پیش از تشریح چگونگی اثرگذاری جنگ اوکراین بر نظام بینالملل، تشریح چیستی نظم بینالمللی و عوامل موثر بر آن ضروری است. نظم بینالمللی در سادهترین توضیح، شیوه توزیع قدرت میان کشورهاست. با فروپاشی شوروی جهان یک ابر قدرت دارد؛ این یعنی نظام بینالمللی در حال حاضر تک قطبی است.
اگرچه، با وجود قدرتهای بزرگ دیگری همچون روسیه، چین، فرانسه و انگلیس و همچنین قدرتهای منطقهای نوظهور مانند ایران، هند، آفریقای جنوبی و برزیل، ایالات متحده در اداره نظم بین المللی تنها نیست. با این حال قدرت آمریکا در بیشتر سالهای بعد فروپاشی بهاندازهای بوده که با وجود مخالفت قدرتهای دیگر بتواند بیشتر اهداف خود را پیش ببرد.
توانایی ایالات متحده در ادامه رویکرد کنونی، به تداوم توزیع قدرت به شکلی که هست بستگی دارد؛ یعنی حالتی که در آن ایالات متحده با فاصله قابل توجهی در راس هرم قدرت جهان قرار گرفته باشد. در چنین حالتی آمریکا به یکجانبهگرایی ادامه میدهد و بدون توجه به اهداف دیگر کشورها، منافع خود را دنبال میکند.
در سالهای اخیر اهمیت محور چین-روسیه-ایران برای مقابله با هژمونی آمریکا مورد توجه قرار گرفته؛ سه کشوری که مشتاقند نظم بینالمللی را با افزایش هزینههای یکجانبهگرایی برای آمریکا، نظمی مبتنی بر رشد قدرتهای غیر آمریکایی برپا کنندنظم بینالمللی چگونه تغییر میکند؟
در مقابل، اگر دیگر کشورها بتوانند توزیع قدرت را تغییر دهند ممکن است نظم بینالمللی از حالت یک قطبی به دو یا چند قطبی تغییر کند. این وضعیت در حالتی ممکن است کشورها به تنهایی یا از طریق برقراری اتحادهای سیاسی_امنیتی و موازنهسازی، توان اعمال قدرت ابر قدرت فعلی را به چالش بکشند. به همین دلیل در سالهای اخیر اهمیت محور چین-روسیه-ایران برای مقابله با هژمونی آمریکا مورد توجه قرار گرفته است. سه کشوری که مشتاقند نظم بینالمللی را با افزایش هزینههای یکجانبهگرایی برای آمریکا، نظمی مبتنی بر رشد قدرتهای غیر آمریکایی برپا کنند.
جنگ در اوکراین بزرگترین درگیری مسلحانهای است که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شده است. در نتیجه، اثرگذاری آن بر نظام بینالملل بحث بسیاری از محافل پژوهشی است. سالهای پیشرو که از نظر کارشناسان روابط بینالملل، دوران گذار در نظم بینالمللی است میتواند باعث تغییرات مهمی در صحنه بینالمللی باشد.
در این سالها هر رویدادی که بتواند در سه مورد «سطح قدرت ابرقدرت کنونی یعنی آمریکا، سطح قدرت رقبای تهدید کننده آمریکا یعنی چین یا روسیه و هنجارهای مستقر در جهان کنونی» تغییر ایجاد کند، میتواند در نظر بینالمللی اثرگذار باشد.
این جنگ چه تاثیری در جایگاه روسیه دارد؟
از نظر رقیبان آمریکا، دلیل جنگ اوکراین را میتوان تلاش روسیه برای دستکم حفظ جایگاهش در سطح بینالمللی توجیه کرد اما ناتو که با استفاده از ضعف روسیه در سالهای ابتدایی بعد از فروپاشی شوروی، گسترش خود را به سمت شرق شروع کرده بود، این کشور را با تهدیدهای حیاتی مواجه کرده است. واکنش روسیه برای جلوگیری از تداوم این وضعیت، تهاجمی گسترده به اوکراین بود تا امکان عضویت این کشور در ناتو را برای دهههای آینده غیرممکن سازد. در مقابل، طرف غربی تلاش میکند روسیه را از فرط فرسودگی وادار به عقبنشینی کند. البته پیروزی یا شکست در جنگ به طور کلی امری نسبی است.
این مساله برای روسیه با تحقق اهداف این کشور مشخص میشود؛ اهدافی همچون تحقق بیطرفی در اوکراین و غیرنظامی کردن این کشور برای سالهای طولانی. پیروزی طرف غربی نیز در عدم پذیرش شرایط بیطرفی برای اوکراین و موفقیت در عقبنشاندن روسیه و یا بازپسگیری مرزهای اوکراین به دلیل تحمیل هزینههای زیاد به روسها تعریف میشود.
در صورتی که روسیه نتواند به عنوان طرف پیروز به این جنگ پایان دهد، احتمال تنزل این کشور از سطح یک قدرت بزرگ به قدرتی متوسط، زیاد است. اتفاقی که حوزه نفوذ و اثرگذاری روسیه را تا حد زیادی به آسیای میانه و شرق اروپا محدود میکند. حادثهای که در قرنهای گذشته برای قدرت هایی همچون انگلیس هم رخ داد. در چنین حالتی اگرچه روسیه همچنان به عنوان عضو دائم شورای امنیت و دارنده بیشترین میزان تسلیحات اتمی در جهان، ابزارهای قدرت زیادی در اختیار دارد اما با کاهش اعتبار سیاسی، امکان استفاده کافی از ابزارهای قدرت خود را نخواهد داشت.
تاثیر جنگ اوکراین بر جایگاه چین
شکست روسیه به همین ترتیب در قدرت چین و دیگر کشورهایی که با هژمونی آمریکا تعارض دارند نیز اثرگذار است. چنانچه بیانیه مشترک چین و روسیه چند روز پیش از شروع جنگ اوکراین نشان میدهد، این دو کشور بیش از هر چیزی به دنبال کاهش توان مداخلهگری و یکجانبهگرایی آمریکا هستند.
پیروزی جبهه متحد غرب، چین را در دسترسی به اهداف خود در تایوان با مشکلات بیشتری مواجه میکند و احتمال دسترسی چین به تایوان را برای سالهای زیادی عقب میاندازد. همچنین جنگ تجاری با چین شدت گرفته و تلاش آمریکا برای انزوای سیاسی چین با رضایت بیشتری از سوی دیگر کشورها همراه خواهد بود.
در واقع، روسیه شکست خورده در اوکراین، با تجدید حیات هژمونی آمریکا که توانسته طرف پیروز بزرگترین بحران اروپا بعد از جنگ سرد باشد، آسیبپذیری چین را هم افزایش میدهد. اگرچه شکست روسیه میتواند این کشور را به چین وابسته کند اما با وجود خسارت قابل توجه افزایش قدرت ایالات متحده، چین مشتاق به این رویداد نیست. حتی اگر وابستگی بیشتر روسیه به دسترسی سهلتر چین به انرژی _ به عنوان ضعف بزرگ اقتصادی چین_ منجر شود. در واقع برای چین هم موقعیت مطلوبتر، پیروزی روسیه و برقراری یک نظام چند مرکزی یا چند قطبی با مشارکت روسیه به عنوان یک قطب قدرت است.
برای ایالات متحده همچنان اصلیترین چالش ظهور چین است. پیروزی احتمالی روسیه در جنگ برای چین امکان تداوم نفوذ اقتصادی در سراسر جهان را فراهم میکند؛ در حالی که ایالات متحده تضعیف شده و نمیتواند مزاحمت زیادی ایجاد کند.
به عقیده کارشناسان، جنگ اوکراین میتواند فرصتی برای احیای هژمونی رو به افول آمریکا باشدچرا غرب از اوکراین پشتیبانی میکند؟
در طرف آمریکا هم پیروزی و شکست در این جنگ تعیینکننده است. سند امنیتی منتشر شده دولت آمریکا در سال ۲۰۲۲ از نقطه عطف تاریخی در جهان صحبت میکند. به عقیده کارشناسان، این جنگ میتواند فرصتی برای احیای هژمونی آمریکا باشد. چنانچه «فارین افرز» در این رابطه نوشته بود: «فرصتی تاریخی برای ایالات متحده و متحدانش فراهم شده تا نظم بینالمللی را بازسازی کنند که بهتازگی به نظر میرسید رو به فروپاشی است.»
این مساله توضیح میدهد که چرا ایالات متحده و کشورهای اروپایی تلاش میکنند با تامین تسلیحات و نیازهای مالی اوکراین، این کشور را در برابر روسیه یاری دهند. هرچند غرب کمک به اوکراین را محتاطانه دنبال میکند تا هم موجب واکنش شدید روسیه نشود و هم با فرسایشیشدن جنگ، احتمال فرسودگی روسیه افزایش یابد.
از طرفی، شکست در نبرد اوکراین در روابط میان اروپا و آمریکا اثرگذار است. ممکن است اروپای وحشتزده از پیروزی روسیه، وابستگی خود را به آمریکا افزایش دهد. این مساله با توجه به لزوم تمرکز ایالات متحده در شرق آسیا بار تعهدات مالی و سیاسی این کشور را در اروپا افزایش داده و ممکن است سرعتدهنده افول قدرت آمریکا باشد. همچنین ممکن است اروپای شکست خورده در اوکراین، راه مصالحه با روسیه را در پیش گیرد. در نتیجه ضعف در برابر روسیه، اجازه همراهی اروپا با مواجه ایالات متحده با چین را نخواهد داد. در نتیجه این سناریو، توزیع قدرت به نفع چین و به ضرر آمریکا تغییر خواهد کرد.
چنانچه گفته شد، قوت و ضعف آمریکا در سهم دیگر دولتها در نظام بینالملل اثرگذار است. اندیشکده «کارنگی» در این رابطه مینویسد: « از زمانی که اشتهای ایالات متحده برای رهبری جهانی [ بعد از ۲۰۰۸] تا حدی به دلایل سیاسی داخلی و همینطور در واکنش به جنگهای افغانستان و عراق کاهش یافت، روسیه به یک قدرت تجدیدنظرطلب تهاجمی تبدیل شد. همانگونه که با جنگ با گرجستان در سال ۲۰۰۸ و مداخله در دونباس و کریمه در ۲۰۱۴ نشان داده، مسکو مصمم است خسارتهای سالهای گذشته را جبران کند. »
جنگ اوکراین هنجارهای نظم لیبرال را زیر سؤال میبرد
در مورد اثر جنگ اوکراین بر هنجارهای مسلط جهان باید اشاره کرد که این جنگ، دو وجه بر این هنجارها اثر منفی خواهد. وجه نخست، در شکست ایده امنیت دستهجمعی است. نبرد غیرمستقیم ناتو و روسیه که به ارسال تسلیحات و تجهیزات سنگین هم رسیده، محکی برای توان پشتیبانی نظامی ناتوست. شکست در این میدان هم به معنی شکست و بیاعتباری ناتو خواهد بود.
این مساله به معنی رشد نظامیگری و افزایش بودجههای نظامی دولتهاست. دولتهایی مانند آلمان، ژاپن و کرهجنوبی ممکن است نا امید از چتر امنیتی آمریکا شیوهای متفاوت از سالهای بعد جنگ جهانی دوم در پیش گیرند. با توجه به رشد راستگرایی در سراسر جهان و گسترش ایده «خودیاری» در برابر امنیت دستهجمعی، پایههای نظم لیبرالی در معرض تهدید است. در حالت بدبینانه، کاهش کنترل هژمونیک آمریکا ممکن است؛ چنانچه «هنری هیل» استاد امور بینالملل دانشگاه جرج واشنگتن گفته، (این مساله) به گسترش کشورهای دارنده تسلیحات اتمی منجر شود.
وجه دوم، به نظام اقتصادی جهان مربوط است. با شروع جنگ در اوکراین بنیانهای ایده گسترش صلح با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی ضربه خورده است. این مساله یادآور اثرگذاری بحران سال ۱۹۲۹ بر نظامهای اقتصادی لیبرال بود که به افزایش راستگرایی و فاشیسم در اروپا و در نهایت جنگ جهانی دوم منجر شد.
تحریم روسیه تقریبا شکست خورده است. این مساله از این جهت اهمیت دارد که بخش زیادی از تسلط هژمونیک آمریکا به علت توان اقتصادی این کشور در ایجاد پاداش برای کشورهای پایبند به نظم لیبرال و همچنین مجازات برای دشمنان نظم لیبرال بستگی داشتاز طرف دیگر، تحریم روسیه تقریبا شکست خورده است. این مساله از این جهت اهمیت دارد که بخش زیادی از تسلط هژمونیک آمریکا به علت توان اقتصادی این کشور در ایجاد پاداش برای کشورهای پایبند به نظم لیبرال و همچنین مجازات برای دشمنان نظم لیبرال بستگی داشت.
آمارها نشان میدهد اقتصاد روسیه در سالهای آتی با مشکلات جدی مواجه نمیشود و در میدان، تحریم آمریکا نمیتواند این کشور را وادار به عقبنشینی کند. از طرفی هم بسیاری از دولتهای جهان، بخصوص در جنوب جهانی که به طور عمده شامل کشورهایی است که سابقا تحت اثر اعمال قدرت امریکا آسیب دیدهاند، حاضر به همراهی با تحریمهای غرب نشدند. عدم همراهی با غرب همچنین شامل دولتهایی است که پیشتر به عنوان متحدان آمریکا شناخته شدهاند. در واقع فقط ۵۰ کشور با تحریمها علیه روسیه همراه شدهاند.
شکست ایدههای اقتصادی و امنیتی نظم لیبرال به معنی شکست قواعدی است که آمریکا تلاش کرده در جهان حکمفرما باشد. به همین دلیل نیز «فوکویاما» نظریهپردازی که معتقد بود با فروپاشی شوروی، لیبرالیسم، انتهای تکامل ایدئولوژیکی بشر را فراهم کرده، حالا از ضربه پوتین به نظم لیبرال سخن میگوید.