آیتالله «سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهور به منظور سفر به کشورهای منطقه آمریکای لاتین؛ ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا بامداد دوشنبه (۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ) تهران را به مقصد کاراکاس ترک کرد؛ سفری که میتوان آن را در بستر راهبرد تقویت محور لاتینی دولت سیزدهم تفسیر کرد که از همان اوایل روی کار آمدن این دولت کلید خورد و در این مدت بارها شاهد تردد دیپلماتیک مقامات ایران و حیاط خلوت آمریکا بودهایم.
در ارتباط با اینکه چرا آمریکای لاتین برای ایران اهمیت دارد، ابتدا باید فضای سیاسی حاکم بر کشورهای این حوزه و سپس ظرفیتهای همکاریجویانه فی مابین را مورد واکاوی قرار داد.
دیدگاه ضدامپریالیستی؛ نقطه پیوند تهران و حیاط خلوت آمریکا
فضای سیاسی و نگرش سیاسی مردم این پهنه جغرافیایی را میتوان در ضدیت با آمریکا تعریف کرد. همان گونه که رئیسجمهوری کشورمان در آغاز سفر تاکید کرد: «موضع مشترک ما و این سه کشور ایستادگی در مقابل نظام سلطه و یکجانبهگرایی است.»
کشورهای حوزه آمریکای جنوبی به ویژه ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه که رئیس جمهوری کشورمان عازم آنجا شدهاست، به سبب انتخاب نظامی سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک مختص خود، سالهاست که مورد خشم و غضب همسایه شمالی خود هستند و آمریکا آنها را هم مانند ایران و درست به دلیل همین انتخاب متفاوت مورد تنبیه قرار داده است.
جمهوری اسلامی ایران و نیکاراگوئه چهار دهه پیش، انقلابهایی را تجربه کردند؛ انقلاب اسلامی ایران و انقلاب ساندنیستی نیکاراگوئه یک فصل مشترک داشت و آن قیام علیه دیکتاتورهای وابسته به غرب بود و این مهمترین دلیل دشمنی و تهدیدات بلوک غرب علیه دو کشور است.
بنابراین آمریکا در حیاط خلوت خود با جمعیتی در حدود ۵۶۱ میلیون نفر و مساحتی حدود ۲۱ میلیون کیلومتر مربع که یکی از مناطق مهم جهان به شمار میرود، جایگاهی نداشته و مردم این حوزه جغرافیایی همواره از لحاظ نگرش سیاسی به چپ متمایل بودهاند.
در سالهای اخیر نیز موج چپگرایی در آمریکای لاتین با عبور از چپ سنتی به چپ مدرن شدت گرفتهاست تا جایی که امروزه ونزوئلا، کوبا، بولیوی، شیلی، آرژانتین، کلمبیا، نیکاراگوئه و برزیل از جمله ۸ کشور آمریکای لاتین هستند که در اردوگاه چپ تعریف میشوند.
خیزش جریانات چپگرا و محبوبیت این احزاب در بین آحاد مردم اگر چه به مسائل گوناگونی همچون مشکلات اقتصادی و غیره ارتباط مییابد اما نقش مهم استعمار را نمیتوان در این زمینه نادیده گرفت. بسیاری بر این باورند که همین مداخلهگری وتحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا، بسترساز گرایش آنها به جریان چپ شدهاست.
همین مسائل بسترساز نگاه کشورهای آمریکای لاتین به شرق از چین و روسیه گرفته تا ایران شدهاست. پکن در حال حاضر به بزرگترین شریک تجاری برخی کشورهای آمریکای لاتین از جمله برزیل، شیلی، کوبا و اروگوئه تبدیل شدهاست. برعکس چین که به دنبال استفاده از منابع طبیعی آمریکای لاتین برای رشد اقتصادی خود است، منافع روسیه در این منطقه بیشتر در قالب امنیتی-راهبردی تعریف میشود.
همچنین نگاه منفی مردم و دولتمردان آمریکای لاتین به سیاستهای قلدرمآبانه آمریکا، بستر را برای نزدیکی ایران وبازیگران این پهنه جغرافیایی هموار کردهاست که سند راهبردی ۲۰ ساله ایران و ونزوئلا در کنار تقویت روابط اقتصادی و تجاری تهران با کشورهای بولیوی، نیکاراگوئه و اکوادور از تحکیم ائتلاف محور ضدامپریالیسم در حیاط خلوت آمریکا نشان دارد.
بسترها و ظرفیتهای تجاری و اقتصادی همکاریجویانه
حال این پرسش به ذهن میرسد که در کنار رویکرد سیاسی ضدآمریکایی بازیگران آمریکای لاتین، چه بسترها و ظرفیتهای همکاریجویانه بین تهران و حیاط خلوت آمریکا وجود دارد؟
در پاسخ باید گفت که کشاورزی، معدن و صنایع آمریکای لاتین ظرفیت یا به زبانی بهتر گنج بزرگی است که بسیاری از کشورهای جهان از دیرباز تاکنون برای بهرهگیری از آن در تلاش هستند و دلیل تقلای کاخ سفید برای تسلط به این منطقه هم به دلیل وجود چنین ظرفیتی است.
آمارها حکایت از آن دارند که ۲۵ درصد از زمینهای جنگلی و قابل کشت در این منطقه از زمین قرار دارند و دو سوم کشورهای آمریکای جنوبی به منابع سرشار معدنی دسترسی دارند. ۶۵ درصد از ذخایر جهانی لیتیوم، ۴۲ درصد از ذخایر نقره، ۳۸ درصد از ذخایر مس و ۲۱ درصد از ذخایر جهانی آهن، آمریکای لاتین را به یکی از مناطق ثروتمند جهان تبدیل کرده است.
چنین ظرفیت عظیمی در چه حوزههایی میتواند به کار ایران بیاید؟ شاید اگر در پاسخ به این پرسش گفته شود؛ «در تمام حوزهها»، چندان اغراقآمیز به نظر نرسد.
حتی نیازمندیها در سطوح منطقهای در حوزه های انرژی به ویژه نفت و گاز، صنایع تولید مواد غذایی، صنایع تولید مواد شیمیایی و شوینده، عمران، ساخت سد، تولید برق و انرژهای برق آبی، ساخت مسکن، معادن و فلزات، خدمات مستشاری، آموزش و مهارت افزایی، کشاورزی صنعتی و سنتی، دامداری سنتی و صنعتی، بهداشت و درمان خصوصا دارو و خدمات درمانگاهی، تکنولوژی و نانوتکنولوژی، به قدری وسیع است که سرمایهگذاری در هریک از این موارد اشاره شده میتواند آینده اقتصادی هر دو منطقه غرب آسیا و جنوب آمریکا را تضمین کند.
برای مثال آمارها از وجود نزدیک به ۳۰ میلیون هکتار زمین قابل کشت برای انواع محصولات کشاورزی در ونزوئلا خبر میدهند که با توجه به منابع آبی آن کشور و نیاز ایران به این محصولات سرمایهگذاری در آن همان برد-بردی است که طرفین از روابط خود انتظار دارند.
یا پیشرفت کوبا به عنوان یکی از کشورهای همیشه همراه جمهوری اسلامی ایران در حوزه بهداشت و دارو میتواند بسیاری از محدودیتهای حاصل از تحریمها علیه دو کشور را خنثی کند. همکاریهای کوبا و ایران در حوزه بیوتکنولوژی و تولیدات دارویی ظرفیت بسیار بالایی برای گسترش دارد و بازار تشنه این کشور میتواند عرصه عرضه تولیدات ایرانی به ویژه محصولاتی مانند کالاهای پتروشیمی، کود شیمیایی، مواد غذایی مانند لبنی و شیلاتی باشد.
سرمایهگذاری ایران در بخش انرژی کوبا و واردات مواد معدنی به ویژه نیکل و روی، توتون و تنباکو و داروهای خاص و مکمل از کوبا میتواند نیازهای ایران را در این زمینه رفع کند.
در ارتباط با ونزوئلا نیز که باید گفت که ایران پیشتر در حوزههایی چون انرژی، تولید مشترک خودرو، ایجاد کارخانه سیمان، کارخانه صنایع لبنی و کارخانه خانهسازی با هدف تولید انبوه مسکن با ونزوئلا همکاری کردهبود اما قطار همکاریهای تهران- کاراکاس با امضای اسناد راهبردی بلندمدت ۲۰ ساله بین دو کشور سرعت گرفتهاست که انتظار میرود در جریان این سفر بر سرعت این قطار افزودهشود.