به گزارش ایرنا، بخش زیادی از بار ورزش قهرمانی بر دوش فدراسیونهای ورزشی است و هر زمان که فدراسیونها حال خوبی داشتند ورزش کشور هم در مسیر موفقیت قدم برداشته است و عکس این موضوع هم وجود دارد. فدراسیونهایی که با سوءمدیریت اداره شدند رشتههای ورزشی تحت پوشششان بدترین شرایط را پیدا کردند و تا مرز نابودی هم پیش رفتند.
اینکه فدراسیونها توسط چه کسانی اداره میشود در سرنوشت آنها نقش قابل توجهی دارد. در حال حاضر این مسئله به یکی از چالشهای بزرگ ورزش کشور تبدیل شده است؛ چرا که سوءمدیریت در فدراسیونها باعث شده ورزش قهرمانی نتواند در یک مسیر باثبات قدم بردارد.
در ادامه به مهمترین دلایلی که چنین وضعیتی را رقم زده پرداخته شده است.
انتخاباتی شبیه انتصابات
در اواخر ریاست مصطفی هاشمیطبا در سازمان تربیتبدنی وقت، انتخابات جای انتصابات را در فدراسیونها گرفت. تا پیش از آن رئیس سازمان تربیتبدنی اقدام به انتصاب روسای فدراسوینها می کرد؛ اما با فشار کمیته بینالمللی المپیک (IOC)، مجامع انتخاباتی فدراسیونها شکل گرفت. با این حال از آن زمان تا به امروز انتخابات فدراسیونها با اما و اگرهای زیادی برگزار شد.
در بسیاری از مجامع انتخاباتی فدراسیونها، ردپای دخالتهای غیرورزشی دیده میشد. عبارت «مهندسی انتخابات در فدراسیونهای ورزشی» مربوط به امروز و دیروز نیست و پیشینهای طولانی دارد. با وجود اینکه کاندیداهای ریاست فدراسیونها صلاحیتشان توسط نهادهای ذیربط مورد بررسی قرار میدهد اما باز هم متولیان ورزش تلاش میکنند افراد مورد نظرشان رئیس فدراسیون شوند. حتی تغییر اساسنامه هم نتوانست مانع این مسئله شود. عجیب اینکه در اساسنامه جدید فدراسیونها که در دولت پیشین تهیه و تصویب شد تلاش شده تا ریاست فدراسیونها تنها به عدهای خاص برسد.
واقعیتی تلخ در خصوص فدراسیونهای ورزشی
سرنوشت یک رشته ورزشی در دستان رئیس فدراسیونی است که مدیریت آن را بر عهده دارد. عملکرد خوب یک رئیس فدراسیون میتواند رشته ورزشی تحت مدیریت وی از فرش به عرش برسد؛ اما سوء مدیریت، نابودی آن رشته ورزشی را در پی دارد. در بیشتر مواقع اتفاق دوم رخ داده است. یعنی اینکه بسیاری از رشتههای ورزشی به خاطر تصمیمات اشتباه روسای فدراسیونها به قهقرا رفتند و هیچگاه نتوانستند به روزهای خوبی که در گذشته داشتند بازگردد.
اتفاق بدتر اینکه حمایتهای غیر ورزشی که از روسای فدراسیونها میشود به دلیل عملکرد مثبتشان نیست. بلکه تنها به دلیل ارتباطات است که این حمایتها شکل میگیرد. روسای فدراسیونهایی هم بودند که توانستند با مدیریت صحیح، ورزش کشور را به یک نقطه مطلوب برسانند اما به جهت اینکه نتوانستند در تیم سیاستمداران جایی داشته باشند حذف شدند.
ماجرای رئیس فدراسیونی که میخواست ورزش قهرمانی را برچیده کند
ذکر یک مثال میتواند وضعیت بغرنجی که در ورزش کشور وجود دارد را به خوبی شرح دهد. یکی از روسای فدراسیونها که در حال حاضر هم در ابتدای دومین دوره ریاستش است زمانی که با حمایت مستقیم وزارت ورزش توانست به صندلی ریاست فدراسیون تکیه بزند در اولین نشست خبری خود صحبتهایی انجام داد که حیرت بسیاری از اهالی ورزش را به دنبال داشت.
وی عنوان کرد که «هدفش ترویج ورزش همگانی است و ورزش قهرمانی باید برچیده شود؛ چرا که خروجی خاصی ندارد.» چنین مدیری در ۴ سال ریاست خود سرنوشت شومی را برای یکی از پرمدالترین رشتههای ورزشی کشور رقم زد. همین که او برای دومین بار به عنوان رئیس فدراسیون انتخاب شد نشان دهنده این واقعیت تلخ است که عملکرد او هیچ تاثیری در ریاست دوبارهاش نداشته است.
حیاط خلوتی به نام فدراسیونها
برخی از روسای فدراسیونها با فشار نمایندگان مجلس انتخاب میشوند. این گروکشی باعث شده کسانی عهدهدار ریاست فدراسیونها شوند که هیچ آشنایی با ورزش ندارند. این افراد غریبه با ورزش با تصمیمات خلقالساعه خود ورزش کشور را دچار چالش میکنند. هر مدیر بیکاری که نتوانسته جایگاهی در دیگر نهادها پیدا کند به ورزش کشور تعارف میشود؛ چرا که این حوزه برای برخی سیاسیون اهمیت چندانی ندارند و تصور میکنند مدیریت در آن نیازی به تخصص ندارد.
برخی دیگر از مدیران کل ورزش استانها هم که به دلیل عملکرد ضعیفشان از سمتشان برکنار میشوند برای اینکه راضی بمانند ریاست فدراسیونها به آنها تعارف میشود. برای این مدیران توفیقی ندارد رئیس کدام فدراسیون می شوند. مهم این است که سکان یک فدراسیون به آنها سپرده میشود.
رکوردداران کاندیداتوری در انتخابات فدراسیونها
در بسیاری از انتخابات فدراسیونها، برخی کاندیداها حضوری ثابت دارند. آنها اگر در انتخابات یک فدراسیون ناکام بمانند در انتخابات یک فدراسیون دیگر ثبتنام میکنند. افشین داوری، محمدشروین اسبقیان، احمد گواری و ... جزو همین دسته هستند. عجیب اینکه در نهایت اکثریت آنها سکان فدراسیونها را به دست هم میآورند فدراسیونهایی که باید توسط مدیرانی اداره میشد که حداقل نسبت به رشتههای ورزش تحت مدیریتشان آشنایی و البته دغدغه آنها را دارند؛ اما سرنوشت آنها به گونهای دیگر رقم خورد.
سرپرستانی که میخواهند رئیس شوند
پس از پایان دوره ریاست افراد در فدراسیونها، وزارت ورزش اقدام به انتصاب سرپرستانی برای اداره این فدراسیونها میکند. این سرپرستان که عمدتا جزو مدیران ورزش کشور هستند در نهایت به جای برگزاری انتخابات، خودشان کاندیدای ریاست فدراسیونها میشوند.
آنها با حمایت متولیان ورزش موفق میشوند در شرایطی نابرابر به هدفشان که رسیدن به ریاست فدراسیون است دست پیدا کنند. اگر این افراد سرپرستان فدراسیونهای دیگر هم میشدند کاندیدای آن فدراسیونها میشدند. این موضوع هم یکی دیگر از نقاط سیاه ورزش کشور است.
درمانی برای سوء مدیریت در فدراسیونها
اینکه افراد اصلح نمیتوانند ریاست فدراسیونها را بر عهده بگیرند و به جای آنها مدیران بیرون مانده و مردود، انتخاب (منصوب) میشوند ربطی به چند سال اخیر ندارد. این معضل سالهاست روی فدراسیونها چنبره زده است و نشان دهنده وجود یک بیماری مهلک در بدنه ورزش کشور است. تصور اینکه ورزش کشور با حضور مدیران کارکشته و باسواد بر مسند فدراسیونها چه شرایطی پیدا میکند باعث میشود نتوان از کنار این مسئله به راحتی گذشت.
متولیان ورزش کشور باید هر طور شده راه حلی برای حل معضل سوءمدیریت در فدراسیونها پیدا کنند. اولین قدم میتواند عدم حمایت از مدیران سفارشی باشد. فدراسیونهای ورزشی، گوشت قربانی نیستند که بین افراد تقسیم شود. بخش زیادی از پتانسیل بالایی که ورزش کشور دارد به دلیل وضعیت موجود، هدر می رود. خانهنشینی مدیران موفق، دلخوری قهرمانان ورزشی و ناکامی در مسابقات بینالمللی بخشی از نتایج مدیریت موجود در بسیاری از فدراسیونها است.