به گزارش ایرنا، هم پدرش پای ثابت مصرف مواد بوده و هم مادرش؛ انگار قرار بوده که آتش اعتیاد تَر و خشک را با هم بسوزاند.
او معصوم و بی گناه به دنیا آمده و تنها بازیچه دیوی شده است که به ناچار به دامش افتاده؛ به راستی چرا برخی از کودکان پرتاب شدهاند و باید در دامنی فردی معتاد رشد کنند که خود گرفتار هیولایی دیگر است.
مصرف پدرش روز به روز افزایش می یافت و دیگر توان پرداخت اجاره خانه را نیز نداشت و همین دلیلی برای تبدیل تنها سرپناهشان به پاتوق معتادان می شود.
پاتوقی که برای اهل خانه گران تمام می شود و آتشش دامن کودک معصوم و چهارساله اش را نیز می گیرد و شمع زندگی اش با ورود اعتیاد به آن قطره قطره آب می شود و درست زمانی متوجه آن شد که دیگر خیلی دیر و چیزی از زندگی برایش باقی نمانده است.
آری؛ وقتی اعتیاد به دامن زندگی بیفتد؛ تَر و خشک آن را با هم می سوزاند، رحم ندارد و فقط به آتش کشیدن و مرگ می داند چیست، حیف نیست که با دستان خود این آتش را بر زندگیمان بیندازیم؟
وقتی تنها سرپناهشان پاتوق هر کس و بی کسی می شود، رویاهای زیبایش نیز غرق در دود می شود تا جایی که خواسته یا ناخواسته گام در مسیر تاریک و تلخ پدر و مادرش می گذارد.
سرآغاز این تفنن تریاک بود اما کم کم به هروئین رو می آورد تا اینکه روزی پدر و مادرش را به دلیل برپا کردن خانه تیمی معتادان دستگیر می کنند به همراه خواهرش چون کس و کاری نداشتند زیرپوشش بهزیستی می روند و برای ترک این بلای خانمان سوز راهی مرکز آفتاب در شهرک بیدک بجنورد می شوند.
این ها را "رویا" تعریف می کند؛ دختری که اینک ۲۱ سال سن دارد و دانشجوی مشاوره تحصیلی در دانشگاه پیام نور بجنورد است.
چهره زیبا و مظلومی دارد اما انگار از اقبال بدش به محلی پرتاب شده که هم اکنون برای مصاحبه در برابر ما قرار گرفته است و سرنوشت او با فرار از منزل و همراه ترس همراه بوده است و در این ۲۱ سال روزهای تلخی را تجربه کرده که کمتر کسی در این مسیر گام برداشته است.
دود شدن «رویا» در سه سالگی
رویا که کاملا خونسرد نشان می دهد و آرام رو به ما می کند و می گوید: با بیشتر شدن مصرف پدر و مادرم کنترل زندگی از دست آنها خارج شد تا جایی که چندین ماه توان پرداخت اجاره خانه را نداشتند و همین نداریهای پدرم در تهیه مواد موجب شد تا او از هر راهی که شده پولی به جیب بزند و تنها سرپناه ما را نیز تبدیل به پاتوق معتادان و ساقیها کند.
وی می افزاید: منزل ما پاتوق معتادان و ساقی ها شده بود و مواد مثل نُقل و نبات در خانه ما پیدا می شد تا جایی که این مواد سرنوشت تلخی برای من رقم زد و شاید باورتان نشود اما اولین تجربه مصرف من به سه سالگی بر می گردد زمانی که مریض شده بودم و پدرم برای ساکت کردنم به من تریاک داد.
رویا ادامه می دهد: وقتی سنم بالا می رفت مصرف موادم نیز بیشتر می شد تا جایی که در هشت سالگی با دوستان پدرم پای بساط می نشستم و خواسته و ناخواسته رویاهایم را در دود ناپدید می کردم تا اینکه روزی پدر و مادرم را به دلیل برپایی خانه تیمی و پاتون معتادان دستگیر کردند و من و خواهرم زیرپوشش بهزیستی قرار گرفتیم.
وی می گوید: به مرکز ترک اعتیاد آفتاب معرفی شدم و پس از گذراندن مقاطع ابتدایی و دبیرستان وارد دانشگاه شدم اما دوران تحصیلاتم مصادف با ایام کرونا بود و در طول دوره تحصیل کماکان با خواهرم در ارتباط بودم اما همین ارتباط کم هم دوباره کار دستم داد به گونه ای که وقتی مبتلا به کرونا شدم و خواهر و شوهر خواهرم دوباره من را به مصرف تریاک تشویق کردند و من این بار خواسته در دام اعتیاد افتادم.
رویا می افزاید: حدود ۲ ترم از درس و دانشگاه عقب افتادم و یک روز صبح به ندای درونی گوش دادم دوباره به این مرکز مراجعه کردم تا به خواست خود برای همیشه از این بلای خانمان سوز رها شوم و حدود یک ماه است که پاک شده ام و از جامعه چیزی نمی خواهم جز اعتماد، باور و پذیرش من.
وی تصریح می کند: شاید خیلی ها حرفهای من را به تمسخر بگیرند اما توصیه من به دختر خانم ها این است که قدر خانواده خوب خود را بدانند و فریب محبت های بی مورد هر کس و ناکسی را نخورند و هیچگاه سمت مواد نروند، زیرا مواد تمامی رویاهایشان را نابود می کند و دوباره جایگاه پیدا کردن در این جامعه کار آسانی نخواهد بود.
بخت سیاه «مریم» و سرنوشت تلخ
سرنوشت تلخ زندگی رویا مرا سخت به فکر برد و اینکه زیر پوست این شهر مرزی چه می گذرد و روزانه بی خیال از کنار انسان هایی می گذرم که رازهایی در دل نهان دارند و دنیایی پر از آشوب را سپری می کنند.
ناگهان یکی دیگر از بانوان در حال بهبودی با صورتی آفتاب سوخته و استخوانی به سمت من می آید و می گوید که آقا با من مصاحبه کنید؛ من هم خوب بلدم صحبت کنم.
هیچگونه ظرافت زنانه ای را نمی توان در او دید و فقط چشمهایش هست که هنوز برق میزند و گویی امیدی در آن زنده است و تنها باید باور کرد.
"مریم" که به اظهار خودش ۳۰ سال سن دارد و مدتها سرپناهش آفتاب، باد، سرما و گرما بوده است، می گوید: ۱۶ سالگی با اجبار پدرش با یکی از پسرهای فامیل ازدواج می کند که از اقبال بد او آلوده به اعتیاد بوده است و خیلی تلاش کردم تا شوهرم را از این دام نجات دهم اما خودم نیز به دلیل برخی کنجکاوی های بی مورد در این گرداب فرو رفتم.
وی بیان می کند: خیلی ها می گویند؛ رفیق ناباب موجب درگیری به مواد مخدر می شود اما کنجکاوی من باعث سوق پیدا کردن به این سمت شد، اینکه مصرف مواد چه حسی دارد و چه آرامش کاذبی به فرد می بخشد و زمان که گذشت دیگر شوهرم از نِق زدن های من خلاص شده بود و هر دو پای ثابت بساط مواد مخدر شدیم و دیگر توان و نای حرف زدن به او را نداشتم چه برسد غُر بزنم.
این فرد بیمار می افزاید: شوهرم هر چی پول در می آورد برای مصرف مواد صرف می شد تا اینکه یک روز به دلیل مصرف بیش از حد اوردُز کرد و جانش را از دست داد.
وی ادامه می دهد: بعد از فوت همسرم؛ مادرش حضانت دخترم را قبول کرد و من را از خانه بیرون کردند و از آن پس سرپناهم آفتاب، باد، سرما و گرما شد و چند وقتی نزد خاله ام که او هم اعتیاد داشت زندگی کردم اما آن هم به دلیل اینکه نکند با شوهرش رابطهای برقرار کنم من را از خانه بیرون انداخت.
مریم می گوید: با اینکه می دانستم اعتیاد همان آغازی است که پایان ندارد و اگر هم روزی پایان آن فرا برسد چیزی جز مرگ و تباهی زندگی نخواهد بود ولی آنقدر درگیر این بلای خانمانسوز شده بودم که دیگر توان فَندک زدن را هم نداشتم.
وی با اشاره به حوادث تلخی که در طول مصرف مواد برایش رخ داده است، می گوید: در یکی از روزهایی که سخت درگیر اعتیاد بودم بر سر قیمت مواد با ساقی درگیر شدم و آن هم در عین ناباوری دماغم را شکست و برای اینکه از او شکایتی نکنم من را دزدید و چند روزی در باغی زندانی کرد و وانمود می کرد که عاشقم است؛ اما من با خواهش و التماس از دستش خلاص شدم و بلافاصله برای ترک اعتیاد به این مرکز مراجعه کردم.
این معتاد بهبودیافته می گوید: الان یک هفته ای است که پاک هستم و از تمامی دختران و هم سن و سالانم می خواهم اصلا به مواد فکر نکنند و مصرف مواد به هیچ عنوان راه حلی برای فرار از مشکلات خانوادگی و یا لذت طلبی نیست چون وقتی بیشتر به این بلای خانمان سوز پناه آوردم شمع زندگی ام به آرامی سوخت.
وی تصریح می کند: توصیه من به جوانان این است که اگر هر مشکلی هم داشته باشند، مصرف مواد راه حلی برای حل آن نیست بلکه تنها انرژی کاذبی در لحظه به شما می دهد و شما را به سمت نابودی کامل هدایت می کند.
نقش ویژه خانواده در پیشگیری از اعتیاد
یکی از روانشناسان این مرکز ترک اعتیاد در این خصوص می گوید: مهمترین نهاد اجتماعی کـه در پیشگیری از اعتیاد می تواند بسیار مؤثر باشد، خانواده است.
علی جلالی می افزاید: پیشگیری از اعتیاد در مراکز مختلفی همچون مدرسه، محل کار و یا محل سکونت انجام می شود اما خانواده در بالاترین درجه اهمیت و حساسیت قرار دارد.
وی تصریح می کند: والدین نخستین کسانی هستند که شخصیت فرزندان را شکل می دهند و محیط خانوادگی مناسب، باعث شکل گیری و رشـد سالم فـرزنـدان مـی شـود.
جلالی برخورد نامناسب با فرزندان و آلوده بودن اعضای خانواده به مصرف مواد را از دلایل تاثیرگذار در گرایش به اعتیاد می داند و می گوید: به طور کلی محیط آشفته و بی ساختار خانوادگی عامل عـمـده ای بــرای مصرف مــواد محسوب می شود.
این روانشناس تصریح می کند: نتایج مطالعات نشان می دهد نوجوانانی که با والدین خود رابطه صمیمی و عمیق دارند کمتر به سوءمصرف موادمخدر و روانگردان هـا گرایش پیدا می کنند بنابراین نیاز است خانواده ها روابط صمیمانه ای با فرزندان خود داشته باشند.
وی بیان می کند: در این مرکز ترک اعتیاد کم نیستند، شمار نوجوانی که به دلیل بی مهری خانواده ها خانه را رها کرده و گرفتار دام اعتیاد شده اند.
جلالی می افزاید: نوجوانانی که با رهایی خانواده پیشنهاد مصرف مواد مخدر از سوی دوستان و بستگان را برای ارضای حس کنجکاوی قبول کردند و الان با روند ترک اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند.
مهارت آموزی و اشتغال؛ حلقه مفقوده آسیب ها
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر خراسان شمالی نیز می گوید: اشتغال و مهارت آموزی یکی از حلقههای مفقوده بعد از درمان معتادان است به گونه ای که باید با فراهم کردن شرایطی نباید اجازه دهیم این افراد بعد از بهبودیافتگی با معضلی به نام بیکاری دست و پنجه نرم کنند و با افسردگی دوباره به سمت اعتیاد بر گردند.
ابوالحسن نجفی می افزاید: اگر برای بهبودیافتگان، کار و شغلی ایجاد شود نه تنها از آسیب های اجتماعی بعدی بلکه از اعتیاد دوباره آنها نیز جلوگیری می شود.
وی تصریح می کند: مهارت آموزی برای اشتغال در حین درمان نیز گامی موثر در روند بهبود جسمی، روانی و اجتماعی بیمار دارد به گونه ای که تحقیقات نشان داده است که آموزش مهارت و فن در بازسازی شخصیت اجتماعی بهبودیافته، بسیار موثر است.
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر خراسان شمالی تاکید می کند: در این زمینه می توان با ارائه آموزش های تخصصی و تسهیلات به بهبودیافتگان، زمینه های خوداشتغالی آنان را فراهم کرد.
وی با بیان اینکه ۳۰۰ معتاد بهبودیافته بی بضاعت استان با هدف عدم بازگشت به اعتیاد زیر پوشش «طرح مدیریت مورد» قرار گرفتند، خاطرنشان می کند: طرح مدیریت مورد از مواردی است که متاسفانه در حوزه مقابله با اعتیاد کمتر به آن پرداخته شده در حالی که علت عمده بازگشت بسیاری از معتادانی که اعتیاد خود را ترک کرده اند رعایت نشدن کامل این چرخه و مسایلی همچون معیشت، اشتغال فرد، وضعیت روحی و خانوادگی است.
نجفی می افزاید: در این طرح ۲ هفته قبل از ترخیص فرد بهبود یافته از مراکز ترک اعتیاد، وضعیت خانوادگی و معیشتی وی توسط مددکاران بررسی و رصد می شود و در صورت نیاز یا به نهاد های حمایتی معرفی می شود و یا برنامه هایی برای توانمند سازی او اجرا می شود.
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر خراسان شمالی ادامه می دهد: در این طرح حتی فرد بهبودیافته مشکلی هویتی و یا درمانی نیز داشته باشد با همکاری دستگاه های اجرایی رفع می شود.
به گزارش ایرنا، مرکز ترک اعتیاد و بازتوانی بانوان آفتاب بجنورد واقع در منطقه "بیدک"با ظرفیت ۶۰ نفر زیر نظر اداره کل بهزیستی استان خراسان شمالی فعالیت می کند.
میزان شیوع اعتیاد در خراسان شمالی نسبت به جمعیت فعال استان ۷.۲۱ درصد است که یک و نیم درصد این جمعیت فعال درگیر اعتیاد را بانوان استان تشکیل می دهند.
جمعیت این استان حدود یک میلیون نفر است و ۴۴ درصد از این جمعیت در روستاها سکونت دارند.