به گزارش ایرنا، این جریان بهاندازهای موجودیت این قطب را تقویت کرد که دیگر نمیشد به فکر حذف فیزیکی او بود. بنابراین روحالله خمینی (ره) در همان زمان، با ضمیری آگاه، قدرت این موج را به نفع انقلاب و در مسیر رسیدن به یک نظام مردمی خودخواسته به کار گرفت و به رهبری کاریزماتیک تبدیل شد که بدون بهرهمندی از ابزارهای رایج یک انقلاب نظیر ترور، کودتا یا رسانه، موفق شد تا بزرگترین انقلاب قرن را مدیریت کرده و آن را با کمترین تلفات انسانی و خونریزی، به ثمر بنشاند.
نوع راهبری امام خمینی (ره) به گونهای بود که به شکلی مستقیم، نظریه بزرگ و محبوب کاریزمایی ماکس وبر را زیر سوال میبرد؛ جایی که وبر، کاریزمای یک رهبر را در قربانی کردن کرامت انسانی مردمش، اخلاق جمعی و بسیج تودهها عنوان کرده و آن را ویژگی رهبران حکومتهای فاشیستی و توتالیتر عنوان میکند اما هدایت امام خمینی (ره) به شیوهای معکوس با نظریه بزرگ و معتبر ماکس وبر بوده و همانگونه که امروز و پس از ۴۵ سال از انقلاب میگذرد، حتی دشمنان ایران نیز اعتقادی به حکومت فاشیستی یا توتالینر ندارند.
این علامت سوال، تا امروز، برای بسیاری از تحلیلگران و متفکران شرقی و غربی، پررنگ مانده است که چگونه یک پیرمرد، بدون در دست گرفتن اسلحه یا بدون بهرهمندی غیرعقلایی از محاکمی چون شرع، توانست یک امپراتوری را سرنگون کرده و علاوه بر استقرار پایههای یک نظام اسلامی، مردم خود را در یک نبرد تحمیلی هشت ساله، مصون نگهدارد.
پاسخ به تمامی این سوالات را باید در فرهمندی حضرت امام (ره) خلاصه کرد. شخصیتی که هیچیک از تئوریهای نظام سیاسی جهان نتوانست در وی معنا پیدا کند و باید برای رسیدن به پاسخ، به تجزیه و تحلیل (آنالیز) اندیشهها و البته شخصیت فلسفی این رهبر عجیب در تاریخ معاصر جهان پرداخت.
امام خمینی (ره) فلسفه میدانست؛ اهل تصوف بود و خیلی زیاد به معرفتشناسی بها میداد، در عین حال، رهبری باهوش بود و از علم سیاست روز عقب نبود. انباشت این تعالیم و کرامات در حضرت امام (ره) سبب شد تا ایشان به طراحی نظامی برسند که چندان در جهان مابهازا نداشت؛ نظامی که از خاستگاهی مردمی برخوردار بود و وجوه اخلاقی، در صدر تصمیمگیریهای خرد و کلان قرار میگرفت.
امام خمینی (ره) فلسفه میدانست؛ اهل تصوف بود و خیلی زیاد به معرفتشناسی بها میداد، در عین حال، رهبری باهوش بود و از علم سیاست روز عقب نبودطبیعی بود که دول غربی در مواجهه با چنین نظامی، به دید استهزا نگریسته و تصور میکردند که کار چنین حکومتی که بر مبنای نظم سیاسی نوین بسته نشده و پشتوانهای چون مردم یا اخلاق دارد، با یک عملیات مرصاد یا تهاجم از طریق طبس و یا لشکرکشی صدام، طی یک تا چند روز ساخته است اما سازههای این حکومت، تبیینی ۱۵ ساله، از خرداد ۴۲ تا بهمن ۵۷ داشت و این پیریزی، چیزی نبود که با اخم یا لبخند کسی گره خورده باشد.
اگر دقت کنیم، میبینیم که باوجود گفتار مشترک فراوان میان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، یک کلیدواژه، به شکل ویژهای، در ادبیات این دو رهبر به چشم میخورد و آن اینکه، «نسبت به آینده نگرانی ندارم». امام (ره)، تئوریسین ساختاری است که در آن، فردیت، همه چیز نیست؛ تابع وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ ولی فقیه، مقتدا است اما این ولی فقیه، بدون پشتوانه مردمی، اعتباری نخواهد داشت. این لازم و ملزوم، همان تئوری بزرگی است که امام (ره) در ساختار نظام اسلامی به کار بست و موفق شد تا کشور را در اوج تلاطم ۴۵ساله، سربلند بیرون بیاورد. همچنانکه پیامبر (ص) با چنین رهیافتی موفق شد تا نظام نوین اسلامی را در میان موجی متوحش، به سلامت عبور داده و به دست خلف صالح خود برساند.
این هوشمندی و نگاه رئالیستی امام (ره) در پشتپا زدن به تمام قواعد رایج فلسفه سیاسی که معتقد بودند تمامی انقلابهای جهان، از صافی (فیلتر) آن اندیشهها عبور میکنند، سبب شد تا نظامی پایهریزی شود که تا امروز، هیچ کشوری، مشابه آن را نداشته و رمز استمرار آن نیز در همین وجوه مردمی و اخلاقی آن است. دو کلیدواژهای که علم روز سیاست، چندان اعتقادی به آن نداشته و بر مبنای آن استوار نیست.
امروز اما روح بلندمرتبه معمار کبیر انقلاب، آسودهخاطرتر از هر زمان دیگری است. کشور به یک بالندگی و تفاخر سیاسی و اجتماعی رسیده و قدرت بزرگی در منطقه و جهان به حساب میآید. اکنون، چشم کشورهای بسیاری به نظام اسلامی ایران است؛ نظامی که دوست دولتهای مستضعف جهان است و با همین سیاست، روش هایی را به دست آورده که صاحبان زر و زور و تزویر از آن بیبهره هستند.
تمام اینها یادگار رهبری فرهمند (کاریزماتیک) است که هیچگاه دامن خود را به ریا نیالود و در سختترین بزنگاههای تاریخ، طرف مردمش ایستاد و امروز، اینچنین ۳۴ سال پس از درگذشتش، همچنان محبوب و زنده است.