چون وخامت اوضاع این جنگ به اروپائیان و حتی بسیاری از دولتمردان و تحلیلگران آمریکایی ثابت کرد که راهبرد واشنگتن در این جنگ افروزی شکست خورده است، از اینرو اروپایی ها دیگر زیر بار راه حل های آمریکایی برای رفع این بحران نرفته و دست نیاز به سوی شرق به ویژه چین دراز کرده اند.
از سوی دیگر پس از میانجیگیری چین میان تهران و ریاض که منتج به عادی سازی روابط طرفین شده است ، تمایل اروپایی ها برای دعوت از چین برای پادرمیانی در بحران اوکراین افزایش یافته و تمایل پکن جهت نقش آفرینی موثر در پایان دادن به این جنگ که در نهایت به نفع آمریکا بود، تشدید شده است.
گرچه غربی ها تاکنون تلاش های میانجی گرانه چین در حل بحران اوکراین را برنتابیدند ، اما با وخامت روزافزون این بحران و مشخص شدن اهداف پیدا و پنهان شروع و ادامه جنگ اوکراین برای جهانیان، آنها سرانجام ناگزیر شدند به ابتکار صلح چین روی آوردند تا جایی که به تازگی رهبران ۷ کشور صنعتی جهان (جی-۷) از چین خواستند که بر روسیه فشار بیآورد تا به جنگ با اوکراین پایان دهد و نیروهایش را از قلمرو آن کشور خارج کند.
آن ها اگرچه در بیانیه پایانی خود در ۳۱ اردیبهشت در شهر هیروشیمای ژاپن به هر دو کشور روسیه و چین تاختند، اما مجبور شدند اعتراف کنند که چین را تشویق می کنند تا از صلح فراگیر، عادلانه و پایدار مبتنی بر تمامیت ارضی و اصول و اهداف منشور سازمان ملل متحد از طریق گفت وگوی مستقیم با اوکراین حمایت کند.
این بیانیه که در حضور رئیس جمهوری اوکراین تنظیم شد، بیانگر اوج اختلافات در این گروه در باره شیوه تقابل غرب با شرق است، ثابت می کند که تلاش های آمریکا برای تعیین محوریت واشنگتن در میان متحدان کاخ سفید برای راه اندازی بحران و تشویق ادبیات مداخلهگرایانه همیشگی در این بحران ها که آخرین مورد آن جنگ اوکراین است، به شکست انجامیده است.
فرسایشی شدن این جنگ در خاک اروپا، اختلاف میان دو سوی آتلانتیک (اروپا و آمریکا) را بیش از پیش تشدید کرده و تمایل بازیگران اروپایی مبنی بر رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک را در حوزه دیپلماسی پنهان و پیدا را افزایش داده است.
در واقع این درخواست کشورهای غربی از چین درحالی صورت می گیرد که دولت چین سه ماه قبل ضمن انجام رایزنی ها برای پایان دادن به جنگ اوکراین، با اعلام اینکه جنگ اوکراین ممکن است از کنترل خارج شود، اعلام کرده بود که کشورهای مشخص بر آتش این جنگ می دمند.
چین از زمان آغاز جنگ روسیه با اوکراین از ابتدا خود را بیطرف اعلام کرده و آمریکا و سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را متهم کرد که به درگیری دامن میزنند، این درحالی است که دولت آمریکا به عنوان موجد این جنگ، بارها چین را متهم کرد به اینکه در این جنگ از روسیه پشتیبانی تسلیحاتی می کند.
با این وجود "چین گانگ" وزیر خارجه چین در ۲۵ فروردین در یک کنفرانس خبری مشترک با همتای آلمانی خود گفته بود که این کشور به طرف های درگیر در جنگ اوکراین سلاح نمی فروشد و بین صادرات نظامی و غیرنظامی خود تمایز قائل خواهد شد.
کشورهای اروپایی که پیشتر زهر شیطنت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق آمریکا برای دمیدن بر طبل تفرقه در اتحادیه اروپایی با اجرای پروژه خروج انگلیس از این اتحادیه (برگزیت) را چشیده بودند، هربار در مدار جنگ افروزی آمریکا قرار گرفته به راحتی درگیر جنگ فرسایشی شدند که پیروز آن فقط می توانست آمریکا باشد.
اما همین کشورهای اروپایی این بار به خود آمده و از آمریکا می خواهند به این جنگ خانمان سوز که همچون جنگ جهانی دوم دور از خاک آمریکا می تواند به جنگ جهانی سوم هم تبدیل شود خاتمه دهد.
البته، ظاهرا خود دولت آمریکا نیز به تدریج از عواقب آتشی که در اروپا بر پا کرد بسیار بیمناک شده است و ادامه آنرا به ضرر آینده خودش هم می بیند به همین دلیل در هیروشیما با دیگر کشورهای بلوک غرب هم صدا شده و برای ترمیم خرابی های که خود موجد آن بود دست به دامن چین شده است.
با وجود اینکه همین دول غربی در اسفندماه سال گذشته طرح صلح ۱۲ ماده ای چین برای اوکراین را فاقد اعتبار بین المللی خوانده بودند، این بار در هیروشیما دست به دامن چین دراز کرده تا راه چاره ای برای پایان این بحران خودساخته پیدا کنند.
تاکنون چند طرح صلح از سوی کشورهای مختلف مطرح شد. یکی از دلایلی که بسترساز ورود بحران اوکراین به مرحله فرسایشی آن شد همین نبود میانجی موثر همچون چین و جای خالی طرح های ابتکاری صلح بود.
با این وجود چین در ۲۴ فوریه (۵ اسفند ۱۴۰۱) همزمان با سالگرد شروع جنگ اوکراین یک طرح صلح ۱۲ ماده ای معرفی کرد و پیرو آن رایزنی هایی را با دو طرف درگیر در این جنگ، کشورهای اروپایی و بسیاری از کشورهای جهان انجام داد که ظاهرا این تلاش ها به نتیجه مطلوب خود رسیده است.
چون همانگونه که اشاره رفت اختلافات در دو سوی اقیانوس اطلس برای ادامه این جنگ هر روز بالا می گیرد و حتی انتقادات در خود جامعه آمریکا نیز علیه سیاست های جنگ افروزی واشنگتن در سطح جهان بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که نشریه جنگ طلب "نشنال اینترست" آمریکا طی روزهای اخیر "چین را تنها برنده جنگ اوکراین خواند و در این مورد نوشت: "درگیر شدن در مسیر تقابل با روسیه در مساله اوکراین یکی از اشتباهات بزرگ آمریکا بوده است. واشنگتن می بایست در راستای مهار پکن با مسکو همکاری می کرد، اما امروز شرایط به گونه ای رقم خورده است که آمریکا درگیر جریان های تقابلی با دو ابر قدرت شده و موضوع اوکراین نیز به یک سوال مبهم در سیاست خارجی و داخلی آمریکا تبدیل شده است."
در مقاله این نشریه سیاسی و امنیتی آمریکا آمده است: "غرب به رغم شعارهای رسانه ای، وارد یک درگیری طولانی مدت شده است که در آن طرف برنده وجود ندارد. روسیه هر روز به چین وابسته تر می شود و آمریکا نیز هزینه بیشتری برای مدیریت جنگ اوکراین می پردازد. اما چین تنها ابرقدرتی است که پس از آغاز جنگ اوکراین قوی تر و تاثیرگذارتر از قبل شده و این عامل، این کشور را به تنها برنده جنگ اوکراین تبدیل کرده است و اکنون مبارزه با چین روز به روز سخت تر می شود."
حتی نشریه آمریکایی وال استریت ژورنال نیز اخیرا گزارش داد که همزمان با تلاش اوکراین برای ضدحملات بهاری که مدتهاست از آن حرف میزند، کشورهای غربی به نقش چین برای کشاندن مسکو پای میز مذاکرات صلح در پایان سال، چشم دوختهاند.
در آن گزارش آمده است:"تغییر شناختی شرایط و رصد تحولات، چین را به این باور رساند که نه اوکراین و نه روسیه، هیچکدام قادر نیستند برای مدت نامحدود بجنگند و تمایل پکن نیز برای تحقق نقشش به عنوان میانجی در مذاکرات صلح، باید به بوته آزمایش گذاشته شود!"
تلاش های میانجیگرانه و در واقع صلحبانی چین عملا از اواخر ماه مه (اوایل اردیبهشت) با برقراری تماس تلفنی بین "شی جینپینگ" رئیس جمهوری چین با "ولودیمیر زلنسکی" همتای اوکراینی اش آغاز شد و او عملا تمایل خود برای ایفای نقش میانجی در مذاکرات صلح را به نمایش گذاشت و البته مورد تایید زلنسکی نیز قرار گرفت.
بعد از این تلاش های پکن بود که "هنری کسینجر" وزیر خارجه اسبق آمریکا از بیم عواقب ادامه جنگ در اوکراین به ضرر واشنگتن، در پنجم خرداد همزمان با یکصدمین سال تولد خود در گفت وگو با شبکه سی.بی.اس. کشورش گفت که به لطف میانجیگری چین، مذاکرات صلح بین روسیه و اوکراین احتمالا به زودی آغاز شده و انتظار میرود که این مذاکرات تا پایان سال به سرانجام برسد.
این درحالی است که تا قبل از کشیده شدن پای چین به قضیه اوکراین، آمریکا خود را تنها پیروز میدان جنگ اوکراین فرض میکرد و به باور بسیاری از کارشناسان مسائل منطقه ای، این جنگ میتوانست منافع بسیاری را برای واشنگتن به همراه داشته باشد.
به اعتقاد تحلیلگران، اگرچه وابستگی هرچه بیشتر سیاسی، نظامی و اقتصادی اتحادیه اروپا به آمریکا و به شکست کشاندن روسیه به عنوان رقیب دیرینه آن ها در این جنگ را می شد از جمله اتفاقات قابل پیشبینی دولتمردان آمریکایی از به راه انداختن این جنگ برشمرد اما با وارد شدن پکن به این بحران و آن هم در نقش میانجی برای حل مسالمتآمیز آن و فاصله گرفتن متحدان واشنگتن از سیاستهای آن و نزدیکی به پکن، احساس میشود ورق به سود چین و به ضرر امریکا در جنگ اوکراین در حال برگشتن است.
ادامه این روند به نفع چین حتی نظامیان ارشد آمریکا را نیز واداشت تا علنا پایان یک جهان تک قطبی با محوریت آمریکا را پیش بینی و اعلام قطعی کنند.
مثلا "اسکات ریتر" افسر سابق واحد اطلاعات ارتش آمریکا و بازرس سازمان ملل در زمینه نظارت بر از بین بردن سلاح هسته ای در عراق هفته گذشته در مصاحبه ای اعلام کرد: "پایان جهان تک قطبی فرا رسیده است، اما چگونگی آغازشدن جهان غیر تک قطبی به اقدامات روسیه و آمریکا بستگی دارد. جهان پس از این می تواند دو قطبی یا چند قطبی باشد، روندهای مختلفی در دنیا در حال شکل دهی به جهان غیر تک قطبی است، اما با این حال آینده هنوز نامشخص است."
وی در این خصوص گفت: "کاملا مشخص است که جهان تک قطبی دیگر وجود خارجی ندارد و آمریکا در عمل دیگر هژمونی سابق جهانی خود را ندارد. ساختارهای بین المللی از جمله بریکس با قدرت مرکزی چین، که آرژانتین، ایران، مصر و عربستان سعودی خواهان ورود به آن هستند به عنوان یک قطب اقتصادی- سیاسی در حال تغییر جهان است. همه این تغییرات غیرقابل بازگشت و اجتناب ناپذیر هستند."
در این بین رسانه های اروپایی نیز یکی پس از دیگری سیاست آمریکا در اروپا را زیر سوال برده و می برند و معتقدند که بحران اوکراین سیاست های آمریکا را در جهان به بن بست بزرگ کشانده است.
بطور مثال نشریه "لو پوئن Le Point" فرانسه که به همگامی با آمریکا شهرت دارد، هفته گذشته در گزارشی در مورد آینده بحران اوکراین و ادامه سیاست های آمریکا در اروپا نوشت: "قطعا روسیه در موضوع بحران اوکراین آسیب دیده و تحریم های غرب تاثیر جدی بر اقتصاد و زندگی روسیه گذاشته است، اما یک واقعیت دیگر این است که این بحران آسیب بسیار جدی تری به اتحادیه اروپا وارد کرده است. آمریکا بر این باور بود با راه اندازی بحران اوکراین می تواند به اوضاع داخلی و اتحاد اروپایی بپردازد، اما امروز بیش از هر زمان دیگری اختلاف ها در مورد ادامه و آینده بحران اوکراین نمایان تر شده است."
در هرحال ادامه جنگ اوکراین زنگ خطرهایی زیادی را در همه نقاط جهان به صدا در آورده است و در واقع درخواست جدید گروه ۷ در هیروشیما از چین نقطه تاییدی بر پیش بینی "نوام چامسکی" نظریه پرداز مشهور آمریکایی نیز هست که ۱۰ خرداد امسال در پاسخ به سوال خبرگزاری اسپوتنیک روسیه مبنی بر اینکه آیا چین روزی به یک رهبر جهانی بدل خواهد شد، با اعلام اینکه "چین همین حالا نیز رهبر شده است" گفت: چین به یک رهبر جهانی بدل شده و ورودش به بازار تسلیحاتی خاورمیانه نشان از فرسایش نظامی دارد که آمریکا در ۸۰ سال گذشته در این منطقه برقرار کرده بود.
حتی هنری کسینجر که از سوی بسیاری به عنوان محرک جنگ ویتنام تحقیر شد، با اعلام اینکه هدف زندگی او همیشه پرهیز از درگیری میان ابرقدرت ها بوده است، امروزه مجبور می شود با در نظر گرفتن پیشرفت سرسام آور هوش مصنوعی به ویژه در چین و تاثیرگذاری آن به معادلات بین المللی، به رهبران آینده تلاش برای برقراری صلح جهانی با هماهنگی با چین را توصیه کند.
با وجودی که او که از زمان "مائوتسه تونگ" با بسیاری از رهبران چینی دیدار داشته است و به مصالحه با دولت چین معروف است، می پذیرد که بسیاری از اندیشمندان چینی معتقدند که آمریکا قدرتی رو به زوال است و اعتراف می کند که "چینی ها، در نتیجه یک تحول تاریخی، در نهایت جایگزین ما (آمریکا) خواهند شد."
این همه ثابت می کند که بحران اوکراین سیاست های جهانی غرب به سرکردگی آمریکا را حتی نزد دیگر کشورهای غربی به بن بست کشانده و به همین دلیل هم هست زمانی اتحادیه اروپا، چین را به عنوان یک رقیب نظاممند برای خود در نظر میگرفت امروزه با پذیرش قدرت این کشور در عرصه بینالملل و با ارتقا جایگاه سیاسی آن به دنبال بهبود روابط با پکن است و در واقع راه حل بحران های ایجاد شده توسط آمریکا را در چین می جوید.
با این وجود اگرچه هنوز آمریکا در سند راهبرد دفاع ملی خود چین را به عنوان یک چالش امنیتی در نظر می گیرد، اما به نظر اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه که به نسبت سیاستهای مستقلتری از واشنگتن اتخاذ میکنند رویکرد کمتر تهاجمیتر در قبال چین را دنبال خواهند کرد و حتی سعی می کند به آن (چین) تکیه کنند.
حتی می توان اعتراف کرد که بحران اوکراین که توسط آمریکا ساخته و پرداخته شد امروزه میتواند به عنوان واسطهای برای نزدیکی روابط بخش اروپایی غرب و چین نقش ایفا کند و این یعنی به صدا درآمدن کوس رسوایی سیاست های آمریکا حتی در جهان غرب!