به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا، کنفرانس سالانه خلع سلاح امسال در حالی برگزار می شود که دور جدیدی از مسابقه تسلیحاتی در جهان کلید خورده است. در فضای آنارشیک فعلی بین المللی، ستونهای کلیدی رژیم کنترل تسلیحات که در طول جنگ سرد میان قدرت های جهانی ایجاد شده بود، یک به یک در حال سقوط هستند. آخرین مورد آن خروج روسیه از پیمان استارت نو بود. جنگ اوکراین و تشدید بدبینی بین روسیه و غرب از یک سو و از سوی دیگر امنیتی سازی شرق آسیا و سیاست مهار چین از سوی آمریکا، عمده ترین دلایل دور جدید رقابت تسلیحاتی در جهان محسوب می شوند. اما مسلما دامنه این رقابت تسلیحاتی در شرق اروپا و شرق آسیا محدود نخواهد شد.
رقابت تسلیحاتی بین قدرت ها برای سایر بازیگران نیز تنگنای امنیت ایجاد می کند و اندیشه توان بازدارندگی میان آنها را تقویت می کند. چرا که می دانند راه دیگری ندارند.تشدید فضای وهم آلود تسلیحاتی در جهان در حالی است که موضوع خلع سلاح یکی از اصول مبنایی تاسیس منشور سازمان ملل متحده بوده و در موارد مختلفی از منشور صراحتا یا تلویحا مورد تاکید قرار گرفته است. اما چرا همچنان، رژیم خلع سلاح یکی از ناکامترین رژیم های حقوقی شناخته می شود و روند تشدید وحشت ادامه دارد؟
ناکارآمدی رژیم موجود خلع سلاح را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
تحول محور بودن: فرایند خلع سلاح و کنترل تسلیحات همواره به تناسب تحولات بین المللی در متن یا حاشیه مناظره های بازیگران قرار گرفته است. در همین حال در دستور کار قرار گرفتن یا از دستور کار خارج شدن موضوع خلع سلاح نیز به شدت در کنترل قدرت های جهانی به ویژه غرب قرار دارد. وقوع حادثه یازده سپتامبر، آخرین رویدادی بود که مساله کنترل تسلیحات را به یک گفتمان جهانی تبدیل کرد. اما سیاست های یکجانبه و جنگ افروزانه آمریکا به این بهانه، جهان را نسبت به این گفتمان بدگمان کرد.
تبعیض آمیز بودن: هر چند معاهدات متعددی در زمینه کنترل تسلیحات، آزمایش و منع اشاعه وجود دارد، اما همچنان بیش از آنکه رژیم حقوقی عدالت محور باشد، ابزار فشار قدرت های دارنده تسلیحات بیشتر و مدرن تر علیه برخی بازیگران است. برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در حالی به بهانه ای برای تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی و حتی حملات تروریستی تبدیل شده است که در سوی دیگر نه تنها اسرائیل عضو مهمترین معاهدات کنترل تسلیحات نیست، بلکه بطور روز افزون در حال توسعه فناوری های تسلیحاتی کشتار دسته جمعی است.
توسعه روزافزون فناوریهای تسلیحاتی: تکنولوژی های مرتبط با تسلیحات مانند سایر حوزهها و حتی سریعتر و فنیتر و نامحسوس در حال رشد هستند و تهدیدهای نوین خلق میکنند که بازیگران را ناگزیر از تمهیدات فردی و فوری می کند. در واقع سرعت رشد تهدیدها از سرعت تولید مکانیزم های دسته جمعی و کنترل گر بیشتر است. می توان گفت هم اکنون تسلیحاتی در جهان از سوی قدرت ها به کار گرفته می شوند که ناشناخته هستند. به همین ترتیب بازیگران مدام از خود می پرسند تبعات امنیتی و فنی متعهد شدن به پیمان ها و معاهداتی که دیگران به آنها پایبند نیستند، چقدر حیاتی و غیرقابل جبران است؟ آیا آنها با تعهدات بیشتر جان و زندگی ملت های خود را با مخاطره مواجه نمی کنند؟
تناقض آمیز بودن در حوزه نظر و واقعیت: رژیمهای حقوقی محصول نظریههای انتزاعی و ایدئالیستی هستند لذا به راحتی قادر به غلبه بر واقعیتهای سیستمی نیستند. این واقعیت های سیستمی، دوستیها و دشمنیها و محاسبات امنیتی پیچیده آنها هستند که رفتار مشارکت کنندگان را تنظیم می کنند. در زمان جنگ سرد یکی از مهمترین دلایل ناکارآمدی رژیم خلع سلاح مسابقه تسلیحاتی قدرت ها بود. این سوال بسیار مهم است آیا پس از فروپاشی شوروی، در فاصله چند دهه گذشته که آمریکا خود را ابرقدرت جهانی و هنجارساز می دانست، جنگ ها به پایان رسید؟ آیا این آمریکا نبود که آغازگر اغلب جنگ ها بود؟
عدم توازن بین تعهدات و ضمانتها: واقعیت دیگر درباره رژیم حقوقی خلع سلاح این است که بازیگران در معاهدات مرتبط تعهداتی می دهند که امنیت آنها را در برابر بازیگران بدعهد تضعیف میکند. در همین حال هیچ ضمانتی وجود ندارد زمانی که بازیگران متعهد دچار ناامنی شدند، رژیم حقوقی مزبور قادر به بازگرداندن هزینههای امنیتی آنها باشد. علاوه بر این روندهای تاریخی نیز بازیگران را نسبت به وجود ضمانت اجرای عادلانه بدبین ساخته است.
مجموع عوامل یاد شده موجب شده است که دیدگاه های متعارضی درباره مطلوبیت سیستم خلع سلاح و رژیم حقوقی مربوطه وجود داشته باشد. واقعیت این است که گسترش تسلیحات توسط دارندگان بزرگ انجام می شود. آنها هر روز پولدارتر و مسلح تر می شوند اما بازیگران دیگر فقیرتر.با این حال در این چرخه معیوب، همچنان ادبیات خلع سلاح برای اشاعه کنندگان اصلی مانند آمریکا و اسرائیل بسیار پرفایده است. پمپاژ میلیارد دلاری سلاح به مناطق بحران و درگیری از جمله جنگ اوکراین و منطقه خاورمیانه، در کنار مواضع سیاسی نامتجانس آنها در مجامع بین المللی مثال روشنی برای این گزاره است.