به گزارش ایرنا، شور و شوق حضور و دیدن ارتفاعات بازی دراز، خستگی را بی معنا کرده بود. اعلام کردند که باید بعد از نماز صبح حرکت کنیم. ساعت ۵ نماز صبح را خواندیم و کاروان به طرف مقصد آسمانی مان به راه افتاد. برخی کمی خواب آلود بودند اما بیشتر اهالی اتوبوس تسبیح به دست داشتند و با چشمانی باز به منظره های خیره کننده طبیعت کرمانشاه این استان بی بدیل و قهرمان پرور و زیبا، می نگریستند و ذکر می گفتند و به پیش می رفتیم. گویا شهدا به کاروان ما نظر کرده بودند!
آرامشی که همه ما در مشغله ها و روزمره گی های بی حد و حصر شهرها گم کرده بودیم، در مسیر این سفر و در سکوت ها، معنویت، گام نهادن در قدمگاه شهدا بازیافتنی شده بود و دلم به امید گرفتن جانی تازه از عشق و نور شهدا خوش بود.
وقتی به نزدیک ارتفاعات بازی دراز رسیدیم، با صف بلندی از خودروها و اتوبوس های کاروان ها مواجه شدیم که انتظار رسیدن را می کشیدند. مدتی در صف بودیم تا پارک کردیم و همه پیاده شدند. اعلام کردند که برای رسیدن به بالای ارتفاعات و یادمان، دو ساعت پیاده روی لازم است.
نگاهی به مسیر طولانی پیش رو انداختم و چفیه را بر سر بستم و حرکت کردم. فارغ از همه دنیای پرمشغله ام، آلودگی های دنیایی، حتی سرو صداها و صحبت ها و رابطه های تلخ و شیرینم، مسیری که روبرویمان بود، جاده ای آسفالت بود که تنها مسیر ساخته شده در دل بازی دراز بود و بسیاری از راهیان عشق، از آن مسیر به طرف بالا حرکت می کردند و برخی هم از میانبرها و دل کوه.
خیلی ها باهم بالا رفتند. من دلم می خواست با خودم خلوت کنم و تنها و تنها با خدا و با یاد شهدای غریب غربت بازی دراز مسیر را با همان قوت پاهای خودم بالا بروم. به شکرانه نعمت سلامتی به قدردانی از همه شهدایی که در دل این کوه های پرفراز و نشیب، با سختی روزگار گذراندند، جنگیدند و جان دادند!
هرچه جلوتر و بالاتر می رفتم، پاهایم خسته تر می شدند، اما گویا پاهایم هم مثل دلم که همچون پرنده ای در هوای آن ارتفاعات می پرید و رها شده بود، عاشق شده بودند. خستگی معنایی نداشت. بازی دراز با عظمتش، عشق اش، خاطراتش، همه را مجنون کرده بود و جمعیت بی محابا و یک نفس به پیش می رفتند.
در طول مسیر پیاده روی اربعین در ذهنم تداعی می شد. این خون های پربرکت شهدای غریب و مظلوم بازی دراز بود که اینگونه مردم را از خود بیخود کرده بود تا حدود ۲ ساعت پی درپی را به عشق رسیدن به قله ای اینچنین راه بروند و بعضی ها هم با بطری ای آب سپری کنند.
در میان راه ایستگاه های صلواتی با مواد غذایی و آب از راهیان نور پذیرایی و جسم خسته شان را تیمار می کردند. اما این دل ها بود که با نوازش خاطرات شهدا و شمیم روح بخش حضورشان، تیمار می شد و شفا می یافت. جوانان را مثل همیشه به اشکالی زیبا حاضر در این صحنه می دیدی! بعضی با صدای مداحی ها و نوحه هایی در وصف شهدا حرکت می کردند و به جمع پیاده روندگان جان می دادند. بعضی با سربند، بعضی ها با تسبیح و حتی درحال خواندن قرآن در مسیر.
در بالای ارتفاعات و نزدیک یادمان، برنامه ای به پاسداشت سالگرد عملیات مرصاد با سخنرانی سردار سلامی فرمانده شجاع سپاه برگزار بود و جمع زیادی از مردم روی سبزه های خوش پوش دامنه کوه عاشق بازی دراز نشسته بودند و از برنامه ها استفاده می کردند. خاطره گویی رزمندگان، نوحه سرایی در وصف شهداو...
یادمانی کوچک در نوک قله بود که سه شهید گمنام را در آن دفن کرده بودند و همه به زیارت آن سه گل های خفته در کوه می رفتند. خیلی ها بودند که صدای برنامه ها را از دور، دنبال و گوش می کردند و روی تخته سنگ های مقاوم و رو به دل دشت و کوه می نشستند و با خود و شهدا خلوت می کردند و ما پس از همین اندکی که از بازی دراز دانستیم، فهمیدیم که توچه می دانی بازی دراز کجاست و چیست و قدمگاه چه کسانی بوده است؟!...
من می اندیشیدم که بازی دراز بهشتی بود که همه ما را برای چند ساعتی از خود رها کرده بود و همه مان چون قاصدکی شده بودیم در دست بادهای وزیده بر ارتفاعات بازی دراز، بی خبر از خود و رها در یاد و عشق شهدا حرکت می کردیم.
دل بی شکیب برای همان چند ساعت تنگ می شود. برای همان لحظات خدایی و خالی از غیر. برای دقایقی که پس از رسیدن به بالای ارتفاع و یادمان سه شهید گمنام آرمیده در دل کوه. برای آن لحظه های وصل شدن به ریسمان های محکم الهی.
شهید دکتر بهشتی در خصوص منطقه بازی دراز گفته بود: اگر میخواهید عرفان واقعی را بشناسید که چه مردان بزرگی در آن رشد کردند و به نقطه اتصال به حضرت حق و محبوب وصل و سر انجام به شهادت رسیدند باید به بازی دراز بروید که در آنجا عرفان واقعی را خواهید یافت و چه زیبا بیان کردند که : عرفان واقعی، خانقاهش در بازی دراز است.
عملیات ظفرمند «بازی دراز» در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ از سوی رزمندگان سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران با پشتیبانی تیزپروازان هوانیروز کرمانشاه که در راس آنان خلبان شهید شیرودی حضور داشت، انجام شد.
در عملیات بازی دراز ۵۴ دستگاه تانک و نفربر، سه فروند هواپیما، ۲ فروند بالگرد، ۲ دستگاه ادوات مهندسی از تجهیزات دشمن منهدم شد و ۱۲ دستگاه تانک و نفربر، پنج دستگاه ادوات مهندسی به عنوان غنیمت جنگی به دست رزمندگان دلاورمرد کشورمان افتاد.
کشته و زخمی شدن یک هزار و ۵۰۰ تن از نیروهای دشمن بعثی در عملیات بازی دراز و به اسارت در آمدن ۷۰۰ تن از نیروهای متخاصم رژیم بعثی از دستاوردهای مهم عملیات بازی دراز بود.