تهران- ایرنا- تصویری که امام صادق (ع) از شگفتی‌های آفرینش انسان به شاگرد خود به ویژه درباره نوزاد ارائه می‌دهد، هر انسانی را به تفکر واداشته و با حکمت‌های الهی آشنا می‌کند.

این روزها که سالگرد شهادت امام صادق (ع) را پشت سر می گذاریم و از طرف دیگر به روز ملی جمعیت نزدیک می شویم، دیدگاه آن حضرت درباره نوزادان و رمز و راز خلقت آنان جالب است و این در حالی است که ۱۰ تا ۱۵ درصد از زوج ها در انتظار شکسته شدن سکوت چاردیواری خود هستند تا نوزادی پا به عرصه وجود نهاده و نشاط و شادی را برای آن ها به ارمغان آورد.

هر بار که نوزادی را در آغوش می گیرم یا فیلم و تصویری از نوزاد تازه به دنیا آمده را در شبکه های اجتماعی می بینم، به یاد کلام امام صادق (ع) می افتم که چه زیبا و دقیق به راز آفرینش انسان اشاره می کند؛ مثلا چرا نوزاد عقل ندارد، چرا گریه می کند، چرا آب دهانش جاری می شود و چراهای دیگری که آن حضرت به شاگرد خود مفضل گفت تا در مواجهه با منکران خدا به عنوان دلیل یاد کند.

استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب داستان راستان درباره فلسفه نوشته شدن کتاب توحید مفضل که نام دیگر آن دانستنی های شگفت انگیز خلقت است، می نویسد یک روز مُفضل بن عُمر جُعفی از پیروان امام صادق (ع) در مسجد النبی دید که سر و کله شخصی به نام ابن ابی العوجاء پیدا شد که به مادیگرایی و بی دینی معروف بود و در کنار حرم رسول خدا (ص) با دوستانش به گفت و گو نشست و گفت که هنوز نتوانسته معمای شخصیت پیامبر (ص) را حل کند و اعتقاد خود را مبنی بر این که تدبیر و تقدیری در عالم خلقت در کار نیست بیان کرد و مفضل با شنیدن این اهانت ها طاقت نیاورد و او را دشمن خدا خواند و با عصبانیت با او سخن گفت.

ابن ابی العوجاء که مفضل را نمی شناخت، به او گفت اگر از متکلمین هستی، بیا روی اصول و مبانی کلامی با هم بحث کنیم و اگر واقعا دلائل قوی داشته باشی ما از تو پیروی می کنیم و اگر از یاران جعفر بن محمد هستی، بدان که او با ما این گونه سخن نمی گوید. چون او هرگز با ما تندی نمی کند و عصبانی نمی شود. بلکه سخنان ما را با کمال بردباری و متانت گوش می کند و آنگاه با جمله هایی کوتاه و پر مغز خود، چنان راه را بر ما می بندد که قدرت فرار از ما سلب می شود.

مفضل به خانه امام صادق (ع) رفت و موضوع را بیان کرد و اینگونه شد که امام ششم سلسله دروس توحیدی را در چهار بخش برای او بیان کرد تا در مقابل افراد بی دین بتواند با استدلال پاسخ دهد. مفضل در چهار روز از صبح تا ظهر هر چه امام صادق گفت را نوشت که حاصل آن کتابی شد به نام توحید مفضل که از جامع ترین بیان ها در حکمت آفرینش است.

امام صادق پس از بیان نکاتی درباره توحید به آفرینش انسان اشاره کرد و فرمود: اگر فرزند، دانا و عاقل متولد می شد، هر آینه دنیا در نظرش بسیار غریب می نمود و حیران می ماند. چون هر چیزی را که می دید، نمی دانست و بر او مسائل عجیب و غریبی از اختلاف شکل های جهان و پرندگان و چهار پایان و غیر آنها و ساعت به ساعت و روز به روز وارد می شد که مانند آنها را مشاهده نکرده بود.

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به سوالی درباره فلسفه رشد تدریجی عقل و حواس در کودکان گفت: اگر کودک از آغاز عقل می‌ داشت، مسلّمآ بسیار رنج می‌ برد؛ زیرا احساس ناتوانی و مذلّت می‌ کرد که چرا نمی‌ تواند راه برود، غذا بخورد و کمترین حرکتی داشته باشد.

وی با اشاره به کلام امام صادق(ع) گفت: اگر نوزاد، عاقل به دنیا می آمد، انتقال به دنیای کاملا جدید و ناشناخته چنان وحشت و اضطرابی در او ایجاد می‌ کرد که ممکن بود فکر و اعصاب او را آزار دهد ولی آن قدرت لایزالی که انسان را برای تکامل آفریده همه این اصول را در او پیش‌ بینی فرموده است. همچنین اگر حواس او کامل بود، یک مرتبه چشم باز می‌ کرد و صحنه‌ های تازه را مشاهده می‌ نمود و گوش او صداها و آهنگ‌ های جدید را می‌ شنید؛ و چه بسا قدرت تحمّل آنها را نداشت؛ لذا این امور تدریجآ و یکی پس از دیگری صورت می‌ گیرد.

این مرجع تقلید با اشاره به آیه ۷۸ سوره نحل اظهار داشت: جالب توجّه اینکه قرآن مجید می فرماید خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر به جا آورید. طبق این آیه، انسان در آغاز، هیچ علمی نداشت و حتّی گوش و چشم نداشت. سپس خدا قدرت شنیدن، دیدن و اندیشیدن را به او داد. شاید ذکر واژه سمع (گوش) قبل از ذکر ابصار (چشم‌ ها) اشاره به این است که در نوزادان نخست فعالیّت گوش شروع می‌ شود و بعد از مدّتی چشم‌ ها توانایی دیدن را پیدا می‌ کنند. حتّی بعضی معتقدند که گوش در عالم جنین، کم و بیش قدرت شنوایی دارد و آهنگ قلب مادر را می‌ شنود و به آن عادت می‌ کند.

امام صادق در ادامه به مفضل فرمود: عبرت بگیر برای این وضعیت کودک، از حال کسی که او را اسیر کنند و از شهری به شهری برند و او عاقل باشد مانند فردی حیران که وحشت می کند، با آن که اوضاع شبیه به آنها را بسیار دیده است و کسی را که در کودکی و نادانی اسیر کنند سخن و ادب زودتر می آموزد از کسی که در دانائی و بزرگی او را اسیر کنند. اگر انسان عاقل متولد می شد، خواری در خود می دید. چون متوجه می شد که نمی تواند راه برود و دیگران او را بر دوش می گیرند و در گهواره می خوابانند و بر رویش پتو می اندازند.

آن حضرت همچنین فرمود: اگر نوزاد به صورت انسانی دانا و کامل متولد می شد، آن شیرینی کودکانه را نداشت و لذا اول که به دنیا می آید، نادان و غافل است از آنچه اهل دنیا در آن هستند و اشیاء را ملاقات می کند با ذهن ضعیفی و معرفت ناقص و روز به روز اندک اندک در دیدن هر چیز و ورود هر حال معرفتش زیاد می شود، و به امور غریبه الفت می گیرد و بر احوال مختلف معتاد می شود و به تدریج از حد تأمل و حیرت به مرتبه ای می رسد که به عقل خود تصرّف و تدبیر و چاره امور معاش خود می کند و عبرت می گیرد از احوالی که مشاهده می نماید و به سهو و غفلت مبتلا گردد و به طاعت و معصیت مکلّف می شود.

امام صادق (ع) به مفضل فرمود: اگر نوزاد در حین ولادت عقلش کامل و اعضایش قوی می بود و در کار خود استقلال داشت، حلاوت تربیت اولاد از بین می رفت و مصلحتی که پدر و مادر برای تربیت فرزندان درنظر می گرفتند، محقق نمی شد و بدان حکمتی در این تربیت است که بعد از احتیاج پدر و مادر به تربیت، اینگونه می شد که پدران و فرزندان به یکدیگر الفت نمی گرفتند. زیرا فرزندان از تربیت و محافظت پدر و مادر بی نیاز می بودند. پس در همان ساعت که از مادر متولد می شدند از ایشان جدا می شدند و دیگر کسی پدر و مادر خود را نمی شناخت.

گریه کردن کودکان نیز حکمت هایی دارد که امام صادق (ع) به شاگرد خود املا کرده و فرمود: در مغز نوزاد رطوبتی وجود دارد که اگر بماند، دردهای بسیاری مانند نابینایی را ایجاد می کند. پس گریه نوزاد، این رطوبت را از سرش خارج می کند و باعث صحّت بدن و سلامتی چشم هایش می شود. پس اگر نوزاد گریه می کند و پدر و مادر از این منافع آگاهی ندارند و لذا تلاش می کنند تا کودک را ساکت کنند درحالی که نمی دانند گریه برای او بهتر است.

نکته دیگری که امام صادق (ع) به حکمت آن اشاره کردند، سرازیر شدن آب دهان نوزاد بود که فرمود: آبی که از دهان اطفال جاری می شود و اکثر اوقات سبب دفع رطوبتی می گردد که در ابدان ایشان بماند، هر آینه احداث دردهای عظیم در ایشان نماید. چنانچه می بینی کسی را که رطوبت بر او غالب می شود یا دیوانه ی شود یا به فلج و بیماری هایی دیگر مبتلا می شود. پس خداوند علیم در کودکی مقرر گردانیده که این رطوبت از دهان ایشان دفع شود تا موجب صحت ایشان در بزرگی گردد و خدا بر انسان ها تفضّل کرده تا به حکمت آنچه جاهل هستند، لطف کرده و اگر انسان ها نعمت های الهی را بشناسند، هر آینه به تفکّر مشغول شوند.

اینجا بود که مفضل گفت گروهی این موارد را یک مساله طبیعی می دانند و امام صادق (ع) فرمود: از آنان بپرس آیا این طبیعتی که شما می گوئید، علم و قدرت بر این کارها دارد یا نه. پس اگر بگویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شده اند ولی نامش را طبیعت گذاشته اند. چون معلوم است طبیعت را شعور و اراده ای نیست و اگر بگویند که طبیعت دارای علم و اراده نیست، پس معلوم است که این افعال محکم و با اتقان از طبیعت بی شعور صادر نمی شود. پس همانگونه که می دانی خدا همه چیز را با اسباب جاری کند و افراد جاهل بر این اسباب نظر افکنده اند و از مسبب الاسباب غافل شده اند.

کتاب توحید مفضل با ترجمه های گوناگونی منتشر شده و ترجمه های جدید نسبت به سایر ترجمه ها برای نوجوانان مناسب است. برخی هم این کتاب را به زبان کودکانه نوشته اند. در این کتاب مباحثی همچون حکمت آفرینش هر یک از اعضای بدن، چگونگی هضم غذا، شرافت انسان به سایر موجودات، حواس پنج گانه در انسان، ساختمان دل، فواید فراموشی، منافع حیا، شگفتی های حیوانات و طبیعت و همچنین در حکمت وجود ناملایمات و مصیبت ها مطالب متنوعی بیان شده است.