الهی! دوباره آمدم تا دورت بگردم. گفتی اگر می خواهی مناسک به جاآوری از این شهر خارج شو؛ خارج شدم. گفتی برو صحرای عرفات؛ رفتم. گفتی در مشعر بیتوته کن، شب را آنجا گذراندم. گفتی به منا برو و قربانی کن؛ وکالت دادم برایم قربانی کردند. گفتی به شیطان سنگ بزن و موهایت را بتراش؛ انجام دادم. گفتی تا دوازدهم در منا بمان و باز به شیطان سنگ بزن؛ زدم و حالا می گویی برای بقیه مناسک به مکه برگرد؛ برگشتم.
لبیک گویان وارد مسجد الحرام می شویم، طواف حج را انجام می دهیم و پشت مقام ابراهیم، نماز طواف را به جا می آوریم. نوبت به صفا و مروه می رسد و سپس طواف نساء و دوباره در پشت مقام ابراهیم، نماز طواف نساء می خوانیم. بعضی از خانم ها به شوخی می گفتند ما نماز طواف نساء نمی خوانیم تا همسرانمان مجبور شوند سال آینده ما را به اینجا بیاورند. اگر می خواستم تمام شوخی های زائران را در این سفر معنوی بنویسم، خودش یک کتاب می شد ولی شوخی های این گزارش را به اندازه نمک آش ذکر می کنم که گزارش خیلی شور نشود.
چه صفایی دارد کوه صفا! برخی از زائران بعد از مناسک حج برای رفع خستگی و لذت بردن از تماشای سعی دیگر حاجیان در میان صفا و مروه پای کوه صفا می نشینند و مشغول ذکر می شوند؛ یعنی هم فال است هم تماشا. برخی هم به تلاوت قرآن می پردازند تا در این مکان مقدس و مسجدالحرام هم یک ختم قرآن داشته باشند.
حاج آقای قدرتی روحانی کاروان از صفای صفا می گفت و به روایتی اشاره کرد که حضرت علی (ع) به اندازه تلاوت سوره بقره در این مکان قرآن می خواندند و این را هم گفت که دعاهای دنیایی خودتان را اینجا از خدا بخواهید. با این حساب اگر کسی ساعت ها در کنار کوه صفا می ماند، نباید تعجب می کردیم؛ چرا که دعاهایی دنیایی تمامی نداشت. یکی برای ازدواج پسر یا دخترش دعا می کرد؛ یکی دعا می کرد که از مستاجری خلاص شود؛ دیگری برای پر کردن چاله چوله های زندگی اش با خدا نجوا می کرد؛ یکی برای خانه دار شدن فرزندش، دیگری برای نوه و نتیجه و... بگذریم.
در صفا و مروه به یاد حال و هوای عمره تمتع افتادم که دو هفته پیش لبیک گویان به دور کعبه گشتیم و مناسک را به جاآوردیم؛ به یاد زیارت های صبحگاهی بعد از نماز جماعت که تا روشن شدن هوا و گاهی تا ساعت هشت یا ۹ صبح مشغول نماز و تلاوت قرآن می شدیم. برای هر کسی که التماس دعا گفته بود تا جایی که ذهنم یاری می کرد، نماز می خواندم؛ برای پدر و مادر که جایشان خالی بود؛ برای دوست و فامیل و همکار؛ به نیت همسایه ها، چه آنها که سایه شان مستدام است و چه آن ها که ترک دنیا کردند؛ برای برادرم که کرونا او را از ما گرفت؛ به نیت حاج آقای مولایی امام جماعت مسجد محل و محمد حاج ابوالقاسمی پیرغلام و مسئول هیات ۴۰ ساله شهرری به نام هیات پیروان شهدای کربلا که آن ها هم به بهانه کرونا پر کشیدند. حق داران هم که جایگاه ویژه ای داشتند. از امام خمینی (ره) بگیرید تا شهدای دفاع مقدس و رزمندگانی که هنوز مشخص نیست پیکرشان در کجا آرمیده است. رهبر انقلاب هم که جای خود دارد، کسی که هر سال ایام حج دلش برای مکه و مدینه پر می کشد و با خواندن بعضی از سفرنامه ها می گوید وصف العیش، نصف العیش.
وقتی از نماز خواندن خسته می شدم، با تماشای کعبه خستگی از تن به در می کردم و از دیدن زائرانی که به دور خانه خدا می چرخیدند، لذت می بردم و دوباره مشغول نماز می شدم. این بار برای کسانی که کمتر کسی به فکر آنان هستند. پدر بزرگ و مادر بزرگ و همچنین پدران و مادران آن ها. اگر از افراد بی وارث و بدوارث هم کسی به ذهنم می رسید، دو رکعت به نیابت از آن ها می خواندم.
باز هم اگر خسته می شدم، به سیل جمعیتی نگاه می کردم که با لباس های رنگارنگ و زبان های مختلف از حرم بیرون می آمدند. برخی از زائران را می توانستم از روی لباس، اندازه یا رنگ چشم، سخن گفتنشان یا حتی نوشته های روی لباس یا کلاه و شال آنها تشخیص دهم که اهل کدام قاره یا کشور هستند.
فاصله هتل الماسیه تا حرم را با اتوبوس های تمیز و منظم در کمتر از ۱۰ دقیقه طی می کردیم ولی وقتی از اتوبوس پیاده می شدیم تا به مسجدالحرام برسیم، درحدود ۲۰ دقیقه راه بود. در این مسیر، دیدنی های فراوانی وجود داشت.از ساخت و سازها و سر و صدای بیل و کلنگ ها بگیرید تا کارگرانی که با لباس های مخصوص به محل کار خود می رفتند و این صحنه یعنی شروع به کار صدها کارگر مسجد الحرام از ساعت ۵ و نیم صبح دیدنی بود.
صحبت از حمل و نقل در شهر مکه شد و به یاد صحبت های یکی از خادمان یزدی افتادم که می گفت هر سال به عنوان قصاب می آید ولی چون کار قصابی فقط یک روز آن هم در دهم ذیحجه و عید قربان است، بقیه روزها با چند نفر دیگر به مدیریت رفت و آمد اتوبوس ها مشغول می شوند. برای جابجایی زائران در پایانه غزه که زائران ایرانی و سوری و ترکیه ای رفت و آمد دارند، حدود ۱۱ هزار زائر ایرانی از اتوبوس ها استفاده می کنند که ۲۴ ساعته به زائران خدمات می دهند و یکی از رانندگان می گفت روزی ۲۷ میلیون تومان می گیرد. این اطلاعات را هم زمانی به دست آوردم که نیم ساعت به خاطر اقامه نماز جماعت در مسجدالحرام منتظر اتوبوس بودیم. چون اتوبوس ها یکی موقع تغییر نوبت (شیفت) حدود ساعت ۹ صبح و یکی هم برای نماز جماعت ۳۰ دقیقه تا یک ساعت تعطیل می شدند.
کبوترهای حرم هم سر راه زائران بودند و کارگران خدماتی هم گویی به انتظار زائران بودند. چون هر بار که از حرم برمی گشتیم، تعدادی از آن ها جاروی خود را ستون کرده و به آن تکیه داده بودند و نگاهشان به زائران بود. برخی از زائران ایرانی با میوه یا دوغ و نوشابه هایی که در هتل گرفته ولی استفاده نکرده بودند، به آن ها احسان می کردند.
از قدیم گفته اند آب کم جوی تشنگی آور به دست... ولی از آب زمزم نمی شد، گذشت. آب زمزم هم همه جا بود؛ از شیرهای آبخوری که در گوشه و کنار حرم گذاشته بودند تا کلمن هایی که به فاصله پنج تا ۱۰ متری از هم در همه جا گذاشته بودند. زمانی که برای عمره تمتع از جحفه آمده بودیم، اولین روز تابستان بود و گرمای مکه هم بالای ۴۰ درجه بود ولی هم آب زمزم داشتیم و هم بطری های خنکی که از هتل آورده بودیم. با این حال داشتن کلاه یا چفیه برای افرادی «سرشناس» مثل حقیر لازم بود تا آفتاب مستقیم مکه آسیب کمتری به سرمان بزند و عینک آفتابی را هم می توان گفت از ضروریات برخی زائران است.
نکته جالب این بود که مکه، آب لوله کشی ندارد و مردم مکه آب را در بطری یا بسته های ۱۰ لیتری خریداری می کنند. با توجه به وضعیت منطقه ای مکه و کوه های فراوانی که این شهر را احاطه کرده، فاضلاب هم در مکه وجود ندارد و این مساله را هنگام خالی کردن فاضلاب هتل فهمیدیم که یکی از زائران می گفت فقط در ایام حج تمتع که هتل های مکه، مشتری دارد، تانکرهای بزرگ هر چند روز یک بار فاضلاب هتل ها را خالی می کنند.
آقای خوش بیان مدیر کاروان از روز اول گفته بود که اعمال حج، سنگین است و باید خودتان را تقویت کنید تا آن روزها کم نیاورید. به همین دلیل توصیه می کردند، فاصله هتل تا حرم را پیاده نروید و اگر حرم هم می روید، مواظب باشید دچار گرمازدگی و بیماری نشوید تا گذرتان به بیمارستان و درمانگاه نیافتد. به همین دلیل در بساط خیلی از زائران تنقلاتی مثل کشمش و پسته و بادام پیدا می شد تا هر کسی خودش را تقویت کند و هنگام اعمال کم نیاورد.
خاطرات مکه تمام شدنی نیست. وقتی در صف جماعت به انتظار اذان می نشستیم، یا نماز می خواندیم یا قرآن و گاهی هم دعا ولی بعد از همه این ها با دیگر نمازگزاران هم خوش و بش داشتیم. یعنی دست و پا شکسته از نمازگزار کناری می پرسیدم که اهل کجاست و سوالاتی از این قبیل. برخی زائران را از نوشته های روی کوله یا جاکفشی شان می توانستم تشخیص دهم و آن موقع می فهمیدم که به انگلیسی سوال کنم یا عربی. سلام و علیک با دو زائر آذری که نمیدانستم اهل آذربایجان هستند یا کردستان یا ترکیه جالب بود. چون وقتی با هم فارسی حرف زدند، معلوم شد که ایرانی هستند.
مسائل فراوانی درباره مکه باقی می ماند ولی باید همراه زائرانی که حج شان را به جا آورده و راهی مدینه شده اند، به مدینه الرسول برگردیم و مسائلی همچون فرهنگ استفاده از آسانسورها در هتل، حیف و میل غذا، استفاده از وای فای، ماشین های لباسشویی در پارکینگ هتل، شبکه های تلویزیونی قابل استفاده برای زائران، درمانگاه های ایرانی، بازار و فروشگاه های مکه، نماز جمعه مکه، وضعیت مساجد اطراف هتل و تبلیغات امامان جماعت مساجد مکه را به فرصتی دیگر وامی گذارم ولی این خاطره را به عنوان نکته پایانی ذکر می کنم که یک بار هنگام خوردن ناهار در هتل برای زائران نقل کردم.
پیاز مکه را بخورید تا بهشت بر شما واجب شود. این روایتی است که ابوهریره از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده و طرح این حدیث در سالن غذاخوری هتل برای برخی زائران تازگی داشت. استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره نبوی این گونه نقل کرده است زمانی که ابو هریره از سوی معاویه حاکم مکه بود، مردی مقداری پیاز از عکه (همین عکای فعلی) به مکه آورده بود تا بفروشد ولی خریدار نداشت و این مرد از ابوهریره خواست تا راه حلی برای فروش پیازهایش پیدا کند. ابوهریره از او خواست تا هنگام نماز جمعه پیازها را در یک جای معین حاضر کند و هنگامی که مردم جمع شدند، ابوهریره گفت از رسول خدا شنیدم که فرمود «من اکل بصل عکة فی مکة وجبت له الجنة » هر کس پیاز عکه را در مکه بخورد بهشت بر او واجب است و ظرف یک ساعت مردم تمام پیازها را خریدند.
به هرحال خداحافظی با مکه و مسجدالحرام سخت است؛ حتی اگر یک ماه آنجا باشی ولی چه میتوان کرد که گفتهاند اقامت در مکانهای مقدس مانند مکه یا کربلا کراهت دارد تا مبادا آداب حرم را رعایت نکنیم و مبادا دیدن خانه خدا و زیارت برای ما عادی شود.