به گزارش ایرنا، علیاکبر ناطقنوری میگوید: از نظر شخصی هیچ رغبتی نداشتم که رئیسجمهور شوم، بلکه به عنوان تکلیف آمده بودم. شب انتخابات حال خوش و حالت توسلی به من دست داد، وضو گرفتم و پیش از خواب از خدا خواستم که خدایا امشب شب سرنوشت این مملکت و نظام است، همچنین سرنوشت معنوی من و آخرتم نیز مطرح است، آنچه خیر است و به مصلحت، همان را به انجام برسان.
نزدیکیهای صبح خوابی دیدم که بسیار عجیب بود. دیدم در یک دریای وحشتناک در قایقی قرار دارم که کف ندارد، ولی در آب فرو نمیروم. من روی آب خوابیده بودم. تنهای تنها بودم و میگفتم: خدایا چطور است که من تنهایم و اینجا هیچ کس نیست، محافظها کجا هستند؟
در همین حال که داشتم حرف میزدم دستم به دیوار ساحل خورد. همانجا گفتم: عجب خدایی است که آدم را خیلی راحت نجات میدهد.
در این هنگام سه نفر جوان آمدند و سلام کردند. من طاقباز خوابیده بودم. گفتند: مادرت منتظرت است.
مادر من فوت کرده است و من این جوانها را نمیشناختم.
همراه آنها حرکت کردم تا به سرگروه محافظان خود آقای دانا رسیدم. به ایشان گفتم: کجا بودی و چرا مرا تنها گذاشتی و هیچ کس با من نبود؟
ایشان گفت: حاجآقا موج دریا خیلی خطرناک بود، نمیشد ایستاد.
جلوتر که آمدم دیدم مرحومه والده هم ایستاده و دارد گریه میکند. به ایشان رسیدم و احوالپرسی کردم و گفتم: حاج آقا کجایند؟ ( پدر من هم مرحوم شدهاند)
گفتند: حاجآقا دارد نماز میخواند.
رفتم و دیدم عده ای به ایشان اقتدا کردهاند. من هم اقتدا کردم و نمازم را خواندم که یک مرتبه از خواب بیدار شدم.
با خود گفتم این خواب باید معنا داشته باشد. البته این خواب در تصمیم من اثری نداشت. برخی معتقدند یک آدم سیاسی خواب را در تصمیمگیریهای سیاسی دخالت نمیدهد. بله خواب حجت نیست که من با آن تصمیم بگیرم و تصمیم هم نگرفتهام. اما این یک علامت و یک رویای صادقه بود.
صبح به ستاد انتخاباتی نرفتم و به دفتر بازرسی رفتم که الان هم هستم. برای آقای عبدالحسینمعزی که از دوستان قدیمی من در آنجا بود خوابم را تعریف کردم. ایشان گفت: پس کار تمام است و این خواب نشان میدهد که شما انتخاب نمیشوی.
این خواب خیلی به روحیهام کمک کرد و به همین دلیل من خیلی آرام بودم و توانستم در اولین فرصت بدون هیچ دغدغه و تاملی به آقای خاتمی تبریک بگویم. آن تبریک نقطه عطفی در تاریخ سیاسی من و کشور شد و بسیار راهگشا بود و دوستان مرا در کشور آرام کرد. با این موضع جدی من، جلوی بسیاری از خطرهای احتمالی گرفته شد و آرامشی در کشور پدید آمد.
دشمنان کشور که واقعا دنبال جنجال پس از اعلام آرا بودند را مایوس کرد و این همه از برکت آن تبریک بود.
بعدها این خواب را برای تعبیر دادم. یکی از علمای معبر گفته بود: معلوم است که ایشان توسلی پیدا کرده و سالم از دریای متلاطم بیرون آمده و غرق نشده است. گریه مادرش علامت شادی مادر بود از این که پسرش گرفتار نشد. نماز پدرش هم دعایی بود که او گرفتار نشود. اقتدای او به پدرش هم میل باطنی خودش بود که گرفتار نشود. اینها تعبیری بود که معبر کرده بود بدون این که بداند که صاحب خواب چه کسی است.
منبع: خاطرات علی اکبر ناطق نوری، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی