محمدعلی دشتی رحمت آبادی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، با بیان اینکه در آن سال چون استحکام سنگرها مناسب نبود علاوه بر نگهبانی باید سنگرها را محکم می کردیم و سنگری با ابعاد بزرگتر برای رزمندگان می ساختیم، بیان کرد: رزمندگان یا برای مبارزه به عملیات می رفتند یا به خط پدافندی برای نگهبانی اعزام می شدند و در این خط افراد در گردان ها باید ۲۰ تا ۳۰ روز در آنجا می ماندند.
وی توضیح داد: بنده در دو مقطع به جبهه رفتم. بار اول از تهران لشکر سیدالشهد به لشکر سنندج پیوستم. نیروهایی ستاد لشکر در پادگان شهر سندنج بودند و گردان ها در خارج از شهر در پادگان، شب با یکی از دوستان به ستاد رفتیم یک واحدی به نام وسابقون بود (اسامی گروها براساس عناوین قرآن انتخاب می شد) به صورت اتفاقی با رزمندگان اطلاعات و عملیات مواجه شدیم. آنها همیشه درگیر خط مقدم بودند و زمان عملیات مستقیم با دشمن درگیر می شدند ولی دیگر رزمندگان همیشه در مواجهه با درگیری مستقیم نبودند.
دشتی رحمت آبادی افزود: نیروهای اطلاعات و عملیات افراد خاص و خندانی بودند و روحیه و انگیزه بالایی داشتند، آن زمان من ۱۷ ساله بودم شب اول بدخواب شده بودم هر موقع بیدار میشدم می دیدم یکی فانوس کوچک روشن است و مسئول اطلاعات و عملیات در حال راز و نیاز با خداست.
وی ادامه داد: با اینکه جنگ و درگیری واقعیت تلخی دارد اما مسئله مرگ بخصوص برای نیروهای اطلاعات و عملیات مطرح نبود و آرزوی شهادت داشتند. هر چه از فداکاریهایشان می گویند حداقل چیزی بود که در جبهه رخ می داد بعد از اینکه وارد گردان شدم افراد مختلف با عقاید مختلف وجود داشتن، رزمندگان گردان ها هم افراد بسیار خوبی بودند اما با رزمندگان اطلاعات و عملیات بسیار تفاوت داشتند مثلا تدارکات جای پر خطری نیست، ولی نیروهای عملیات مستقیم با دشمن درگیر و جان خود را کف دست گذاشته بودند و از خود گذشتگی می کردند.قاطبه رزمندگان با انگیز به جبهه آمده بودند؛ با حداقل امکانات و سختی ها پای کار بودند و در شرایط بحرانی افرادی که از آنها انتظار نمی رفت خودشان را نشان می دادند.
ترکش خوردن قاطرها و از بین رفتن امکانات
این رزمنده دفاع مقدس که دارای ۳۵ درصد جانبازی است گفت: هر شب یک نفر ۴ ساعت باید در سنگرهای کمین خط پدافندی؛ نگهبانی می داد در روزهای آخر تعدادی از رزمندگان مجروح و به شهادت رسیدند به همین دلیل ما باید هشت ساعت نگهبانی می دادیم و هشت ساعت هم سنگرها را بازسازی و محکم می کردیم و سنگر جدید می ساختیم.سردشت کوهستانی بود و سنگر ها در دل سنگ ها ساخته می شد و کندن زمین کار سختی بود. امکانات تدارکاتی نظیر آب و غذا، پلیت (ورق های فلزی)، نبشی، تراورز برای گذاشتن ری سقف با قاطر می آمد برخی اوقات قاطرها آسیب می دیدند، ترکش می خوردند یا روی مین می رفتند و ارسال امکانات کم می شد.
دشتی رحمت آبادی خاطرنشان کرد: در سردشت آب و غذا محدود و هوای در آبان بسیار سرد و طوفانی بود نیروهای نفوذی دشمن ارتباطات را قطع می کردند و سر رزمندگان را می بریدند.
دشتی رحمت آبادی افزود: یکی از رزمندگان که سید و اهل شهر ری بود و به شهادت رسید حرف جالبی می زد، می گفت که این روزها می گذرد و فقط خاطرت آن می ماند شرایط در آن زمان بسیار سخت بود اما اکنون هر چه فکر می کنم به اندازه یک سر سوزن خاطره و سختی نمانده جز خاطرات شیرین.
اعزام دانش آموزان از مجتمع رزمندگان یزد به جبهه
این رزمنده دفاع مقدس که هشت ماه در جبهه به جهاد پرداخته می گوید: زمان جنگ که تهران زیاد موشک باران می شد افراد به خانه دوستان و آشنایان خود در شهرستان می رفتند من هم برای آماده شدن برای کنکور به یزد مجتمع رزمندگان که مخصوص بچه های زیر ۱۸ سال که به خاطر رفتن به جبهه از ادامه تحصیل بازمانده بودند، رفتم در آنجا بچه هایی که سابقه حضور در جبهه را داشتند و از درس عقب افتاده بودند برای ادامه تحصیل می آمدند آخر سال ۱۳۶۷ یک روز رئیس مجتمع آمد و گفت که حملات عراق شدید شده و در حال پیشروی به سمت اهواز هستند، نیرو نداریم در فرودگاه چند هواپیما آمده می خواهیم مستقیم به اهواز برویم سریع وسایلتان را جمع کنید و به آنجا بروید دو گردان یکی از مجتمع رزمندگان و گروهی هم از سطح شهر از طریق فراخوان پایگاه های بسیج و سپاه به پشت جاده اهواز و خرمشهر اعزام شدیم و با فاصله پنج متر از یکدیگر سنگر گرفتیم. بچه ها از نظر اخلاق و افکار متفاوت بودند یکی از یکی نازنین تر بود.
رزمندگان در بیت المقدس از تشنگی و گرما به شهادت رسیدند
دشتی رحمت آبادی با بیان اینکه زمانی که از تهران به گردان رفتم از دیگر رزمندگان کوچکتر بودم اما در گردان یزد برخی از من کوچکتر و بسیار زرنگ بودند. بیشتر بچه روستا بودند، بیشتر آنها شهید شدند، گفت: بعد از رسیدن به پشت جاده اهواز به خرمشهر حتی فرصت نکردیم لباس خود را عوض کنیم به ما اسلحه دادند اما درگیری شکل نگرفت، یک عملیات بلافاصله به نام بیت المقدس ۷ طراحی و ظرف ۲۰ روز انجام شد تقریبا از حدود ۶۰۰ نفر که از یزد به جبهه رفته بودند بیشتر آنها شهید یا مجروح شدند.
وی افزود: این عملیات تابستان در اوج گرما در منطقه شلمچه انجام شد من شب عملیات مجروح شدم یکی از پاهایم شکست و بر اثر ترکش عصب پای دیگرم قطع شد بر حسب اتفاق صبح یک وانت تبلیغاتی به منطقه درگیری آمد و چند مجروح از جمله من را با خود به عقب برد اما دیگر مجروحان به دلیل نبود آمبولانس در منطقه ماندند و تحت محاصره دشمن قرار گرفتند و بر اثر شدت گرما و تشنگی به شهادت رسیدند.
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه بیشتر عملیات ها در دشت ها انجام می شد و به دلیل اینکه استحکامات شکل نگرفته بود افرادی زیادی از دو طرف کشته می شدند، توضیح داد: آخر جنگ کسی انگیزه رفتن به جبهه را نداشت و تعداد افرادی که به جبهه می رفتند کم بودند، فرمانده می گفت که وسعت این عملیات به اندازه کربلای پنج است، (کربلای ۵ در دی ماه و بیت المقدس در خرداد ماه ۱۳۶۷ در اوج گرما انجام شد و بسیاری از رزمندگان به دلیل شدت گرما و تشنگی شهید شدند.
دشتی رحمت آبادی گفت: رزمندگان افراد استثنایی و از خودگذشته بودند یکی از آنها روی لباسش نوشته بود هر چه پیش آمد خوش آید ما که خندان می روم و همیشه این جمله را زمزمه می کرد و در نهایت به شهادت رسید.