگی خود را گذراندیم و کم‌کم این کمک‌ها محدود و یا بهتر است بگویم قطع شد من ماندم و سه فرزند و یک سفره خالی.

به آنها حق می‌دادم، مگر تا کی می‌توانستند ما را حمایت کنند. من تا آن روز به جز خرید روزانه و روزمره اصلا از خانه بیرون نرفته بودم؛ برایم سخت بود که به کار فکر کنم، سوادم هم در حدی نبود که از کسی بخواهم برایم کاری پیدا کند.

وی تصریح می کند: تا مدت‌ها به این فکر می‌کردم که چه کنم، از چه راهی وارد شوم که هم کار کنم و هم از بچه‌هایم مراقبت کنم.

یک روز که برای خرید سبزی از خانه بیرون رفته بودم، زنی از مغازه‌دار سراغ سبزی‌ تمیز و بسته بندی شده را گرفت، مغازه‌دار این جنس را نداشت و همان موقع جرقه‌ای به ذهن من زده شد که من این کار را انجام دهم، سبزی بخرم، تمیز و بسته بندی کنم و بفروشم. در همان زمان ایده خود را با مغازه دار درمیان گذاشتم؛ وی نیز پذیرفت و این آغاز راه پیشرفتم بود.

این زن سرپرست خانوار هرچند مرور خاطرات و بازگو کردن روزهای سخت زندگی برایش دشوار بود و هر از گاهی آهی و نفس عمیقی می کشید اما هر چه به انتهای داستان و آنچه بر وی و فرزندانش در این مدت گذشته بود می رسیدیم بوی امید و زندگی دوباره می داد.

این بانوی توانمند بجنوردی می افزاید: در نهایت من از تمیز کردن سبزی برای یک فروشنده شروع کردم، درآمد حاصل از آن به اندازه تامین مایحتاج روزمره‌مان بود اما دخترم به مدرسه می‌رفت و پسرانم کم کم به سن مدرسه می‌رسیدند و من نیاز داشتم که بیشتر کار کنم و پس انداز داشته باشم.

خیلی فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که در خانه مربا، ترشی، سبزی‌های خشک، میوه خشک و هرچیزی که مورد نیاز یک خانواده است تهیه کنم و به فروش برسانم.

چند سالی در خانه کار می‌کردم و وضع بدی نداشتیم، سفارش‌هایم بیشتر شده بود و گاهی حتی از شهرهای اطراف هم با واسطه مشتری‌هایم سفارش داشتم و پول خوبی هم می‌دادند.

موفقیت در ایستگاه آخر

زن بودن و مادر بودن کار سختی است اما زمانی که تنها باشی خیلی سخت‌تر می‌شود، فقط خدا می‌داند که وی چقدر سختی کشیده است و چه شب ها بدور از چشم فرزندانش اشک ریخته است.

چند سال از آن روزها گذشت و من حالا با تسهیلات اشتغالزایی که از کمیته امداد امام (ره) دریافت کردم یک مغازه بزرگ در شهر بجنورد اجاره کردم و نه تنها نان آور خود و خانواده ام هستم؛ بلکه چهار زن سرپرست خانوار همانند من در کنارم مشغول کسب درآمد هستند.

ما در این مغازه انواع سبزی‌های تازه و خشک، ترشیجات، مربا، پیاز داغ، لواشک خانگی، ذرت، لوبیای تازه و هر چیزی که مورد نیاز یک خانواده است را به مردم عرضه می‌کنیم و چون کارمان را تمیز و خوب انجام می‌دهیم مشتری‌های زیادی جذب کردیم.

چه روزها و شب‌هایی که اصلا نمی‌توانستم استراحت کنم و یا غذایی بخورم. تنها خواسته‌ام این بود که یک زندگی آبرومند با نان حلال داشته باشم که خدا یاری کرد و به هدفم رسیدم اما تا رسیدن به این هدف خیلی زحمت کشیدم، اما روی پای خودم ایستادم و ادامه دادم.

وی می افزاید: هرچند زندگی برای من و مسوولیتی که در قبال فرزندانم داشتم سخت بود اما هیچ وقت از پا ننشستم و نا امید نشدم، همانند من بسیارند و در این شرایط اقتصادی به طور یقین نیازمند دستگیری هستند تا روی پای خود بایستند که برخی از آنها با خیاطی، فرش بافی و عده‌ای نیز با بسته بندی حبوبات و مواد غذایی و خلاصه هر کس هرکاری از دستش بربیاید انجام می‌دهد تا چرخ زندگی‌اش را بچرخاند و این چرخش زندگی جز حمایت دولت مردان میسر نخواهد شد.

خراسان شمالی با جمعیت یک میلیون نفری، ۵۳ هزار و ۴۴۴ خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) هستند که از این تعداد ۴۹ هزار و ۸۳۲ خانوار معیشت بگیر این نهاد هستند.

بیش از یک هزار و ۴۳۰ زن سرپرست خانوار بیمه شده در خراسان شمالی زیر پوشش تامین اجتماعی هستند و کمیته امداد در راستای توانمندسازی و خودکفایی جامعه هدف زنان سرپرست خانوار تلاش می‌کند تا با پرداخت حق بیمه اجتماعی این افراد و مستمری بگیر شدن آنها عزت نفس و کرامت انسانی مددجویان حفظ شده و از استقلال مالی برخوردار شوند.

تسهیلات تبصره ۱۶ مربوط به اشتغال، مسکن، فرزندآوری، درمان بیماران صعب العلاج و همچنین حمایت از خود اشتغالی افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی است و دولت تقویت ارکان اصلی خانواده را با پرداخت این نوع از تسهیلات در دستور کار خود قرار داده است و زنان سرپرست خانوار به مراجعه به کمیته امداد می توانند از محل این تسهیلات اشتغال ایجاد کنند.

سقف تسهیلات قابل پرداخت به هر طرح ۱۵۰ میلیون تومان است و به طور میانگین در ۱۱ ماهه امسال ۶ هزار و ۳۹۷ فرصت شغلی در راستای خودکفایی مددجویان خراسان شمالی ایجاد شده است.